کتاب عوامل رشد رکود انحطاط
کتاب های مرحوم آقای صفایی حائری واقعا بدردبخور و راهگشاست. این جلد هم مجموعه ی جدیدی از انتشارات لیله القدره.پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید و به دوستانتون هم معرفی کنید. قابل استفاده و غنیمته...
- ۱ نظر
- ۰۱ دی ۹۸ ، ۱۱:۵۴
کتاب های مرحوم آقای صفایی حائری واقعا بدردبخور و راهگشاست. این جلد هم مجموعه ی جدیدی از انتشارات لیله القدره.پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید و به دوستانتون هم معرفی کنید. قابل استفاده و غنیمته...
✅ تکافل، تعاون و عهده داری
🔸 استاد علی صفایی حائری(عین-صاد)
... هرکس به قدر خود ظرفیتی دارد و به اندازه ی ظرفیت خود می تواند آب بردارد...، می تواند یک استعداد را در نظر بگیرد و گرفتاری هایش را در نظر بگیرد.
اگر این روح در ما زنده شود؛ این روح تعاون و تکافل و عهده داری و کوشش در راه حوائج و گرفتاری ها، دیگر مرگی و کمبودی نخواهیم داشت.
... اگر هر کس، یک نفر یا بیشتر از این استعدادها را در نظر می گرفت و گرفتاری های آن ها را مرتفع می کرد، کارها به خوبی اصلاح می شد و نفراتی تهیه می شدند و این نفرات تهیه شده، باز به تهیه ی دیگران می پرداختند و همین طور افراد زیاد می گردند. هنگامی که افراد عقیم نبودند، تولید زیاد می شود.
مسائل تأمین و ازدواج و مسکن، به وسیله ی «تکافل و تعاون و سعی در حوائج» به خوبی حل می گردد. این درست است که من برای خودم نمی توانم گدایی کنم، اما برای گرفتارِ دیگر که ننگی نیست، حتی دستور هم هست. اگر همین عهده داری و تکافل در میان ما بود، کار به اینجا نمی کشید.
... مادام که زیربنای انفاق و ایثار در ما نباشد، چطور می توانیم به این مراحل دست یابیم؟! مادامی که در سطح غریزه هستیم و علاقه ی ما به خودمان از همان حب بقا و حب به ذات تجاوز نمی کند، کجا می توانیم به درد دیگری برسیم؟!
اگر من رشد کرده بودم و شناخت ها و معارفی به دست آورده بودم و از خودپرستی به خداپرستی رسیده بودم و از سطح غریزه رهیده بودم و ″علاقه ی من به خودم، به خاطر خدا و دستور او بود و رسیدگی به خودم از روی وظیفه بود″، در اینجا؛ در اینجایی که محتاج تر و گرفتارتر از من وجود دارد، می توانستم ایثار کنم و یا انفاق کنم و یا لااقل برایش کوشش کنم و در حوائجش سعی کنم و از افراد دیگر بدون آنکه نامش را ببرم و آبرویش را بریزم، برایش وجوهی جمع آوری نمایم.
... اگر روح ایثار و انفاق و قناعت و یا لااقل تکافل و عهده داری و سعی در حوائج و اهتمام به امور مسلمین در ما زنده می شد، بسیاری از مسائل تأمیناتی در همین سطحِ پایین حل می شد و به کمک فلان کس هم احتیاج نمی افتاد.
📚 روحانیت_وحوزه ، ص ۱۸۱ تا ۱۸۷
✅
🔶استاد علی صفایی حائری:
واقعیتش این است که من هنوز براى این دنیا،براى این هفتاد سالم کارى نکردهام،برنامه ریزى نکردهام حتى موجودى خودم را ارزیابى نکردهام چه رسد به این که بخواهم براى دنیاهاى دیگر،برنامه که هیچ، امکاناتى،بودجهاى و وسائلى فراهم بکنم.در دعاى شعبانیه هم هست:
«فقد افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ خدایا! من تمامى سرمایهام را با سهو،با فراموشى نابود کردهام. یادم رفته تا کجا مىخواهم بروم.
«افنیت عمرى فى شرة السهو عنک و ابلیت شبابى» ؛ واقعاً جوانىمان را کهنه کردهایم، کهنه که هیچ، پیر شدیم... من گاهى مىخواهم بلند شوم باید از دستهایم کمک بگیرم، از دیوار کمک بگیرم ... من به هر دو داستان اشاره کردم؛ جوان مشکلش این است که تواناست و باکش نیست، اصلاً فکر نمىکند؛ یعنى حساب نمىکند که نیروى این چشم تمام مىشود،باطرى او آخرین لحظههایش را طى مىکند.با چشمش به هر چیزى نگاه مىکند.با گوشش هر چیزى را مىشنود.با دلش هر چیزى را جمع مىکند.به هر چیزى اجازه ورود به لحظههایش را مىدهد و باکش هم نیست، خیال مىکند چون به همان که مىخواهد، مىتواند برسد، همیشه هم همینطور خواهد بود. دلیل آن هم این است که یا توانمندىاش او را مغرور کرده و یا جهلش به دورى راه و به حجم مشکلات و اندازههاى عظیم موانع او را مغرور کرده است و ...این حرفها تازه شروع روضه است! هنوز اول حرف است. خوب دقت کنید! حضرت مىگوید من جوانىام را تمام کردهام،با سهو و با فراموشى و...
«و ابلیت شبابى فى سکرة التباعد منک» ؛ من جوانىام را کهنه کردم در اینکه با مستى از تو دور شدهام و باکم نبود. دورى که تو هم پاداشم را مىدادى؛ تباعد بود.تنها من از تو دور نشدم، تو هم مرا رها و واگذارم کردى. گفتى بروم درها را بزنم،بنبستها را ببینم و تجربه کنم. وقتى از تو نپذیرفتم و هدایت تو را نخواستم، آن وقت تو رهایم کردى.من در مستى، خیال مىکردم. مست بودم و متوجه نبودم که در چه درصدى از مشکلات هستم. «سکرة التباعد» ، مستى و دورى دو طرفه است.
📚 #خط_انتقال_معارف ص۱۳۴🌿