حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم وسواد» ثبت شده است

زود نگوییم فلانی بی سواد است

سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۵۱ ق.ظ

 

به گزارش جهان نیوز به نقل از روزنامه جوان، کانال تلگرامی «در محضر استاد عابدی» بخشی از بیانات اخلاقی آیت‌الله احمد عابدی، استاد اخلاق و صاحب درس خارج را درباره ناپسندبودن قضاوت نسبت به علم و سواد دیگران به اشتراک گذاشت. آیت‌الله عابدی در این بیانات که بعد از جلسه درس خارج فقه مورخ ۲۴آبان۱۴۰۲ در حرم مطهر حضرت معصومه (س) ایراد شده است، می‌فرمایند: امروز نکته‌ای می‌گویم که خیلی باعث رنج من می‌شود. گاهی بعضی‌ها خیلی زود نسبت به دیگران قضاوت می‌کنند، مخصوصاً نسبت به علم و سواد دیگران. چرا در حوزه علمیه تا بحث می‌شود، می‌گویند فلانی بی‌سواد است؟ ملاک سواد دقیقاً چیست؟ آیا اگر کسی در مسئله‌ای اشتباه کرد، یعنی بی‌سواد است؟ این حرف‌ها از نظر اخلاقی بسیار زشت و شرعاً حرام است. کسی که ادبیات خوانده است می‌تواند به همه اشکال کند، پس دیگران بی‌سوادند؟ یا یکی فقه و دیگران کلام بلد هستند، یعنی به هم بگویند بی‌سواد؟ اصل این کار خیلی اشتباه است. غیر از اینکه می‌گوییم مردم را دوست بداریم، باید خودمان و استادان خودمان را دوست بداریم. خیلی زشت است همدیگر را متهم به بی‌سوادی کنیم. زشت است که ممتحن شفاهی به طلبه‌ای بگوید بی‌سواد است. ملاک و ضابطه‌ای در حوزه برای سواد و عدمش نیست و یکدیگر را بیجا متهم می‌کنیم. لااقل خودمان عادت کنیم به یکدیگر بی‌سواد نگوییم. یک چیزی من بلد هستم و گفته‌ام، او هم صد تا چیز بلد هست که نگفته و من بلد نیستم، به علم مردم احترام بگذارید! دیگران هم سواد دارند! دیگران هم آگاهی دارند، اما در حوزه تخصص ما نیست. این نسبت ناروا عوارض منفی زیادی دارد. اگر به همدیگر نسبت ناروا مثل «بی‌سواد» بدهیم، یعنی یکدیگر را دوست نمی‌داریم.
 

  • حسن مجیدیان

استادان قشنگ

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۵۹ ق.ظ

در یادداشتی که از «جواد رنجبر درخشیلر» در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است، می‌خوانیم:

یکی از آفت‌های عمده اندیشه در ایران امروز به‌اصطلاح استادانی هستند که زیرپوشش اسم استادی و عناوین دانشگاهی نقش سلبریتی یافته‌اند. این افراد که به‌طور شبانه‌روزی ویدیو‌ها یا نوشته‌هایشان در فضای مجازی می‌چرخد نه مبتنی بر دانش و روش علمی که به اقتضای خواست و دل مخاطب سخن‌سرایی می‌کنند. این استادان معمولاً ظاهر جذاب و صدای بم و جامه‌های آراسته دارند و بلدند چطور حرف را در کاغذ‌های رنگی بپیچند که باعث ارضای روانی مخاطب شود. مخاطب ارضا شده خود را فهمیده و فرهیخته می‌پندارد و سالک در کاروان دانش و فلسفه جهانی؛ غافل از اینکه جز همان حس موقت ارضای روانی چیزی به دست نیاورده اگر تحمیق نشده باشد. علم به قول کارل مارکس جاده‌ای فراخ نیست، سنگلاخ است و علم پژوه نه جذاب و سلبریتی طور که همیشه خسته و کلافه و در جست‌وجو است؛ و علم بسیار دشوارتر از آن است که بتوان به‌آسانی در ویدیویی چنددقیقه‌ای منتقل کرد. هر گزاره علمی چند مقدمه دارد، نخست آن را باید فهمید. دوم: هر گزاره در نظریه، گفتمان یا مکتبی معنا دارد. بی‌دانستن آن مقدمات و این ساختار گزاره‌ها را نمی‌توان فهمید. بنابراین آنچه در شبکه‌های اجتماعی منتقل می‌شود معمولاً وهمی از دانش و فهم است. گاه گفته می‌شود همین هم خوب است و عموم مردم را با حداقل‌های علمی آشنا می‌کند. اما دانستن ناقص جز بدفهمی نیست. استادان قشنگ مطالب علمی را در چارچوب اصول بازاریابی اینترنتی به خورد مخاطب می‌دهند. در این کسب‌وکار علمی، نه‌تن‌ها علم فدای اصول بازاریابی می‌شود بلکه اصول اخلاق علمی هم فرونهاده می‌شود. استادان قشنگ درباره همه موضوعات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تاریخی سخنی برای گفتن دارند، بی‌آنکه دقت و احتیاط نظری را اصل نخست اظهارنظر بدانند. آنچه جایگزین دقت و احتیاط علمی می‌شود اصول کلی ایدئولوژیکی است که، چون اکسیر کیمیاگران بر هر مس که می‌خورد طلا می‌سازد. این اصول ایدئولوژیک هر زمان عوض می‌شود. روزی عدالت و جنگ طبقاتی، روزی امپریالیسم و غرب‌زدگی، امروز فدرالیسم و حقوق بشر و دموکراسی. اما روش معمولاً تفاوتی نمی‌کند. با اصل ایدئولوژیک ثابت تمام مسائل بشری و فرابشری تحلیل می‌شود و در واقع تمام موضوعات به یکسان مبتذل می‌شود. استادان قشنگ توانایی قابل‌توجهی در ساختن جملات قصار دارند. اصل ایدئولوژیک را با صد‌ها واژه علمی با مهارتی قابل‌توجه می‌آمیزند که مخاطب با نخستین رویارویی مجذوب جمله می‌شود و آن را، چون ذکری مذهبی تکرار می‌کند. مثلاً این جمله: «کسی برای رنج‌های شما ارزش قائل نیست»، چون یافته‌ای علمی یا سرودی مذهبی مکرر در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخد. بی‌تردید این جمله یکی از بی‌معناترین جملات است. القای جدایی بین ایرانیان و تنهایی وحشتناک و سهمگین آنان پروژه‌ای بزرگ و تا حدودی موفق است. اینکه ایرانی نباید به همکاری و هم‌فکری هم‌وطن خود امیدوار باشد، مقدمه جدایی‌های بزرگ‌تر است و به‌آسانی با واقعیت‌های تلخ اقتصادی و اجتماعی مطابقت می‌کند. بخشی از تلخی‌ها خود حاصل همین القائات است. استادان قشنگ که اعتبار اجتماعی و حقوق خود را معمولاً از دانشگاه می‌گیرند با سخنان قصار و ظاهراً علمی جز راه تباهی را باز نمی‌کنند. ظاهر خیرخواهانه و دموکراسی خواه و ضد استبدادی آنان هم بخشی از بازاریابی اینترنتی است و هر چه عمق نگرانی مخاطب بیشتر شود، وابستگی او به استادان قشنگ بیشتر می‌شود؛ مثلاً اگر بگوییم ایران تا ۳۰ سال آینده کویر می‌شود، یکی دو سال دیگر باید با گونی پر از پول برویم خرید، مخاطب نگران را خوب جلب کرده‌ایم. گام دوم راهکارهاست که سر فهرست آن دوری از فرهنگ و سبک زندگی ایرانی و به‌طور کاملاً عجیب، توصیه به آموزش زبان‌های محلی است. روشن است که هدف جز راهکار نبوده و طرح دلسوزانه مشکل جز جلب‌توجه. پدیده استادان قشنگ بخشی از تبعات شبکه‌های اجتماعی است و به‌احتمال زیاد چند سال بعد خودبه‌خود از بین خواهد رفت. اما نمی‌توان تا آن روز دست روی دست گذاشت. خسارت این پدیده بسیار زیاد است به‌ویژه آنکه کتاب خواندن و توان اندیشیدن را از انسان سلب می‌کند.

منبع: روزنامه‌ی جوان

  • حسن مجیدیان