حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حاج قاسم سلیمانی» ثبت شده است

کتاب مرا بپذیر

شنبه, ۳۰ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۲۳ ق.ظ

این کتاب یک مرور کوتاه و درست و مستند به زندگی حاج قاسم سلیمانی دارد. برای آشنایی با آن شهید بزرگ، و هدیه به کسانی که دوست دارند از شهید سلیمانی، مطلب خوب پیدا کنند، منبع خوبی است و برای نوجوان ها هم عالی است. چقدر بزرگ و چقدر باعظمت بوده و چقدر آن مرد با افق های وسیع، نسبت داشته. اما به شدت در دسترس است. چاره ی رسیدن به او و مثل او شدن در صدق و اخلاص و دویدن بی امان و همت والا و... است که امثال من ندارند. کتاب را انتشارات روایت فتح به تازگی و زیر نظر بنیاد مکتب حاج قاسم چاپ کرده است.

 

  • حسن مجیدیان

شبیه کربلا کردند کرمان را

شنبه, ۱۶ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۳۳ ب.ظ

شبیه کربلا کردند از خون باز کرمان را

منافقها به خون آذین نمودند اهل ایمان را

 

هراسانند از نام تو و از زائرانت هم

ببین حاجی ز پا افتادن سرو خرامان را

 

به روز سالگرد آسمانی گشتنت اینجا

به خونابه نشاندند این چنین چشمان یاران را

 

خبرها حاکی از پرپر شدنها بود یا زهرا

به میلادت ببین هنگامه سرخ شهیدان را

 

هنوز از انتقام سخت می گوییم و می خواهیم

بگیر از لشکر صهیون تقاص خون ایران را

 

کجایی حاج قاسم تا بخوانی شعر عاشورا

شبیه کربلا کردند از خون باز کرمان را

شعر : مهدی طهماسبی

  • حسن مجیدیان

شهید سید رضی

چهارشنبه, ۶ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۰۹ ق.ظ

صبا آورده از شام بلا اخبار غمباری

که غلتیده‌ست در خون جسم پاک کهنه‌سرداری

 

روانه شد حبیبی بعد عمری سوی محبوبی

رسیده میثمی دلخسته پای چوبه‌ی داری

 

جدا شد از سپاه قدس، مردی نامدار امشب

به وقت جنگ علمداری، علمدار وفاداری

 

بخوان چاووش‌خوان، آواز وصل دوستداران را

که رفته در پی یاران پاک خویشتن، یاری

سیده فرشته حسینی

 

  • حسن مجیدیان

کتاب عزیز زیبای من

شنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۱ ق.ظ

خیلی خوب این کتاب. هنوز ناگفته ها از حاج قاسم بسیار است. خوبیِ این کتاب این بود که سری به داخل خانه ی حاج قاسم و تعاملات او با فرزندانش زده است. درس آموز است. برای تربیت و تعامل با بچه ها و نوه ها ، کتاب حرف های خوبی دارد. سه روز آخر عمر شهید و آن لحظات فوق العاده و استرس آور و البته مهیب و جانخراش به خوبی در کتاب منعکس شده است. کتاب ساده است اما یک گیرایی و نمک خوبی دارد. من فکر میکنم با "عزیزِ زیبایِ من" چند پله به حاج قاسم نزدیک و به او علاقه مند تر شوید. من که این طور بودم و البته بعد از خواندن این دست کتاب ها، غم و افسردگی ام هم چند برابر می‌شود. فهم و تصور این فاصله ی بعید و عجیب ما با آن‌ها، غم و غصه هم دارد. فکر کنم خواندن کتاب راجع به شهدا برای من یکی خوب نباشد. افسرده ام می‌کند.

 

 

  • حسن مجیدیان

بهترین روز حاج قاسم

دوشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۱، ۰۴:۲۷ ب.ظ

جواب مدیران به این سوال چیست؟/ بهترین روز آقای مدیر کجا سپری شد؟ +پاسخ حاج قاسم

 
 
ژاپن زمانی خودروی بنجل تولید می‌‌کرد و با شکست رو‌به‌رو شد. بسیاری گفتند این شرکت باید به همان تولید ماشین‌های ساده نساجی و ابریشم برگردد.
جواب مدیران به این سوال چیست؟/ بهترین روز آقای مدیر کجا سپری شد؟ +پاسخ حاج قاسم
به گزارش جهان نیوز، محمد ایمانی در سرمقاله امروز کیهان یادداشتی با عنوان «بهترین روز آقای مدیر کجا سپری شد؟» نوشته است:
 
1- جهان قاعده‌مند آفریده شده است. هر ملتی که این قوانین را شناخت و پایبندی نشان داد، به ‌اندازه پایبندی‌اش، اقتدار پیدا می‌کند، اما اگر نشناسد یا ملتزم نباشد، نسخه ضعف خود را پیچیده است. چنان که امیر مومنان‌(ع) فرمود «العِلمُ سُلطانٌ، مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیه. دانش، چیرگی و تسلط است، هرکس آن را بیابد، با آن حمله کند و پیروز شود، و هر کس، آن را نیابد، بر او حمله کنند و مغلوب گردد». یک مراد از دانایی، دسترسی به فنون است؛ اما معنای بالاتر، آگاهی نسبت به سنت‌های جاری در زندگی بشر است. ملت‌هایی که زحمت قناعت و تلاش و تولید قدرت را به جان خریدند، توانستند سیادت پیدا کنند و آنها که به این قاعده پشت کردند، خسارت‌های بزرگی را به جان خریدند.

2- نمونه این قاعده‌مندی را می‌توان در منطق «حمایت از تولید و تامین منابع قدرت ملی» و در مقابل توهمی که ادعا می‌کرد با خام‌فروشی، قدرت‌فروشی و واگذاری منابع قدرت ملی می‌توان به اقتصاد رونق داد و ثبات خرید و از بیگانگان، تضمین امنیتی گرفت! نمونه نسخه منحط، رویکرد وابسته حکومت پهلوی و برخی حکومت‌های مرتجع منطقه است. وضعیتی به غایت تحقیر‌آمیز که در فرآیند آن، سفیر آمریکا می‌توانست به شاه ایران دیکته کند، یا دولتمرد آمریکایی، رژیم سعودی را «گاو شیرده» بخواند و مباهات کند که توانسته 450 میلیارد دلار قرارداد فروش اسلحه و... به آن دولت تحمیل کند!

3- با توهم «فروش منابع قدرت و کامیابی و آسایش‌طلبی از طریق آن» بود که برخی مدیران خوش بین به غرب وانمود کردند همه مشکلات کشور- از آب خوردن تا آلودگی هوا و محیط‌زیست و تولید و اشتغال- با یک توافق با آمریکا (و سپس ادعای برجام 2 و 3) حل می‌شود. طبق این تخیل مسموم و نفوذزده، می‌شد تولید ملی را تعطیل یا تضعیف کرد، خودکفایی گندم را زیر سؤال برد، به نساختن مسکن ظرف پنج سال و انباشت تقاضای شش میلیون واحد مسکونی افتخار کرد، پالایشگاه‌سازی را «کثافت‌کاری» و نیروگاه‌سازی را «رفتن زیر بار مافیای نیروگاه‌سازی» خواند، و با این همه، صرفا با فروش نفت خام و انجام واردات، به اقتصاد رونق بخشید! فرآیند برجام بدین معنا، کارکرد قرص روانگردانی را داشت که بر حسب ظاهر و در کوتاه‌مدت، حال کاربر را «توپ» می‌کرد؛ اما در میان‌مدت، تاثیرات ویرانگر خود را آشکار می‌ساخت. بدترین رکورد‌های اقتصادی میراث همین دوره است.

4- در این رویکرد وارونه، می‌شد 60 میلیارد دلار از ذخائر کمیاب ارزی را در اوج دوران تحریم حراج کرد و سپس زانوی غم در بغل گرفت و از زبان رئیس سازمان برنامه و بودجه گفت: «الان در شرایطی هستیم که این بی‌‌انصاف‌‌ها و دژخیمان حتی برای غذا و دارو، اجازه فروش یک قطره نفت را نمی‌دهند و اگر هم به ‌فروش می‌‌رسد، امکان تبادل مالی نباشد». چرا با وجود توافق، تحریم‌ها در پسابرجام دو برابر شد و دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان، متفقا پای تحریم‌های ویزا، آیسا، سیسادا و کاتسا را در پسابرجام امضا کردند؟ چون جریان خطرناک نفوذ، به برخی سیاستمداران القا کرده بود با واگذاری منابع قدرت، می‌شود به رونق اقتصادی کُره جنوبی و ژاپن و آلمان رسید؛ و حال آن که مثلا آلمان و ژاپن، هشتمین و نهمین کشور اول دنیا در حوزه بودجه نظامی بودند. آلمان همین امسال هم در اوج بحران اقتصادی، 100 میلیارد یوروی دیگر به توسعه توانمندی‌های نظامی اختصاص داد.

5- از باب قاعده «الزموهم بما الزموا انفسهم»، باید به غربگرایان توجه داد که رشد اقتصادی چشمگیر کُره جنوبی، مدیون سختگیری‌های اقتصادی است، که غربگرایان در ایران، خلاف آن را به اجرا گذاشتند. به عنوان نمونه، می‌توان بخش‌هایی از درکتاب «نیکوکاران نابکار» به قلم پروفسور «هاجون چَنگ» استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه کمبریج را مرور کرد:

«صادرات کره جنوبی در دهه 1950، تنگستن و ماهی بود و شرکت سامسونگ، ماهی و سبزیجات و میوه صادر می‌کرد... در دهه 1970، برنامه ایجاد صنایع سنگین در دستور کار قرار گرفت. در مدارس به ما می‌آموختند که وظیفه میهنی ما حکم می‌‌کند کسانی را که سیگار خارجی می‌‌کشند، گزارش کنیم... ارز به ‌راستی، خون و عرق پیشانی سربازان صنعتی ما بود که در کارخانه‌‌ها دست‌اندرکار جنگ صنعتی بودند. کسانی که با خرید‌های بیهوده مانند سیگار قاچاق، ارز را هدر می‌‌دادند، خائن به شمار می‌‌رفتند. پدرِ دوستی که به خانه‌‌اش رفته بودیم و سیگار می‌‌کشید، به عنوان فرد غیرمیهن‌پرست و بی‌‌اخلاق- اگر نه تبهکار- آماج حملات زهرآگین قرار می‌‌گرفت. شدیدا از هزینه کردن ارز در موارد غیر ضرور ممانعت می‌شد. این کار از طریق اعمال ممنوعیت‌های وارداتی و تعرفه و عوارض سنگین گمرکی برای کالاهای تجملی صورت می‌‌گرفت. سفرهای خارجی جز با مجوز معامله تجاری یا تحصیل ممنوع شد... کُره که حالا صادرکننده خودرو و گوشی‌های شیک در دنیاست، دهه‌‌ها برخلاف منطق تجارت آزاد جهانی، از حمایت‌‌های تعرفه‌‌ای و یارانه‌‌ای برای تقویت بخش خصوصی استفاده کرد تا صنایع بتوانند در برابر رقابت بین‌المللی دوام بیاورند. دولت روی ارز کمیاب، کنترل مطلق اعمال کرد و تخلف از آن، می‌‌توانست مجازات مرگ در پی داشته باشد... ژاپن زمانی خودروی بنجل تولید می‌‌کرد و با شکست رو‌به‌رو شد. بسیاری گفتند این شرکت باید به همان تولید ماشین‌های ساده نساجی و ابریشم برگردد و بعد 25 سال ناتوانی، تولید خودرو را رها کند. اما دیگران گفتند هیچ کشوری بدون ایجاد صنایع مهم به جایی نرسیده. حالا همان تویوتا نه تنها از ورشکستگی درآمده، بلکه برند لکسوس را در دنیا تولید می‌‌کند».

6- خداوند، راحت‌طلبی و تن‌آسانی و زندگی بدون خطرپذیری و مجاهدت را برای انبیا و اولیای برگزیده خود نپسندید؛ چه رسد به دیگران. امیر مومنان‌(ع) در خطبه قاصعه بیان می‌کند «اگر خداوند اجازه تکبر ورزیدن را به فردی‌ از بندگانش می‌‌داد، همانا رخصت آن را به پیامبران و اولیای خاص خود می‌داد، ولی‌ خداوند سبحان، کبر ورزیدن را بر آنان روا نداشت... آنها را به گرسنگی‌ امتحان کرد، و به رنج و سختی‌ مبتلا نمود. با امور وحشتناک آزمود، و با ناگواری‌ها، خالص‌شان کرد... اگر خداوند پاک به وقت بعثت پیامبران خود، می‌خواست که گنجینه‌های‌ طلا، و باغ‌های‌ سرسبز را به روی‌ آنان بگشاید، و پرندگان آسمان، و جانوران زمین را همراه آنان کند، چنین می‌کرد‌، اما‌ در این صورت، جایی‌ برای‌ ابتلا و امتحان باقی‌ نمی‌ماند، و اجر و پاداش باطل می‌شد، و برای‌ قبول‌کنندگان دعوت انبیا، ثواب مبتلایان به رنج و سختی‌ واجب نمی‌شد... اگر پیامبران، دارای‌ قدرتی‌ بودند که کسی‌ را توان معارضه با آنان نبود، و دارای‌ عزّتی‌ که مغلوب کسی‌ نمی‌شدند، و شوکت‌شان به‌گونه‌ای‌ بود که گردن‌های‌ مردمان به سوی‌ آن کشیده می‌شد، و مردم برای‌ تماشای‌ بزرگی‌‌شان بار سفر می‌بستند، اعتبار و ارزش‌شان در میان مردم ‌اندک بود، و متکبّران در برابرشان سر فرود می‌آوردند، و تظاهر به ایمان مى‌کردند، از روى ترس یا علاقه‌‏اى که به مادّیات داشتند. در آن صورت، نیّت‏‌هاى خالص یافت نمی‌شد، و افراد با انگیزه‏‌هاى گوناگون به سوى نیکى‌‏ها مى‏شتافتند. امّا خداى سبحان اراده فرمود که پیروى از پیامبران، و تصدیق کتب آسمانى، و اطاعت محض، با نیّت خالص، تنها براى خدا صورت پذیرد؛ که آزمایش و مشکلات، هر قدر بزرگ‌تر باشد، ثواب و پاداش آن نیز بزرگ‌تر خواهد بود».

7- دنیا عرصه تزاحمات و کامیابی‌ها و ناکامی‌هاست. جزو سنت‌های الهی این است که ایام موفقیت را میان دوستان و دشمنان بگرداند. چنان که فرمود «إِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ وَتِلکَ الأَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ... اگر به شما آسیب و جراحتی رسید، به آن جمعیّت دشمن نیز آسیب و جراحتی همانند آن وارد شد. و ما این ایام (پیروزی و ناکامی) را در میان مردم می‌گردانیم؛ تا خداوند، افرادی را که ایمان آورده‌‌اند، معلوم کند و از میان شما، گواهانی بگیرد... آیا پنداشتید که داخل بهشت می‌شوید، در حالی که خداوند هنوز جهادگران و شکیبایان شما را معلوم نکرده است؟». و نیز فرمود «وَلَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ. إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللهِ مَا لَا یَرْجُونَ. و در تعقیب دشمن سستی نورزید؛ اگر شما رنج و دردی می‌بینید، آنان نیز مانند شما در رنج و درد می‌افتند، و شما امیدی را به خداوند دارید که آنان ندارند».

8- یک معیار سنجش درستی عملکرد مدیریت‌ها، میزان خشم و ناراحتی دشمن است. امکان ندارد جبهه خودی، طراحی راهبردی موثری انجام دهد، و غیظ و کارشکنی و تهدید و تحریم و ترور دشمن را برنینگیزد. خطای محاسبه بزرگی بود که کسانی تصور کردند دشمنی دشمن، پایان‌پذیر است و با کوتاه آمدن، می‌شود دل او را نرم کرد. سنت الهی بر این منطق استوار است که موفقیت و پیشرفت‌ها، در مجاهدت مقابل دشمن اتفاق بیفتد؛ چنان که در سوره توبه فرمود: «... هیچ تشنگی و خستگی، و گرسنگی در راه خدا به آنها (مومنان) نمی‌‌رسد و هیچ قدمی در جایی که کفار را خشمگین کند نمی‌گذارند، و ضربه ‌ای از دشمن نمی‌خورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته می‌شود. خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند».

9- فرق می‌کند که وقتی از یک مدیر بپرسید بهترین ایام عمرش، کجا سپری‌شده، آدرس سفر‌های اشرافی و اقامت در بهترین هتل‌ها و بهره‌مندی از امتیازات ویژه را به یاد بیاورد، یا سخت‌ترین ساعات خدمتگزاری در برابر تهاجم بی‌وقفه دشمن را. آتش جنگ با مزدوران نیابتی آمریکا در منطقه بوکمال در مرز سوریه و عراق، همچنان شعله‌ور بود که رزمندگان خط مقدم، سردار سلیمانی را در میان خود یافتند. حاج قاسم، آن روز درباره بهترین روزهای عمر خود گفت: «یک وقت ما در کربلای پنج مشترک بودیم با این مرد بزرگ (اشاره به یکی از همراهان) و بعض از برادران دیگر که همراه ایشان بودند. آن روز در کانال ماهیگیری، توی یک کانالی بودیم؛ تنگِ تنگ، ولی پر از جنازه. سر را نمی‌شد بالا بیاوری. شاید سخت‌ترین روزهای عمر من، آن روز‌ها و اتفاقات بعدی بود. تمام شد. درسته؟ هیچ آثاری از آن سختی وجود ندارد. اگر از من بپرسند بهترین روز عمر تو کِی بوده (بُغض حاج قاسم)، می‌گویم آن روزی که در کانال ماهیگیری بودم. اگر از یک آزاده و اسیر بپرسند، بگویند بهترین روز عمر تو کی بوده؟ می‌گوید آن روزی که من را به عشق امام شلاق می‌زدند؛ نه روز ازدواجم. این روزها مثل همان روزهاست. از آن استفاده کنید».
  • حسن مجیدیان

کتاب سیمای سلیمانی

شنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۱، ۰۹:۲۳ ق.ظ

 

یکی از لذت های این روزهای من مرور این کتاب است. به لحاظ فرم روایت و ساخت و پرداخت ادبی و هنری کتاب، حرفی برای گفتن ندارد. البته نویسنده هم احتمالا دنبال این منظور نبوده!
اما محتوا و غنای مطالب و اوج و علو قاسم سلیمانی در این کتاب غیر قابل انکار است. فارغ از هر گرایش و نظر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و... که داریم، سلیمانی قهرمان ملی ما ایرانی ها و فرزند شایسته ی این خاک است که با افتخار باید او را سرِ دست بگیریم و به جهان نشان دهیم...
کتاب، حال ِ شما را خوب می‌کند.
#معرفی_کتاب
#کتاب_سیمای_سلیمانی
#انتشارات_خط_مقدم
#علی_شیرازی

  • حسن مجیدیان

معشوق حاج قاسم بود احمد...

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۰۷:۵۸ ق.ظ

هوالشاهد

اگر به انقلاب و امام و شهدا علاقه داریم، نمی توانیم از کنار نام " احمد کاظمی" به راحتی بگذریم. این معشوق حاج قاسم. در شهید احمد کاظمی کشش و جذبه ای هست که مرا ندیده و نشنیده به سوی او می کشاند. دوستش دارم و گاهی یادش می کنم. و امید دارم که در روزگار درد و ملال و خستگی و واماندگی نگاهی کند و دستی بگیرد و حالی بیاورد و.. این روزها سالگرد شهادت او و همراهانش است.

این عکس ها هم اینجا یادگار بماند ان شالله....

 

  • حسن مجیدیان

امیدی به این آدم نیست!

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۳۱ ق.ظ

بسم الله
این مطلب را که مینویسم فخر و مباهات ندارد. نیمه شب 13 دی 98، شهر مرزی مهران بودم. بیدار بودم و پای رسانه. شاید از اولین نفرها بودم که ساعت 2 از رفیق عزیز جنوبی ام و او هم از دوستان عراقیِ  اهل بصره اش، خبر حاج قاسم را شنیدم.  بُهت و حیرت و سکوت و بعد هم سیلِ جاری اشک ها از مخزن چشم ها و خشم و خروش و...
تا صبح و تا طلوع آفتاب، در کوچه های مهران که بوی کربلا و اربعین می داد، راه رفتم و گریه کردم. تصور من بعد از این خونِ عظیم و مرگِ سترگ، حرکتی و جریانی و کاری و آدمیتی بود و... حالا دو سال گذشته و...
خواستم این را به خودم یادآور شوم،  «کسی که با خون حاج قاسم بیدار نشود و به راه نیفتد، به او چندان امیدی نیست!»
همین!

  • حسن مجیدیان

کتاب "حاج قاسمی که من میشناسم"

شنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۰، ۰۵:۲۱ ب.ظ

هوالشاهد

از این کتاب، امروز رهبر انقلاب خاطره ای را همراه با بغض تعریف کردند. خواندنی است حتما. از انتشارات خط مقدم.

معرفی کتاب

سال 61 در حمدیه‌ی اهواز، شروع دوستی رقم خورد. قاسم سلیمانی، فرمانده تیپ ثارالله، سخنران بود و علی شیرازی، روحانی گردان شهید باهنر، شنونده. همانجا عشق حاج‌قاسم به دلش نشست. فروردین 65 دوستی شکل همکاری به خود گرفت و حاج‌قاسم، مسئولیت تبلیغات لشکر را به علی‌شیرازی سپرد. پس از جنگ همراهی ادامه داشت تا اینکه در سال 1390 به خواست سردار سلیمانی، علی‌شیرازی مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در نیروی قدس شد و هشت‌سال از پرفراز و نشیب‌ترین روزهای جبهه مقاومت را با حاج‌قاسم همراه ماند. حجت‌الاسلام و‌المسلمین علی شیرازی در «حاج قاسمی که من می‌شناسم» خاطرات نزدیک به چهل سال رفاقت با شهید حاج‌قاسم سلیمانی را بازگو کرده است.

 

  • حسن مجیدیان

گمشده ی قاسم...

شنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۰، ۰۱:۰۰ ب.ظ

هوالشاهد

من فکر میکنم که این سند گویای کرامت و جنون و شیدایی و مرگ آگاهی قاسم سلیمانی است. آن قدر گویا که حرف اضافه ی دیگری ندارم

  • حسن مجیدیان