حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کوتاه نوشته های تربیتی» ثبت شده است

برای شهادت مسلم و هانی روحی فداهما

پنجشنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۳ ق.ظ

  این یادداشت را چند سال پیش نوشته بودم و حالا و این روزها به ذهنم رسید که دوباره بازنشرش بدهم...

یارب الحسین ع
وقتی تاریخ خونبار اولیاء خدا را می بینم، از تحمل و شکیبایی و صبر عجیب و شدت روزگار آنها حیرت میکنم. امروز از کتاب دمع السجوم علامه شعرانی، احوالات جناب مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و میثم تمار را میخواندم و شکیبایی آن ها را نظاره میکردم و بلاها و دشواری امر آنها را با همه ی وجود احساس میکردم. کار حضرت مسلم ع پیچیده و عجیب بود و موقعیت عمل او بسیار خطیر. اکنون که اوضاع آن ایام را میخوانم و بیشتر بررسی میکنم، بهترین عملکرد همان است که او انجام داد. فرصت حساس تاریخی، تلون مزاج کوفیان، مکاید و غدر دستگاه اموی و ضرورت مغتنم شمردن فرصت، برای حضرت مسلم برنامه ای پیش آورد که انجام شد و از آن گریزی نبود!
امروز اگر کسی جناب سفیر را متهم کند به بی تدبیری، الحق که جفایی بزرگ مرتکب شده است.مسلم در نامه اش به امام مثالی میزند که: کسی که به دنبال آب روانه شده به اهل خود دروغ نمیگوید. مسلم اگر شرایط را مهیا نمی دید و فرصت را نامناسب و ناهموار، چرا باید دست به مکاتبه و اعلان وضعیت مثبت به امام بزند؟ او که رشید و عالم و به شدت دلیر و جنگاور بوده و بصیرت دینی و عرق ایمانی خود را بیش از این، آنجا که در خانه ی هانی بنا به ترور عبیدالله بوده…نشان داده ، اکنون بعید است که نتواند ارزیابی درستی از شرایط داشته باشد. او چون پایبند به موازین و حدود است و از مکر و حیله اجتناب دارد و اذن پیش دستی در شمشیرکشیدن ندارد ناچار باید اینگونه تاوان دهد!
این گرایش از سر عدم بصیرت کوفیان نتیجه اش از هم پاشیدن اردوی مسلم در کمتر از یک روز است. چه اتفاقی افتاد؟ آیا تهدید آمدن لشگر شام موثر افتاد؟ آیا تاثیر عطایای بی حساب یزید و عبیدالله بود؟ آیا نقش سران و مؤثران قبایل و عشایر و مردان برجسته ای همچون شریح قاضی و عمر بن حجاج و... معادله را اینچنین مغلوبه کرد؟؟ جا دارد روی این مسایل خیلی فکر کنیم.
آنچه در این تحولات جانکاه، عجیب و در خور تأمل فراوان است، این روحیه ی رنگ به رنگ و متلون کوفی ها و عمق کم خردی و سطحی نگری و نهایت جهل این مردم بی ریشه بود که این ثلمه را به نهضت حسینی وارد کرد.دستگاه حاکمه خوب توانست که از جنبه ی فکری مردم را دگرگون و از لحاظ روحی متزلزل کند. و الا به اذعان تاریخ، قصر عبیدالله نه در زمان خروج مسلم و یاران و نه حتی در لحظه ی به هیجان آمدن قبیله ی مذحج به فرماندهی ابن حجاج_که در پی هانی بن عروه آمده بودند_هرگز تاب مقاومت و استعداد جنگ نداشت!
بگذریم!
قلب هر شیعه ی دردمندی از این داستان به خون می نشیند. غربت و مظلومیت مسلم و هانی و قیس بن مسهر(علیهم صلوات الله) واقعا دردآور و استخوان سوز است. بغض، با دو دست تنومندش گلوی عشق و عاطفه ی ما را می فشارد. گویی هم اکنون اجساد شریف فارغ از رأس آن بزرگواران را در محله ی کناسه کوفه می بینیم که با نهایت غربت به خاک افتاده اند.
بضاعت این ناچیز بیش از این نیست. کلام آخر همان جمله ی زیبایی که صادق کرمیار در کتاب والای نامیرا از قول قیس بن مسهر و عبدالله بن عمیر کلبی آورده است:
"من هرگز برای امام تکلیف روشن نمی کنم. من حسین ع را برای دنیای خودم نمیخواهم بلکه دنیای خود را برای حسین ع میدهم. آیا بعد از حسین ع کسی هست که من جانم را فدایش کنم!؟"
بابی انت و امی یااباعبدالله

  • حسن مجیدیان

کوتاه نوشته های تربیتی 4

چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۲۱ ب.ظ

 

در ارتباط و زندگی با بچه ها دو چیز خیلی مهم و اساسی اند. اگر این دو را تامین نکنیم، خستگی و دل زدگی و جدایی بچه ها را خواهیم دید. یکی "محتوای غنی" است که اگر خالی شدیم از حرف و ایده و طرح و رهنمود درست و درمان، آنوقت این بچه نیاز روحی و فکری خودش را در جای دیگر جستجو خواهد کرد. باید محتوای خودمان را غنی و کارآمد بروز کنیم. ما در محتوا کم نداریم انصافا. کمی ذوق و سلیقه و همت عالی میخواهد تا محتوا را از این همه منابع عالی که داریم، پیدا کنیم. دومی هم "قالب جذاب" است. قالب کار و روش ارائه برنامه ها و طرز انتقال محتواها خیلی مهم است. حرف خوب را اگر در قالب خوب بریزی آن وقت مخاطب کنار تو می ماند. حلقه، اردو، بازی، هیات، باشگاه و... قالب هایی هستند که جذابند اما کافی نیستند. باید "قالب های نو "بسازیم.

  • حسن مجیدیان

کوتاه نوشته های تربیتی 3

يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۵۱ ق.ظ

امکان ندارد که بچه ها دوستت نداشته باشند و تو در کارت موفق باشی. باید بخواهندت و بپسندنت.باید در چشمشان عزیز و دوست داشتنی باشی. باید از محبت و عاطفه و یک رنگی خودت  سیرابشان کنی. باید دوستشان بداری از ته دل. و الا بچه ها کنارت نمی مانند. محبت کیمیاست. کار تربیتی اداره و سازمان نیست که عواطف و احساسات در آن نباشد. مربی بچه ها را آن چنان دوست دارد که انگار تک تک شان، پاره هایی از وجود او هستند. من خودم مربی داشتم که در غم و گرفتاری های بچه ها گریه می کرد. از درس نخواندنشان حرص می خورد و جوش می آورد.خلاقیت و پیشرفت بچه ها را که می دید، چشمانش برق میزد. یعنی حالاتش نسبت به بچه ها واقعی بود.

  • حسن مجیدیان

کوتاه نوشته های تربیتی 2

يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۳۱ ق.ظ

از استاد عزیزی شنیدم که اگر در عالم کاری بهتر از معلمی و هدایت انسان ها بود، حتما خدا آن کار را به انبیاء و اولیاء و خوبان خودش می داد. بالاتر از کار تربیتی و هدایت مردم و دلسوزی برای این نسل کاری پیدا نخواهی کرد. حتی اگر رفتی جایی مشغول شدی و استخدامت کردند و پولی هم درآوردی اما این حیات فرهنگی و میدان تحرک تبلیغی و فرصت تربیتی را از دست نده.اتصال به این جریان مبارک تو را زنده نگه دارد. دلسوزی برای بچه های مردم تو را جلو می اندازد.

  • حسن مجیدیان

کوتاه نوشته های تربیتی 1

شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۲۰ ق.ظ

سلام و ارادت. مدت هاست که تو مدرسه و مسجد و هیات با بچه های نوجوان و جوان ارتباط دارم. بخشی از تجربیاتم رو در کانال تلگرامی @ha_mim1377می نوشتم.به پیشنهاد دوست عزیزی تصمیم گرفتم اون کوتاه نوشته ها رو اینجا به اشتراک بذارم.امیدوارم به کار معلم هل و مربیان عزیز بیاد.

🔸نکته اول:
آن کس که خودش تهی است چگونه دیگران را سرشار و سیراب نماید؟  کسی که متاعی ندارد، کجا خریداری پی او می آید؟  نه انس و خلوتی،  نه طهارت و معنویتی،  نه دانش و مهارت ی و... چگونه این آدم به درد بچه‌های مردم بخورد؟  کجا بیدار سازد غافلی را غافل دیگر؟  نه جانم!  با این حال و اوضاعی که من و تو داریم،  نه تنها در کنارمان کسی تربیت نخواهد شد، بلکه بی عملی و بیحاصلی مان، دانش آموز را هم به رکود و درجازدگی خواهد کشاند. 
باید خودت را بسازی. مجهز شوی. پر شوی. بالا بیایی. مهارت پیدا کنی... راه  دیگری ندارد. 

  • حسن مجیدیان