حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آداب زیارت» ثبت شده است

چرا این طور شدیم؟

شنبه, ۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۵۱ ق.ظ

 

 

شب جمعه ی بعد از اربعین کربلا بودم، حرم حضرت ارباب روحی فداه. در ازدحامِ دوست داشتنیِ حرم، یک گوشه ای روبروی بابِ رأس الشریف پیدا کردم و مدتی همان جا عرض ارادت و اظهار چاکری داشتم و زائران حسین را سیر میکردم. کنارم جوانِ موجهی بود که توجهم را جلب کرد. دیدم از همین زاویه از حرم به دفعات عکس می‌گیرد و ویرایش می‌کند و در اینستاگرام بارگزاری می‌کند و لایک ها را می‌شمارد و خسته هم نمی‌شود! راستی چه شد ما این طور شدیم؟ چه شد رسیدیم به جمله ی " در حرم دعاگوییم" ؟ آن جوان که مدت ها مشغول عکس و ویرایش و پست و لایک بود؛ دعاگو بود؟؟ چه لزومی دارد اشتراک این موقعیت؟ چه لزومی دارد کسی بفهمد من الان با مولایم در کربلا خلوت کرده ام؟ چه لزومی دارد شما بدانید من الان در گوهرشاد روبروی گنبد طلای امام رضام؟ این انتشار و افشاء و همگانی کردنِ خلوتِ من از کجا وارد سلوکِ ما شد؟ چرا " امر مستتر" را باید " امر منتشر" کنیم؟ قدیم چه خوب بود. خلوت ها خلوت بود واقعا. از درون و خلوتِ دوست و رفیق و بزرگترت باخبر نمیشدی! به ما می‌گفتند آدم هرچه دارد از خلوت دارد. از چیزی بین خودش و خدا و میان خودش و اهل بیت دارد. ما خبری از زیارت و اشک و نماز شب و حالِ خوش کسی در خلوتش نداشتیم. همه ی حسِّ ما هم این بود که فلانی(مثلا شهید محمدعبدی که مربی و عشق و الگوی ما بود) حتما سِّری و رازی و خلوتی بین خودش با خدا دارد که این طور خوب دارد جلو می رود. آن وقت ها کسی خودش را خلوتش را گریه هایش را شب جمعه ی کربلایش را به اشتراک و به طلبِ لایک ها نمی گذاشت. همین!

  • حسن مجیدیان

در جوار مولا

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۱۶ ق.ظ

 

در حرم امیرالمومنین علی حیدرکرار روحی فداه که حقیقتا خانه ی پدری است، من محو جملات و هنرمندی های حرم مولا بودم. خودم شوربختانه در حرم ها،هنرِ دعا و شعر و توسل ندارم. خیلی حرف زدن با امام را بلد نیستم. زیارت نامه ای می‌خوانم و بیشتر ساکت، سیر میکنم. در حرم مولا هم کنج به کنج و زاویه به زاویه را می کاویدم و لذت می‌بردم. حرم حضرت بزرگی و صلابت و وقار و صولت و عظمتی دارد برای خودش. کنار ضریح با عظمت مولا دو تا نکته توجهم را جلب کرد. یکی اینکه سیدِ معمم ِ جلیل القدری که به نظرم عراقی بود در اطراف ضریح آهسته قدم بر می‌داشت و مردم بویژه پاکستانی ها با احترام به او تبرک می‌جستند و دست بر شانه ی او می کشیدند. سید هم البته در حال و هوای خودش بود و کاری به مردم نداشت. شوق و علاقه ی پاکستانی ها به سیدی معمم برایم جالب بود. شاید آنها این تیپ افراد را کم می‌بینند و وقتی به امثال این علماء میرسند، تلاش می‌کنند بهره و تبرکی ببرند. مردم عاشقانه به علمایی که قلب شان به بزرگی و طهارت آنها گواهی می‌دهد، احترام می گذارند. دوم هم اینکه یک جوانی از همین هیاتی ها و شلوغ کن ها در کنار آرامش و سکوت مردمِ کنار ضریح، بلند بلند حیدر حیدر میگفت و جمعیت را به سمت ضریح می شکافت و جلو میرفت اما مردم با او همراهی نمی کردند! من هم متعجب بودم که چرا او با هیاهو می‌خواهد خلوتِ مناجات و سکوت زائران را بشکند. علماء و خوبان و بزرگان برای زیارت دستورات خاص دارند. اساسا زیارت ائمه آداب خودش را دارد و فراوان در این باب دعاهای خوب و سنگین مثل امین الله و جامعه و وارث و...داریم که از طرف خودِ اهل بیت علیهم السلام انشاء شده است. خب تو چرا اصرار داری که با شلوغی و داد و بیداد زیارت کنی؟ چرا مثل بقیه در ملکوت ِ سکوت و در خلوت، امام را خطاب نمیکنی؟ بله یک وقت مثل شلوغی حرم اباعبدالله روحی فداه در ایام اربعین، موج جمعیت دارند لبیک یاحسین می‌گویند که آن حالت استثناء است. زیارت باید با ادب همراه باشد. با طمانینه و وقاری که نزد امام، لازم است. وقتی اهل بیت فرموده اند ما را این طور زیارت کنید؛ من چرا باید از خودم کار دیگری را اختراع کنم؟ دل بخواهی زیارت کنم یا همان طور که ایشان فرموده اند؟

  • حسن مجیدیان