حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۸ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

کتاب در کمین گل سرخ

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ

بعد از کتاب ناگفته های جنگ که قبلا خدمتتان معرفی کردم؛ حیفم آمد در کمین گل سرخ را هم نبینید. این کتاب را با روش مطالعه ی تدریجی و قطره ای و روزی چند صفحه ، از اول محرم خواندم و امروز تمام شد. بسیار شیرین و خواندنی است و درس های خوبی هم برای بچه های نوجوان دارد. اخلاص و تقوا و مجاهدت شهید صیاد شیرازی، بالا و پایین جنگ و مسائل ارتش و سپاه در عملیات ها، صلابت و تیزبینی امام راحل، دقت نظر و گره گشایی آقاخامنه ای و...در این کتاب به خوبی نمایان است. علی صیاد شیرازی بلاشک از سرآمدان روزگار ما و از والاترین شهدای تاریخ انقلاب اسلامی است. خیلی کار کرده و خیلی به این انقلاب و مردم خدمت کرده. درباره اش بیشتر بدانیم و بخوانیم. به دردِ زندگی امان حتما می‌خورد.

  • حسن مجیدیان

از این زندگی مصنوعی خسته نشده اید؟

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۱۳ ق.ظ

 

علی اصغر کرباسچیان معروف به علامه از قول مرحوم علامه طباطبایی نقل می‌کردند که ایشان می‌فرمودند: اینها خسته نمی‌شوند از اینکه یک عمر مصنوعی زندگی می‌کنند، خنده مصنوعی، سرفه مصنوعی و ... و خطابش به برخی از روحانیون بود!

سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش،

به نقل از: خبرگزاری ایکنا، گفتگو با امیر حسین مناقبی- نوه علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۲۶.

 

  • حسن مجیدیان

بهروز افخمی و تازه ترین مواضع اش

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۰۷ ق.ظ

 

مجله ی سوره گفتگویی خوبی را با بهروز افخمی ترتیب داده. واقعا خواندنی است و بهره بردنی. مواضع او از بعضی به اصطلاح انقلابی ها، بهتر و شفاف تر و محکم تر است. کسی که ریشه در انقلاب ۵۷ دارد و معشوقش خمینی است؛ از او چنین جهانِ فکری ای هم انتظار می‌رود. با وجود چنین مواضعی، خودش در خلال گفتگو توضیح می‌دهد که چرا فیلم هایش در نسبت با انقلاب، یک جور دیگر از آب در می آید. آدم بشدت فعال و دغدغه مند و پرانرژی که برای ماها کلی درس دارد. ماهنامه ی سوره، بدردبخور و گره گشای شماهایی است که دغدغه انقلاب و نظام و هنر و فرهنگ و تربیت دارید.

 

  • حسن مجیدیان

در جوار مولا

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۱۶ ق.ظ

 

در حرم امیرالمومنین علی حیدرکرار روحی فداه که حقیقتا خانه ی پدری است، من محو جملات و هنرمندی های حرم مولا بودم. خودم شوربختانه در حرم ها،هنرِ دعا و شعر و توسل ندارم. خیلی حرف زدن با امام را بلد نیستم. زیارت نامه ای می‌خوانم و بیشتر ساکت، سیر میکنم. در حرم مولا هم کنج به کنج و زاویه به زاویه را می کاویدم و لذت می‌بردم. حرم حضرت بزرگی و صلابت و وقار و صولت و عظمتی دارد برای خودش. کنار ضریح با عظمت مولا دو تا نکته توجهم را جلب کرد. یکی اینکه سیدِ معمم ِ جلیل القدری که به نظرم عراقی بود در اطراف ضریح آهسته قدم بر می‌داشت و مردم بویژه پاکستانی ها با احترام به او تبرک می‌جستند و دست بر شانه ی او می کشیدند. سید هم البته در حال و هوای خودش بود و کاری به مردم نداشت. شوق و علاقه ی پاکستانی ها به سیدی معمم برایم جالب بود. شاید آنها این تیپ افراد را کم می‌بینند و وقتی به امثال این علماء میرسند، تلاش می‌کنند بهره و تبرکی ببرند. مردم عاشقانه به علمایی که قلب شان به بزرگی و طهارت آنها گواهی می‌دهد، احترام می گذارند. دوم هم اینکه یک جوانی از همین هیاتی ها و شلوغ کن ها در کنار آرامش و سکوت مردمِ کنار ضریح، بلند بلند حیدر حیدر میگفت و جمعیت را به سمت ضریح می شکافت و جلو میرفت اما مردم با او همراهی نمی کردند! من هم متعجب بودم که چرا او با هیاهو می‌خواهد خلوتِ مناجات و سکوت زائران را بشکند. علماء و خوبان و بزرگان برای زیارت دستورات خاص دارند. اساسا زیارت ائمه آداب خودش را دارد و فراوان در این باب دعاهای خوب و سنگین مثل امین الله و جامعه و وارث و...داریم که از طرف خودِ اهل بیت علیهم السلام انشاء شده است. خب تو چرا اصرار داری که با شلوغی و داد و بیداد زیارت کنی؟ چرا مثل بقیه در ملکوت ِ سکوت و در خلوت، امام را خطاب نمیکنی؟ بله یک وقت مثل شلوغی حرم اباعبدالله روحی فداه در ایام اربعین، موج جمعیت دارند لبیک یاحسین می‌گویند که آن حالت استثناء است. زیارت باید با ادب همراه باشد. با طمانینه و وقاری که نزد امام، لازم است. وقتی اهل بیت فرموده اند ما را این طور زیارت کنید؛ من چرا باید از خودم کار دیگری را اختراع کنم؟ دل بخواهی زیارت کنم یا همان طور که ایشان فرموده اند؟

  • حسن مجیدیان

یکلیا و تنهایی او

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۱۳ ق.ظ

 

 

قبلا از کتاب " ذهنیت و زاویه ی دید" از مرحوم استاد صفایی کلیت این داستان و نقد آن را خوانده بودم. داستان در مورد دختر پادشاه اورشلیم است که سنت شکنی کرده و به چوپان پدر دل سپرده است و از شهر اخراج می‌شود و کنار رود ابانه با شیطان ملاقات می‌کند و شیطان داستان جذاب میکاه پادشاه بنی اسرائیل و دلدادگی او به دختری را برایش نقل می‌کند و بحث عشق و هوس و تنهایی و... برای فهم حقیقت داستانی که تقی مدرسی نوشته، خواندن نقد مرحوم عین صاد راهگشاست. آدمی هزار معشوق هم که داشته باشد در نهایت تنهاست و حجم تنهایی او را دست ها و بازوهای معشوق پُر نمی‌کند. آدمی بزرگتر از این هستی است و این رازِ تنهایی اوست.

  • حسن مجیدیان

کتاب فلسفه تنهایی

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۱۱ ق.ظ

 

انتشارات گمان مجموعه هایی را چاپ کرده تحت عنوان خرد و حکمت زندگی. از نگاه فلسفه ی غرب و فلاسفه ی متاخر می‌خواهند برخی زوایا و مسائل زندگی آدمی را بررسی کنند. کتاب " فلسفه ی تنهایی" هم به همین موضوع پرداخته و تنهایی و انزوا و خلوت گزینی را بررسی کرده و در هشت فصل راجع به جوهر تنهایی، تنهایی به مثابه احساس، چه کسانی تنها هستند؟، تنهایی و اعتماد، تنهایی؛ دوستی و عشق، فردگرایی و تنهایی، انزوا، تنهایی و مسئولیت گفتگو کرده است. کتاب بدی نیست. شما هم اگر احساس تنهایی دارید یا تنهایتان گذاشته اند و یا احساس تنهایی رنج تان می‌دهد و...شاید بد نباشد این کتاب را ببینید. جمع بندی های نسبتا خوبی دارد و تک جمله های موثر از زبان فلاسفه، کم ندارد. اما من فکر میکنم این دست کتاب ها برای درد و غربت ماها که ریشه هایی در عوالمی دیگر از عالم غربی دارد، چندان راه‌گشا و نافع نیست. تنهایی و غربت و انزوا در منظومه ی فکری و معرفتی ما و در زیست ما، مسأله ی دیگری غیر از کلماتِ این کتاب است. راستی بخش عمده ی این کتاب را در فواصل کوتاه و در مترو خواندم.

  • حسن مجیدیان

نامه هایی به آنا

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۷ ق.ظ

خدا رحمت کند حسین پناهی را. آدم خاصی بود که به راحتی فهم نمی شد. اما ریشه در مذهب و همین خاک داشت. اهل درد و رنج بود. نامه هایی به آنا( که احتمالا خطاب به دخترش باشد) حاوی نگاه او به دنیای ماست. دنیایی که برای امثال حسین پناهی جای خوبی نبود‌ . چون پناهی به قول خودش دنبال هیأت گل ها، مهندسی سگ ها، رنگ و فرم سنگ ها، معمای باران و ابرها، سیاهی کلاغ و سرخی گل انار، سماجت گاوها برای معاش و... بود . پناهی دردش این بود که به دلیل خودخواهی های طبیعی و قراردادهای اجتماعی از فراغت روزگار طلاییِ کودکی اش دور افتاده بود و تا همیشه مرثیه خوان آن روزها بود. در ابتدای کتاب حسین پناهی ِ نازنین نوشته است:

" بدبینی های ما عارضه های بدِ حضور و ارتباطات ماست. فقر و بیماری و تنهاییِ مرگِ ما، هیچ گاه به شکوهِ هستی لطمه نخواهد زد. منظومه ها می چرخند و ما را هم با خود می چرخانند. ما در هیأت پروانه ی هستی، با همه ی توانایی ها و تمدن هامان، شاخکی بیش نیستیم. برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد. یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست. اگر ردپایِ دزدِ آرامش و سعادت را دنبال کنیم، سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هر مفهومی نشسته ایم و همه ی چیزهای تلنبارِ مربوط و نامربوط را زیر و رو میکنیم".

 

  • حسن مجیدیان

تالمات یک ملت را باور کنیم

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۲۹ ق.ظ

چند خط برای کتاب وزین »اینجا سوریه است« به قلم زهره یزدانپناه

 

تألمات یک ملت را باور کنیم

 

کتاب وزین و سنگین »اینجا سوریه است« با همه تفصیلش، اجمالی است و اشارهای است به رنج عظیم و محنتهای جانفرسای ملت مظلوم سوریه. بهخصوص زنان و کودکان بیدفاع که همواره خسارت، لطمه، هراس و ضربههای هر جنگ و آشوبی بر آنان مضاعف و محسوس است. این کتاب هم، همین تبعات ناگریز جنگ بزرگ و تحمیلی سوریه بر روان و زندگی زنان سوری با گرایشها و قومیتهای مختلف را مورد بررسی و کنکاش عینی و میدانی قرار داده است و البته به این هدف نائل آمده و در ترسیم آنچه برایش نویسنده و محقق محترم زحمت کشیده است، موفق و سربلند است. محتویات و مستندات کتاب نزدیک به هشتصد صفحهای خانم زهره یزدانپناه که از متبحران عرصه تحقیق و نگارش و آفرینش ادبی است، در دو بخش و طی پاییز و زمستان سال ۱۳۹۶ و تابستان سال ۱۳۹۷ جمعآوری شده است. برای این سفر همانگونه که از متن کتاب گزارش شده است، نویسنده و تنی چند از عوامل و کسانی که این پروژه را همراه و مساعد بودهاند، زحمت و دقت و حوصله فراوان متحمل شدهاند. شهرهای مختلف سوریه از جنگ درآمده در این کتاب سیر و بازدید شدهاند. نام این شهرها اکنون برای ما یادآور مشهد جوانان عزیز مدافع حرم و رزمندگان مظلوم جبهه مقاومت است. این نامها بهسان مناطق جنگی جنوب و غرب کشورمان، راهیان نوری میطلبد به قصد زیارت خاک مهربان و معطر شهیدان مدافع حرم. دمشق، الذقیه، زینبیه، حماه، حلب، ملیحه، صبوره، ُنّبل و الزهراء، حمص، داریا، معلوال و... که در هرکدام از آنها، جانسوز روایتی و جگرخراش خبری در این کتاب مذکور شده. در این شهرها و با مردمان و زنان و کودکان از ورطه مهیب جنگ خالص شده آنها، اگر همراه شوی درد هست و فراق هست و زخم هست و ددمنشی و جهالت و سبعیت دشمنان تکفیری و مسلحین هست اما دل پر از امید به خدا و روحیه حقطلبی و افتخار به جریان مقاومت و فخر به شهید و شهادت هم هست و فراوان هم هست. فجایع واقع شده در هرکدام از مناطق که نویسنده محترم از زبان شاهدان و ماندگان به آن پرداخته است، حقیقتا با روح انسانی و ایمانی در تضاد کامل است و گرچه برخی از آنها در چارچوب و قواعد جنگ مسلحانه حتی نمیگنجد و انصافا جگرسوز و جانگداز و مهیب و هولآور است، اما از دل این معرکه زنانی ساخته است که به غایت، شاکر و استوار و سربلند هستند. از هر طایفه و دستهای و از شیعه، سنی، مسیحی ، علوی و... مادران ، همسران و دختران شهدا، قهرمانان تمام صفحات این کتاب قابل اعتنا هستند. اینجا سوریه است که میخواهد صدای زنان راوی جنگ تحمیلی سوریه باشد، هم سفرنامه است و هم گزارش. گونه جالبی از نمایاندن »تاریخ شفاهی« حوادث سوریه به مخاطبی که به لحاظ اقتران زمانی از این حادثه چندان دور نیست اما از متن وقایع هم چندان مطلع و باخبر نیست. نویسنده در سفرش و در هر گام و اقدامش و در حرص و جوشها و پیگیری و سماجت و ابتکارش، خواننده را با خود همراه و همسفر کرده. کتاب، فقط گفتوگوهای بیواسطه با شاهدان واقعه نیست، بلکه گزارشی است روشن از سیر شکلگیری طرح کتاب، سفر، دیدارها، بازدیدها، حرفها، مواجههها و... به ضمیمه اسناد و توضیحات مکفی در پاورقیها و مقدمه و جمعبندی الزم. به همه اینها اضافه کنید ارائه اطالعات خوب از مناطق مختلف و پیشینه و تاریخچه آنها، روحیات و فرهنگ و کسبوکار مردم و مناسباتشان با یکدیگر و... . با همین حساب، لحن کتاب ضمن رعایت زبان معیار خود را از افتادن در دام لفاظیهای ادبی و به رخ کشیدن کلمات پرچگالی، حفظ کرده است و همین، کتاب را شیرین و روان و خواندنی کرده است. آنجا که راویان روایت میکنند، انگار صدای محزون و صادق و دردمندشان را بیواسطه از میان کلمات صادق کتاب میشنوی و به متن هولانگیز اتفاقات تلخ جنگ میروی و امکان ندارد که از حجم خارج از فهم این همه مظلومیت و تنهایی تکان نخوری و از اشک بر گونهها محروم شوی. مگر میشود زخم و جراحت کودکان و اسارت زنان و مظلومیت شهیدان را خواند و تکان نخورد. نمیشود این حجم از تألمات یک ملت را باور کرد! تحسین باید کرد سراپای این کتاب فاخر را. کتابی که الحمدهلل مورد توجه اهل فن قرار گرفته و به جایزه معتبر جالل نزدیک شده و از همه مهمتر مورد توجه و تقدیر رهبر حکیم ما قرار گرفته است. این تقدیر رهبری، تاج افتخاری است بر سر نویسنده محترم، واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات، انتشارات راه یار و همراهان و همکاران و زمینهسازان شکلگیری این اثر. گوارایشان باد که انصافا از کارهای شاخص دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقالب اسالمی است و جا دارد اهتمام جدی به معرفی، فراگیری و ترجمه آن صورت پذیرد. جنگ سوریه همانطور که از البهالی سطور و پایان کتاب بر میآید نهفقط برای دست یافتن دولتهای قدرتمند به ثروت سرشار آن کشور، بلکه برای شکست و نابودی و متوقف کردن خط مقاومت بوده است. خطی که به لطف خداوند و پایمردی ملت مقاوم سوریه و جانفشانی شهیدان و مدافعان و اهالی مقاومت، همچنان زنده و محفوظ و پابرجاست. این کتاب هم تا وقتی مقاومت و پایمردی هست، خواندنی و زنده و پابرجاست انشاءا... .

  • حسن مجیدیان