قابل تامل....
- ۱ نظر
- ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۲۶
✅
🔶استاد علی صفایی حائری:
واقعیتش این است که من هنوز براى این دنیا،براى این هفتاد سالم کارى نکردهام،برنامه ریزى نکردهام حتى موجودى خودم را ارزیابى نکردهام چه رسد به این که بخواهم براى دنیاهاى دیگر،برنامه که هیچ، امکاناتى،بودجهاى و وسائلى فراهم بکنم.در دعاى شعبانیه هم هست:
«فقد افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ خدایا! من تمامى سرمایهام را با سهو،با فراموشى نابود کردهام. یادم رفته تا کجا مىخواهم بروم.
«افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى» ؛ واقعاً جوانىمان را کهنه کردهایم، کهنه که هیچ، پیر شدیم... من گاهى مىخواهم بلند شوم باید از دستهایم کمک بگیرم، از دیوار کمک بگیرم ... من به هر دو داستان اشاره کردم؛ جوان مشکلش این است که تواناست و باکش نیست، اصلاً فکر نمىکند؛ یعنى حساب نمىکند که نیروى این چشم تمام مىشود،باطرى او آخرین لحظههایش را طى مىکند.با چشمش به هر چیزى نگاه مىکند.با گوشش هر چیزى را مىشنود.با دلش هر چیزى را جمع مىکند.به هر چیزى اجازه ورود به لحظههایش را مىدهد و باکش هم نیست، خیال مىکند چون به همان که مىخواهد، مىتواند برسد، همیشه هم همینطور خواهد بود. دلیل آن هم این است که یا توانمندىاش او را مغرور کرده و یا جهلش به دورى راه و به حجم مشکلات و اندازههاى عظیم موانع او را مغرور کرده است و ...این حرفها تازه شروع روضه است! هنوز اول حرف است. خوب دقت کنید! حضرت مىگوید من جوانىام را تمام کردهام،با سهو و با فراموشى و...
«و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ من جوانىام را کهنه کردم در اینکه با مستى از تو دور شدهام و باکم نبود. دورى که تو هم پاداشم را مىدادى؛ تباعد بود.تنها من از تو دور نشدم، تو هم مرا رها و واگذارم کردى. گفتى بروم درها را بزنم،بنبستها را ببینم و تجربه کنم. وقتى از تو نپذیرفتم و هدایت تو را نخواستم، آن وقت تو رهایم کردى.من در مستى، خیال مىکردم. مست بودم و متوجه نبودم که در چه درصدى از مشکلات هستم. «سکرة التباعد» ، مستى و دورى دو طرفه است.
📚 #خط_انتقال_معارف ص۱۳۴🌿
لقاء ارباب در عمود آخر
صنع خداست اربعین امام حسین ع. چشمه ی فیاض و همیشه جاری لطف و عنایت اوست به ما در زمانه ی آخر. حرکت پرشور و تپنده ی امت اسلام است در مقابل جریان منحوس کفر ونفاق و تکفیر... اربعین حسینی همه ی دارایی و شرافت و دستاویز شیعه است در غوغای فتنه ها و ابتلایات...
اربعین در سالهای اخیر تبدیل به یکی از رویدادهای مهم فرهنگی کشور شده است. ثمرات فردی و اجتماعی این پیاده روی عظیم و حضور میلیونی زایران برای زیارت امام حسین علیه السلام، فراتر از تصور و برآورد ماست. پاسداشت این پدیده که به یقین از شعائر محترم الهی است، وظیفه ی تک تک ماست. به هر طریقی که میتوانیم. و الحمدلله شیعیان امام، در این راه سر از پا نشناخته و هرکس به طریقی راهی مسیر عشق شده است. این راه پرافتخار در این سالها پذیرای خیلی از مشتاقان و خوبان وعاشقان و شهیدان بوده است. تنی چند از شهدای عزیز مدافع حرم هم در این مسیر بوده اند و در شمار زایران اربعین. به لطف و تقدیر الهی از انتشارات تقدیر کتابچه ی کوچک و متبرکی از خاطرات اربعینی شهدای مدافع حرم به چاپ رسیده که سراسر شیرینی و پر از جذابیت است. کتابچه ای که خواندنش وقتی نمی گیرد اما درس و نکته فراوان دارد. البته فقط بخشی از خاطرات چهل شهید عزیز در این کتاب ذکر شده و طبیعتا بخش قابل توجهی از خاطرات همین شهدا و شهدای عزیز دیگر باقی مانده است. یک خوبی که این کتاب دارد این است که از هر شهید یک جلوه و نمایی از سلوک و رفتار و روحیه و اخلاقشان در کتاب ذکر شده است. از شهید سیرت نیا عشق و علاقه اش به امام، از شهید سیاوشی و خوش سفری اش، از شهید تقوی فر دغدغه ی تامین امنیت زایران، از شهید قربانی مدیریت و خدمتش به زوار، از شهید تمام زاده توکل و توسلش، از شهید پورابراهیمی تنهایی و خلوتش، از شهید همدانی و خانواده دوستی اش، از شهید کجباف و نوکری در موکب، از شهید سنجرانی و روضه خوانی اش، از شهید عبداللهی و از خود گذشته گی و فداکاری اش، از شهید الوانی و مقابله با جریانهای انحرافی در مسیر، از شهید حسین پور و خوش مشربی و مردم داریش، از شهید قربانخانی و تحول و شهادت خواهی اش، از شهید هریری و ترک لذت هایش و.... خاطرات دلچسبی ارائه شده است. زحمتی که نویسنده ی محترم و همکارانشان کشیده اند دیدنی و در خور ستایش و تشویق است. خداوند اجرشان بدهد و موفقشان بدارد. البته کتاب میتوانست به لحاظ طراحی روی جلد و صفحه آرایی بهتر از این ها باشد. در هر حال غنیمت است خواندن این کتاب و همگامی و همسفری با شهدا در طریق الحسین علیه السلام. شهدایی که بعد از پیاده روی و زیارت حرم، رفتند پیش خود ارباب.
💠 دعا به معنای تلاش نکردن نیست، تلاش کن اما قلبت نزد غیر خدا نباشد
امام موسی صدر: امام سجاد(ع) در یکی از دعاهای خود فرمودهاند: «وَعَلِمتُ أنَّ طَلَبَ المُحتاجِ الی مُحتاجٍ سَفَهٌ فی العَقلِ وَذِلَّةٌ فی الرَّأیِ.» (دانستم که تقاضای
نیازمند از نیازمند نشانۀ کمخردی و ضعف رأی است.)
کمک خواستن نیازمند از نیازمند یعنی چه؟ یعنی اینکه شما از رئیس جمهور درخواست کمک کنی؛ از فلان رئیس یا مسئول تقاضای کمک کنی؛ شما از من یا من از شما چیزی بخواهم؛ یعنی از غیر خدا، از هر نوع و جنسی که باشد، چیزی بخواهم. چه کسی میتواند حاجتی از شما برآورده کند؟ پیش از این گفتهام که دعا به معنای رها کردن اسباب نیست. در پی اسباب برو و تلاش کن، ولی به این نکته توجه داشته باش که وقتی با من سخن میگویی و چیزی درخواست میکنی، قلب تو نباید نزد من باشد، بلکه باید نزد خدا باشد و از خدا بخواهی که خیر را بر دستان من جاری کند. این درست است.
اگر کاسهی خود را بیش از اندازه پُر کنید؛ لبریز میشود !
چاقوی خود را بیش از حد تیز کنید؛ کند میشود !
در پیِ پول و راحتی باشید، دلتان هرگز آرام نمیگیرد ...
دنبال تایید دیگران باشید؛ برده آنها خواهید بود ...!
کار خود را انجام دهید، سپس رها کنید، این تنها راه آرامش یافتن است ...
📚 تائوتچینگ/ لائوتسه
✳️ روزی که رضاشاه آرزوی مرگ کرد!
سر شام رفتم. صحبتهای مختلف شد، ولی دو قسمت بسیار مهم پیش آمد. یکی صحبت ۱۷ دی[۱۳۱۴] و آزادی بانوان که علیاحضرت ملکه پهلوی تعریف کردند روزی که رضاشاه مرا [به همراه شمس و اشرف پهلوی] از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند، در بین راه در اتومبیل به من گفتند: من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح میدادم که زنم را سر برهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم کاری است که برای کشور لازم است و گرنه ما را وحشی و عقبافتاده می دانند.
#اسدالله_علم
#خاطرات_علم
۷ دی ۱۳۵۳
جلد چهارم، صفحه ۲۹۸.
✳️ چگونه میتوانم ناامید باشم؟
إلهی کَیفَ آیِسُ مِنْ حُسنِ نَظَرِکَ لی بَعدَ مَماتی، وَ أنتَ لَمْ تُوَلّنی إلا الجَمیلَ فی حَیاتی.
خدای من! چگونه از حسن توجه تو به خودم پس از مرگ مأیوس باشم، حال آنکه در زندگیام جز زیبایی در حقم روا نداشتی.
#علی_بن_ابیطالب «ع»
#مناجات_شعبانیه
#مفاتیح_الجنان
#حمیدرضا_شیخی
انتشارات آستان قدس رضوی
صفحه ۲۰۹.