وبلاگ شهید محمد عبدی رو ببینید.
- ۱ نظر
- ۱۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۴۴
جمعی از خوبان همت کردهاند و برایمان «مربای گلمحمدی» پختهاند؛ مائده خوشعطر و بویی که کام هر آنکس را که دل در گرو تعلیموتربیت و دستی بر کار فرهنگی در مدرسه و مسجد و کانون فرهنگی دارد، شیرین و معطر میکند.
کتاب «مربای گلمحمدی» حاصل زحمات و تحقیق جناب آقای حسین وحید رضایینیا و تدوین و نگارش آقای روحالله رشیدی در 216صفحه است که به خاطرات شفاهی مربیان پرورشیِ دهه 60 آذربایجانشرقی پرداخته است. ارزش کار با توجه به فاصله زمانی و تعدد مصاحبهشوندهها و سختی و حساسیت کار، نمایان میشود. آنها که کار مصاحبه و تدوین را عهدهدار شدهاند، کارشان را به خوبی به سر منزل ِ نتیجه رساندهاند.
در خصوص این کتاب، نکات و محورهایی قابل عرض و تأمل است:
اول اینکه ساخت و پرداخت کتاب، خوب و دلنشین است. این نکته مهمی است چرا که شکل و شمایل محصول برای مخاطب، مهم و نشانه احترام ناشر به خواننده و اهتمام به اثر است. طراحی و صفحهبندیِ مطلوب و چشمنواز، استفاده از طرحهای مفهومی در برخی صفحات، انتخاب تیترهای معنادار و مناسب، پاورقیهای دقیق و بهدردبخور و ضمائم و تصاویر ِ بهاندازه در انتهای کتاب، از امتیازات کتاب است.
دوم اینکه در خلال خاطراتِ مربیانِ پرورشی آن خطه، توصیف و ترسیمی نسبی از حال و هوا و خُلقوخوی مردمان آن منطقه نیز ارائه شده که در نوع خود جالب و خواندنی است. مواجهه مردم خصوصاً در روستاها با فعالیت و تکاپوی تربیتی و فرهنگی مربیان، بعضاً صحنههای قابل تأمل و بامزهای خلق کرده؛ عبارات و اصطلاحات و اشعار شیرین ترکی هم به حلاوت کتاب افزوده است.
سوم اینکه مربیان آن دهه، اهتمام جدی به استفاده از ابراز هنر در پیشبرد برنامههایشان داشتهاند. بهرهگیری از ظرفیتهای نمایش فیلم، اجرای تئاتر، روزنامه دیواری و برپایی نمایشگاه کتاب، اجرای سرود و اهتمام به شعر و... نشان از ذوق و سلیقه این عزیزان در آن برهه زمانی است؛ خاصه آنکه در سالهای اول انقلاب، هنوز جریان فرهنگی انقلاب، تکلیف خود را با مقولههای حساسی همچون موسیقی مشخص نکرده بود، اما این عزیزان معطل نماندند و کار را شروع کردند. اهمیت این مسأله اینجاست که بدانیم زبان هنر، ماندگارترین زبانها و مؤثرترین ابزارها برای انتقال مفاهیمِ ناب است. متأسفانه امروز در امر تربیت، یا از هنر غافلیم یا در دامِ مظاهرِ نامطلوبِ آن گرفتار شدهایم.
چهارم اینکه زحمات و مرارتهای مربیانِ عزیز پرورشی در آن سالها، قابل لمس و الگوگیری است. کار تربیتی خالی از درد و مشقت نیست. عشق و علاقه میخواهد و از خود گذشتن. درگیری با گروههای ضدانقلاب و جریانات ملحد، اهتمام به کمک و یاری رزمندگان، سرکشی به خانواده شهدا، استمرار برنامهها در فراز و نشیبهای دوران مبارزه و جنگ، از پردههای دیدنی و دلنشینِ این کتاب است. صفحات کتاب مملو است از یاد و نام شهدا بهویژه شهدای عزیز نوجوان و مساعدتهای عاشقانه و دردمندانه بچهها و خانوادههایشان به رزمندگان جبههها که در پارهای موارد، حیرتانگیز است و اشک آدم را در میآورد. چقدر مردم خوبی داشتیم و داریم. شاید نقطه اوج کتاب، اشتیاقِ مربیان و دانشآموزان برای حضور در جبهههای نبرد باشد. چه بسیار از آنها که رفتند و شهید شدند و ماندگار.
اگر آن نسل فداکار و از جان گذشته، نبودند و انقلاب نمی کردند، این راه روشن و مبارک پیش روی ما گشوده نمی شد. اگر شهیدان و رزمندگان و جانبازان ما، بار سنگین جنگ را به دوش نمی کشیدند و جان فدا نمی کردند، این بساط نورانی و ذی قیمت به دست ما نمی رسید. اگر آن نسل جوان فهیم بعد از جنگ، در مساجد و کانون ها و مدارس و هیئات، جبهه ی فرهنگی را رها می کرد، امروز از دستاوردها و ارزش های خوبمان خبری نبود. اگر بچه های عزیز مدافع حرم نبودند، امروز ما میدان کار و عمل نداشتیم. یعنی تا نسلی فدا نشود، نسل بعدی احیاء نمیشود. عرصه ی فرهنگ و تربیت فقط جای نظریه پردازی نیست، جای فداکاری و از خودگذشتگی است. با سیستم کارمندی و ساعت زنی و باری به هر جهت نمی شود جریان تربیت را اداره کرد. روحیه جهادی و حس فداشدن میخواهد. باید از خودت بگذری!


بسم الله
اگر خداوند توفیق دهد و شهید هم نظر کند، کتاب "همیشه مربی" که ناگفته هایی از حیات طیبه و سیره ی تربیتی و فرهنگی "شهید محمد عبدی" است، بزودی آماده ی چاپ و عرضه ی عمومی خواهد شد. کتاب را هم اکون دو تن از نویسندگان خوب کشور در حوزه ی ادبیات پایداری و زندگینامه ی شهدا، آقایان " محمدعلی جعفری" و " میثم رشیدی مهرآبادی" ویرایش میکنند. دعای خیر شما دوستان و عزیزان را خواهانم.
در هشتم اسفند 1358 با تدبیر شهیدان رجایی و باهنر، نهاد «امور تربیتی» در آموزشوپرورش با ساختار جدید و متناسب با اهداف نظام اسلامی بنیان نهاده شد. اهمیت این تدبیر زمانی روشن می شود که بدانیم در آن زمان آموزشوپرورش و مدارس کشور، علاوه بر گرفتاریهای ناشی از نظام تربیتی شاهنشاهی، میدان تاخت و تاز گروهها و گروهکهای سیاسی و حتی مسلّحانه بود. لذا این نهاد انقلابی در دهه 60 تبدیل به محور فعالیتهای تربیتی، فرهنگی و هنری در مدارس کشور شد و مربیان پرورشی، اصلیترین مسئولان پیگیری تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی در مدارس بودند. تشکیل و ساماندهی هزارها گروه هنری (مانند سرود، تئاتر، شبکه تولید و پخش فیلم)، مقابله با فعالیتهای گروهکها، حضور در جنگ و پشتیبانی از جنگ، ارتباط با خانوادههای شهدا و مجروحان جنگی، کتابخوانی، تیمهای ورزشی و… از اقدامات مربیان پرورشی بوده است که گوشهای از آنها در کتاب «مربای گل محمدی» آمده است.
این کتاب با روایتی شیرین و با اتکا به اسناد و تصاویر، خاطرات شفاهی مربیان باسابقه پرورشی دهه شصت در آذربایجان شرقی را تبیین کرده است و برای کسانی که دغدغه تربیتی یا تحقق سند تحول بنیادین آموزشوپرورش دارند، بسیار خواندنی است و میتواند افقهای جدیدی بگشاید.

بسم الله
توفیق داشتم که پس از آشنایی با جناب میثم رشیدی مهرآبادی که مهربان و صمیمی و دلسوز است، دو جلد از کتاب های ایشان را بخوانم. کتاب "صد روسی" و کتاب " خیابان تبریز". برای صد روسی چند خطی نوشتم و لازم می دانم که راجع به" خیابان تبریز " هم چند خطی تقدیم کنم.
آنها که اهل دقت و فراست در اوضاع و احوال زمانه هستند و تاریخ زندگی پر فراز و نشیب انسان را مطالعه کرده اند به خوبی در می یابند که برای ساخت بشر و رشد و تعالی او، معلم و مربی چه نقش بی بدیلی دارد. مرحوم استاد علی صفایی حایری جمله ای به این مضمون دارند که : اگر در عالم کاری بهتر و والاتر از معلمی بود، خدا آن کار را به انبیاء و اولیاء و خوبان خودش می داد... حقیقت این است که مقامی بالاتر از معلمی و هدایتگری نیست. هیچ شان و رتبه ای به پای معلمی نمی رسد. معلم کارش با روح و جان و فکر آدمی است و از این حساس تر و مهم تر برای انسان پیدا نمی شود که روح و جانش را علو ارتقاء بدهد. زندگی و افکار و مجاهدت ها و تجربیات این والاگوهران را باید دید و شنید و نوشید. خاصه آن که آن معلم پس از عمری دویدن و سوختن، خلعت مبارک شهادت را پوشیده باشد. آیا از ترکیب "معلم شهید" زیباتر و دل پذیر تر پیدا میشود؟
معلم شهید قدرت الله چگینی حقیقتا عنصر شریف و مجاهدی بوده که مرور زندگیش برای هر آن کس که دل در گرو تعلیم و تربیت دارد، لازم و ضروری است. این آقا معلم ما دوست داشتنی بوده و ویژه.هر برهه از زندگی و مبارزات و تدریس و فعالیتهای او، هر کدام را که خوب بنگریم و تامل کنیم و حوصله به خرج بدهیم ، نکته ها و درس ها و البته عجایبی در آن ها می بینیم که راحت از کنار آنها نمی شود گذشت. به نظر می آید در تاریخ ادبیات پایداری انقلاب، حق آقاقدرت به خوبی ادا نشده و آنچنان که باید غبار از چهره ی تابناک این شهید کنار نرفته! حیات این شهید، افکارش، درس ها و تفسیرهای قرآنش، منش اجتماعی و خانوادگی او هنوز جای کار و پردازش دارد. دغدغه های شهید چگینی، دغدغه های امروز ماست. صلابت، تقوا، نظم و آراستگی، اهتمام او به مبارزه، جدیت او در تعلیم و تربیت، انس او با قرآن و معارف اهل بیت ع، بلاپذیری و تحمل او در مبارزات و زندان ها، تلاش شبانه روزی و از پای ننشسن او و و و ...نیاز امروز همه ی آن هایی است که ادعای انقلابی بودن و کار فرهنگی و تربیتی کردن هستند!
کتاب "خیابان تبریز" خواندنی و روان است.البته متن روایت می شد که بهتر و صمیمی تر باشد و در پاره ای از موارد عاری از نتیجه گیری ها و مستقیم گویی ها و تعاریف کلیشه ای باشد. اما با همه ی این ها برجستگی خاطرات و سلوک نورانی شهید، ضعف های اندک متن را پوشانده است. قلم میثم رشیدی در کارهای دیگر او چیز دیگری است!
اما از ضعف طراحی و صفحه آرایی و ضمایم کتاب هم نمی شود گذشت. نمیدانم چرا هر دو کتابی که از آقا میثم خوانده ام، متاسفانه این طور چاپ شده اند؟ برای شهدا باید بهترین ها را انجام داد و شایسته نیست که جنبه های بصری و دقت های هنری را در خروجی محصول ندید. این هم مخاطب را به سمت کتاب نمی کشاند و هم تلاش نویسنده را کم اثر میکند. من خودم درگیر کتاب شهید محمد عبدی هستم و رنج مصاحبه و نوشتن و تدوین کار را کشیده ام و میدانم که چاپ خوب و چشم نواز کتاب،حداقل انتظار نویسنده از ناشر است...
در هر حال کتاب خوب و ارزشمند " خیابان تبریز" که در 136 صفحه و توسط نشر مجنون منتشر شده است را از دست ندهید لطفا!



چند بار تلاش کرده ام که برای او مفصل مطلبی بنویسم ولی هر بار ترسیده ام. برای من که کمی نوشتن بلدم و لذت میبرم از این کار، پا گذاشتن در حال و هوای حاج قاسم و خلق کلمه و ساختن جملات برای آن عزیز سفرکرده خیلی دشواره...
گنجشک را چه زهره ی هم آشیانی ات؟

این پوسترها این روزها پخش شده و جالب و درس آموزه
درود خدا بر حاج قاسم عزیز و کم نظیر...