حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

حکایت حاج آقا تلویزیون...

دوشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۶ ق.ظ

گوینده  اخبار وقتی خبری را می‌خواند؛ حتی اگر تصویری مرتبط با آن خبر نداشته باشند، می روند و می‌گردند و تصاویر آرشیوی را پیدا می‌کنند و نمایش می‌دهند و حتی اگر لازم باشد به عکسی مرتبط با خبر اکتفا می‌کنند! و این یعنی مخاطب حوصله ندارد بیش از چند لحظه و ثانیه، چهره مجری را تحمل کند و حال اینکه مجری جماعت خیلی هم غیرقابل تحمل نیستند!

با این مخاطب بی حوصله بی تاب که ضرباهنگ زندگی‌اش پرشتاب و سریع است و حرف زدنش، غذاخوردنش، رفت و آمدش، بازی‌ها و سرگرمی‌هایش، دل بستن‌ها و جدایی‌هایش و همه  آنات و لحظات حیاتش توأم با حرکت و سرعت و پیش روندگی است، طبیعی است که حرف از سکون و حوصله نتوان زد و از او انتظار تأمل و تفکر نباید داشت. امروز هر پدیده گذرا و پرشتابی، محبوب و خواستنی است و هر آنچه وقتی بستاند و فکری بخواهد و تأملی بطلبد ، مطرود و کم مشتری. این مطلب را داشته باشید(اگرچه مقوله ای قابل تأمل و بسط و نظر است)

حال تصور کنید که صدا و سیمای ما با آن دغدغه‌ها و انتظاراتی که دارد و از او می‌رود ، می‌آید و عاقل مرد روحانی جاافتاده  بعضا نه چندان جذاب از حیث بصر و نظر را راست می نشاند جلوی همین مخاطبی که ذکرش رفت! و دقایق مدیدی حتی تا مرز یک ساعت او را با همین تصویر و کادر و هیأت به خورد همگان می‌دهد. خدا وکیلی هر چه قدر هم آن عزیز روحانی خوب بگوید و خوب نقل کند و خوب نکته بپردازد و خوب بگریاند و… مگر مخاطب امروز چقدر تاب می‌آورد که بنشیند و این کادر ثابت ساکن را تحمل کند؟ دقت کنیم که اصلا کاری نداریم به محتوا و مطلب که آن هم در جای خود بحثی دارد که اصلا این آقایان دارند به مردم چه می‌گویند؟ مطالب آنها مسایل مردم هست یا نه؟ ناظر به زندگی و دغدغه‌ها و گره‌گشای شبهات و سوالات مخاطبین هست یا نه؟ به درد می‌خورد اصلا یا نه؟ فعلا با این کاری نداریم.

بحث روشن است آقاجان! این نهایت ناشی‌گری اهالی رسانه و بی هنری و بی ملاحظه‌گی آن هاست. این یعنی اینکه عموم، پای این تیپ برنامه‌ها نیستند و اگر هم مخاطبی چنین کادر و فضایی را دنبال کند، همان مشتری ثابت و سنتی همیشگی است که اگر ساعت‌ها هم چنین برنامه‌ای برای او تدارک دیده شود، می‌نشیند و استفاده می‌کند و بهره می‌برد و ممنوندار تلویزیون هم خواهد بود.

اما منی که سرم در فضای پرغوغای رنگارنگ متلون جذاب دوست داشتنی مجازی است و چنین رسانه خواستنی‌ای کنار خود دارم که هرچه بخواهم و نخواهم در آن است و همه حیات و مماتم آنجاست، هرگز پای صحبت حاج آقای تلویزیون نخواهم نشست. من اساسا با این قاب قدیمی که مرا به خود نمی‌کشاند، نمی‌توانم کنار بیایم! دست خودم نیست. حوصله ندارم. دنبال کردنم نمی‌آید. آنقدرها هم وقت ندارم.

نه فقط سخنرانی‌های تلویزیون که گفت‌وگوی‌های دو نفره با کارشناس مذهبی را هم به این مطلب اضافه بفرمایید.

چند روز پیش برحسب اتفاق در همین تلویزیون خودمان ، روحانی جوان خوش پوشی که از قضا عینک دودی هم زده بود را در صحن و سرای امام رضا علیه السلام در میان مردم دیدم که آزادانه گردش می‌کرد و مطلب می‌گفت و کاری هم به دوربین نداشت و دوربین در پی او و مسخر او بود. مرد جوان روحانی هم خوش صحبت و نغزپردار بود از قضا. با خودم گفتم آدم‌های حسابی! همین جوان را حالا اگر بنشانید جلوی یک  دوربین ثابت و برای او منبری هم بسازید و تنی چند مخاطبی هم به پای او بریزید و… به خدا که کار از آب در نخواهد آمد و به پای این سبک آزادانه و گردش راحت او و بی حواسی او به دوربین نخواهد رسید. من نمی‌دانم چرا هر آخوند خوشمزه‌ای که می‌شناسم، همین که گذرش می‌افتد به این دوربین، یخ و جدی و پرجذبه و مطنطن می‌شود؟! و این دردی است که برادران سیمای ما آن را نمی‌بینند متاسفانه!

بپذیریم که اگر بنا داریم معارف الهی و آموزه‌های ناب دینی و تربیتی و محاسن کلام اهل بیت را به مخاطب تشنه امروز برسانیم با این “قاب بدردنخور” راه به جایی نخواهیم برد. در فضایی که انواع تکنیک‌های هنری و سمعی و بصری و مجازی و مکتوب و فکرهای خلاق و نسل هنرمند نوخاسته با انگیزه داریم ، انتظارها خیلی بیشتر از این هاست و البته فرصتمان هم کم و مخاطبمان هم سخت پسند و کم حوصله.

  • حسن مجیدیان

تلویزیون

حسن مجیدیان

نظرات (۱)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی