حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید سنوار» ثبت شده است

سروها ایستاده میمیرند...

شنبه, ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۳۸ ق.ظ

کسی که گمان می‌برد اغلب راهبران دلیر و دریادل، جز با تیغ و ترور از درگاه دنیا می‌گذرند، ماقبل تاریخ و حتی درک ایستاده است! سرگذشتنامه‌ها جز خون و خطر، برای ایشان نقش نکرده است. بدیهیات ردیف نکنم، اکنون سخن از امر دیگری است. فقط در این میان از خاطر مبرید که این رادمردان، چه آسان باری سنگین از تهمت و هجو و پلشتی‌های تله‌ویزیون‌ها و نیوزها را به کناری فکندند و رو به معبود نهادند. او که امروز پرچم سوگش در اهتزاز است، متهم بود به اختفاء در هفت‌توی پناهگاهها، سپر کردن اُسَرا، افشای اسرار دِگر رهبران و سازش برای آتش بس! آنان که این سروِ افراشته و بلند قامت را تبر زدند، بس بلاهت‌آمیز بر تاریخ علامت نهادند. تصاویرِ واپسینِ مردی که بی‌نشان، اما در میانه میدان، تا آخرین لحظه سپر نمی‌اندازد و حتی نگاه دزدانه دشمن را نیز بی‌جواب نمی‌نهد و پرتابه‌ای نثارش می سازد! برای سَلَف او اما، مگر چنین افسانه‌هایی سرِ هم ندادند؟ در هتل‌های ترکیه و قطر می‌نشیند و با تجمل و تَنَعم قرین است و خلایق را در غزه به کشتن می‌دهد! سرحساب که شدند، دیدند که اغلبِ ایل و تبار خویش را، نثار همین مصاف ساخته است و آخرالامر، جان خود را به گاه قرائت شبانه قرآن در اقامتگاهی در تهران. یا چرا راه دور برویم؟ سیّدِ ضاحیه نشین، مگر متهم نبود که لبنان‌گراست و غزه را در حد حرف دارد و عافیت‌طلبی فرونمی‌نهد. او نهایتا جان بر سر لبنان نهاد یا فلسطین؟ و اگر به کمک باریکه نمی آمد، به حیات نزدیک‌‌تر نمی‌ماند؟ خداوند این روزها را، جلوه تدارک آبروی یارانش ساخته است! ملخّص کلام: از یاوه‌سرایی و هرزه‌بافی ابناء شیطان نهراسید، که جز پوچی و بی‌دوامی در بساط نداشته است. این روزها که دشمن با همه توش و توان برای بودن و ماندن به میدان آمده و البته جز ترور نمی‌شناسد، نیز می گذرد، لَختی بعد در خواهید یافت که در پس این رذالت‌ها و شلتاق‌ها، چه آرزوهای خاک‌شده‌ای پنهان بوده است و چه پایمردی‌ها در برابر بهتان‌ها و انگ‌ها.

محمدرضا کائینی

  • حسن مجیدیان