این کتاب در نوع خودش جالب و خواندنی است. مجموعه ی گفتارهای به هم پیوسته ی دوستان و مرتبطانِ شهید مدافع حرم جواد کوهساری از مشهد؛ که به خوبی کنار هم چیده شده است. نمونه ی یک بچه هیاتی و بسیجی فعال در فضای جامعه که آخرش به در و دیوار میزند و به عراق میرود و شهید میشود. در رمان هایی که معرفی میکردم؛ روی این نکته تاکید داشتم که قهرمان ها و چهره های داستان؛ بازنمایی زندگیِ خودِ ما هستند. کتاب های شهدا هم همین گونه اند. همین کتابِ جالبِ کشکول میرزا جوادآقا را که میخوانی انگار فیلم یا روایت زندگی و فعالیت های یکی از همین دوستاننزدیک و صمیمی ات در اداره و مسجد و بسیج و کانون و فرهنگسرا و هیات و مدرسه و محله و...است. الا اینکه هنوز قرعه ی شهادت به نامشان نخورده! همین رفقای فعال و همین ها که امروز، عهده دارِ مسئولیت های شهدا شده اند؛ اگر ماندن را نخواهند و اگربه سوژه ی رفتن و نماندن، فکر کنند؛ آن وقت آن وصال هم نزدیک خواهد بود. کتاب شهید کوهساریِ فعال و دلسوز و دونده و ریسک پذیر و یکجانَشین را انتشارات راه یار منتشر کرده است.
چند خط برای کتاب وزین »اینجا سوریه است« به قلم زهره یزدانپناه
تألمات یک ملت را باور کنیم
کتاب وزین و سنگین »اینجا سوریه است« با همه تفصیلش، اجمالی است و اشارهای است به رنج عظیم و محنتهای جانفرسای ملت مظلوم سوریه. بهخصوص زنان و کودکان بیدفاع که همواره خسارت، لطمه، هراس و ضربههای هر جنگ و آشوبی بر آنان مضاعف و محسوس است. این کتاب هم، همین تبعات ناگریز جنگ بزرگ و تحمیلی سوریه بر روان و زندگی زنان سوری با گرایشها و قومیتهای مختلف را مورد بررسی و کنکاش عینی و میدانی قرار داده است و البته به این هدف نائل آمده و در ترسیم آنچه برایش نویسنده و محقق محترم زحمت کشیده است، موفق و سربلند است. محتویات و مستندات کتاب نزدیک به هشتصد صفحهای خانم زهره یزدانپناه که از متبحران عرصه تحقیق و نگارش و آفرینش ادبی است، در دو بخش و طی پاییز و زمستان سال ۱۳۹۶ و تابستان سال ۱۳۹۷ جمعآوری شده است. برای این سفر همانگونه که از متن کتاب گزارش شده است، نویسنده و تنی چند از عوامل و کسانی که این پروژه را همراه و مساعد بودهاند، زحمت و دقت و حوصله فراوان متحمل شدهاند. شهرهای مختلف سوریه از جنگ درآمده در این کتاب سیر و بازدید شدهاند. نام این شهرها اکنون برای ما یادآور مشهد جوانان عزیز مدافع حرم و رزمندگان مظلوم جبهه مقاومت است. این نامها بهسان مناطق جنگی جنوب و غرب کشورمان، راهیان نوری میطلبد به قصد زیارت خاک مهربان و معطر شهیدان مدافع حرم. دمشق، الذقیه، زینبیه، حماه، حلب، ملیحه، صبوره، ُنّبل و الزهراء، حمص، داریا، معلوال و... که در هرکدام از آنها، جانسوز روایتی و جگرخراش خبری در این کتاب مذکور شده. در این شهرها و با مردمان و زنان و کودکان از ورطه مهیب جنگ خالص شده آنها، اگر همراه شوی درد هست و فراق هست و زخم هست و ددمنشی و جهالت و سبعیت دشمنان تکفیری و مسلحین هست اما دل پر از امید به خدا و روحیه حقطلبی و افتخار به جریان مقاومت و فخر به شهید و شهادت هم هست و فراوان هم هست. فجایع واقع شده در هرکدام از مناطق که نویسنده محترم از زبان شاهدان و ماندگان به آن پرداخته است، حقیقتا با روح انسانی و ایمانی در تضاد کامل است و گرچه برخی از آنها در چارچوب و قواعد جنگ مسلحانه حتی نمیگنجد و انصافا جگرسوز و جانگداز و مهیب و هولآور است، اما از دل این معرکه زنانی ساخته است که به غایت، شاکر و استوار و سربلند هستند. از هر طایفه و دستهای و از شیعه، سنی، مسیحی ، علوی و... مادران ، همسران و دختران شهدا، قهرمانان تمام صفحات این کتاب قابل اعتنا هستند. اینجا سوریه است که میخواهد صدای زنان راوی جنگ تحمیلی سوریه باشد، هم سفرنامه است و هم گزارش. گونه جالبی از نمایاندن »تاریخ شفاهی« حوادث سوریه به مخاطبی که به لحاظ اقتران زمانی از این حادثه چندان دور نیست اما از متن وقایع هم چندان مطلع و باخبر نیست. نویسنده در سفرش و در هر گام و اقدامش و در حرص و جوشها و پیگیری و سماجت و ابتکارش، خواننده را با خود همراه و همسفر کرده. کتاب، فقط گفتوگوهای بیواسطه با شاهدان واقعه نیست، بلکه گزارشی است روشن از سیر شکلگیری طرح کتاب، سفر، دیدارها، بازدیدها، حرفها، مواجههها و... به ضمیمه اسناد و توضیحات مکفی در پاورقیها و مقدمه و جمعبندی الزم. به همه اینها اضافه کنید ارائه اطالعات خوب از مناطق مختلف و پیشینه و تاریخچه آنها، روحیات و فرهنگ و کسبوکار مردم و مناسباتشان با یکدیگر و... . با همین حساب، لحن کتاب ضمن رعایت زبان معیار خود را از افتادن در دام لفاظیهای ادبی و به رخ کشیدن کلمات پرچگالی، حفظ کرده است و همین، کتاب را شیرین و روان و خواندنی کرده است. آنجا که راویان روایت میکنند، انگار صدای محزون و صادق و دردمندشان را بیواسطه از میان کلمات صادق کتاب میشنوی و به متن هولانگیز اتفاقات تلخ جنگ میروی و امکان ندارد که از حجم خارج از فهم این همه مظلومیت و تنهایی تکان نخوری و از اشک بر گونهها محروم شوی. مگر میشود زخم و جراحت کودکان و اسارت زنان و مظلومیت شهیدان را خواند و تکان نخورد. نمیشود این حجم از تألمات یک ملت را باور کرد! تحسین باید کرد سراپای این کتاب فاخر را. کتابی که الحمدهلل مورد توجه اهل فن قرار گرفته و به جایزه معتبر جالل نزدیک شده و از همه مهمتر مورد توجه و تقدیر رهبر حکیم ما قرار گرفته است. این تقدیر رهبری، تاج افتخاری است بر سر نویسنده محترم، واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات، انتشارات راه یار و همراهان و همکاران و زمینهسازان شکلگیری این اثر. گوارایشان باد که انصافا از کارهای شاخص دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقالب اسالمی است و جا دارد اهتمام جدی به معرفی، فراگیری و ترجمه آن صورت پذیرد. جنگ سوریه همانطور که از البهالی سطور و پایان کتاب بر میآید نهفقط برای دست یافتن دولتهای قدرتمند به ثروت سرشار آن کشور، بلکه برای شکست و نابودی و متوقف کردن خط مقاومت بوده است. خطی که به لطف خداوند و پایمردی ملت مقاوم سوریه و جانفشانی شهیدان و مدافعان و اهالی مقاومت، همچنان زنده و محفوظ و پابرجاست. این کتاب هم تا وقتی مقاومت و پایمردی هست، خواندنی و زنده و پابرجاست انشاءا... .
در مراسم پانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و اولین رویداد ملی تکریم فعالان مساجد سراسر کشور باعنوان «مثل مصطفی» تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «سرباز روز نهم» روایتی از زندگی و زمانه بسیجی مدافع حرم شهید مصطفی صدرزاده منتشر شد. متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:
بسمه تعالی
ــ پیش از این کتاب دیگری در شرح حال شهید صدرزاده خواندهام، ولی ابعاد شخصیت محبوب و چندجانبهی این شهید عزیز در این کتاب بیشتر بیان شده است. این چهرهی برجسته بیشک یک الگو است برای جوانان امروز و فردا. ارادهی قوی، فهم درست، روحیهی ایثار، شجاعت، خستگیناپذیری، ادب، دلِ انباشته از محبت و صفا، و بسی دیگر از خصوصیات برجسته، بخشهائی از شخصیت این جوان فداکار و انقلابی نسلهای دوم و سوم انقلاب است. خواندن این کتاب برای من غبطهانگیز است. این گلهای سرسبد به چه مقاماتی رسیدند، و من و امثال من چگونه در این مسیر، پای در گل ماندیم. سلام و صلوات خدا بر شهید مصطفی صدرزاده و همسر صبور و پدر و مادر ایثارگر او.
اسم این کتاب را میگذارم کتابِ بی ادعایی.کتابِ کار. مومن را در روایات با کم حرفی و کم ادعایی و پُرکاری ستوده اند. کتاب شهید دشتی، در فرم و روایت هم خالی از ادعا و بازی های ادبی است. هر کس دوست دارد از رخوت و ایستایی به حرکت و پویایی بیفتد و راهی بیابد و جریانی بسازد، "آقا صادق "را بخواند. کتابی از انتشارات راه یار.
«نعمت جان»، برای دختران و زنان ما، چراغ راه است. این حرف تعارف نیست. دختری که زحمت کشیده، درد کشیده، کار کرده، جنگیده، در زندگی شخصی و تعاملات خانوادگی ناملایماتی متحمل شده و...؛ اما هرگز نشکسته و بیتاب نشده است.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- حسن مجیدیان؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی: «برای منِ مخاطب که در این سالها مشتاقانه، مکتوبات و آثار مرتبط با ادبیات پایداری، خاطرات رزمندگان، شهدا و تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی را دنبال میکنم، خواندن کتاب «نعمت جان» لذتی و بهرهای و نعمتی بود. کتابی که نویسنده جوان اندیمشکی از خانم صغری بستاک -این نمونه زن مسلمان ایرانی و انقلابی- پیشِ رویِ ما نهاده، نمونهای از هزاران زنِ پرافتخار و والاگوهری است که کارخانهی انسانسازی انقلاب، به جهان ِ پُر مسألهی امروز تقدیم کرده است. عناصری فراتر از زنانگیهای مرسوم و بعضا یکخطی و نازل.
حقیقت این است -و هر منصفِ عاقلِ بیغرضی هم به آن اذعان دارد- که انقلاب مبارک اسلامی ما و رهبر یگانه بلندنظرش، از زن در دنیای جدید، روایتی نو و کارآمد و انسانی ساخت. تفسیری روشن از آن چه زن باید باشد. روایتی بیخلل و پُرمایه از این مخلوقِ ارزشمند الهی.
در جهان جدید ما، در جهان پُرمسأله ما، در جهان پُر حرف و دعوتِ ما، در جهان شلوغ و دروغ ما، در جهان دگرگونه ما که برخی با غوغاسالاری و روایتسازی و دروغپردازی و پولپاشی و... از زن و زنانگی تصویری ساختهاند و او را به ورطه دلآزار و لجنآلودی کشاندهاند که زبان از شرح آن خجل و قلم از ترسیم آن شرمسار است، روایت زنِ پرورشیافته در مکتب اسلام و دامان انقلاب، آن همه رفیع و بدیع است که باور آن برای جهان ِ عفونتزده تهی از معنای عدهای، بسی سخت است و به افسانه میماند. اما این روایت حقیقت است و دروغ نیست و در جامعه بعد از انقلاب ما، از آن هزاران نمونه سراغ داریم.
کتاب «نعمت جان» -که باید تا انتها بخوانید که متوجه چرایی نام اثر بشوید- دومین کتاب از گروه پشتیبانی جنگِ واحد تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است. روایت زندگی و زمانهی خانم «صغری بستاک» از فعالان خطه جنوب و اندیمشک قهرمان در سالهای جنگ و از امدادگران بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک. این بیمارستان در آن برهه و با توجه به موقعیت خطیر و استراتژیک شهر اندیمشک در پشتیانی جنگ، شنیدهها و خاطرات فراوان دارد که البته به لطف الهی کتاب خواندنی «حوض خون» در همین رابطه منتشر و مورد توجه قرار گرفته است.
هشت فصل کتابِ خانم سمانه نیکدل، با قلمی روان و بدون دستانداز، بدون بازیها و تفاخرهای ادبی و کلامی، با کلماتی ساده و گرم و همهفهم به روشنی و آیینگی، دختر پُر جنبوجوش، پرتحرک و فعالی را روایت میکند که بار قابلتوجهی از دردها و مسئولیتها را به دوش کشیده است. بانویی که بنیاد مستضعفین، نهضت سوادآموزی، کمیته امداد، بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک و تعاون سپاه آن منطقه، میدانگاه و عرصه مجاهدت و دوندگیهای این دختر قویِ ایرانزمین بوده است. پیشرفت تحسینبرانگیز خانم بستاک، جنگندگی او، خلوص و عزم راسخ او، ریسکپذیری و سماجت او در مأموریتهای مختلف، تابآوری عجیب و صبر ستودنی او، نجابت و اصالت او و... کتاب را شیرین و خواندنی کرده است. هر کس کتاب را بخواند هم حال خوب پیدا میکند و هم شاید مثل من از بیعملی و بیحاصلی خودش، شرمنده شود؛ چراکه ما سخت و بیحساب به امثال ایشان مدیونیم.
سختی و دلهرههای مدام و بیوقفه جنگ، وضعیت خاص و دشوار مردم محروم اندیشمک، تلاش رزمندگان و دلسوزان انقلاب بعد از پیروزی انقلاب در رفع محرومیتهای فرهنگی و اقتصادی، حالات و روحیات و تقیدات اخلاقی پرستاران و رزمندگان و مجروحان جنگی، تلاش مداوم کادر درمان و امدادگران جنگ، حمیت و غیرت و همکاری مردم در جریان جنگ و حمایت از امام و انقلاب، روحیات شخصی و خانوادگی راوی و... در خلال خاطرات بهخوبی نمایان است. مخصوصا خاطرات حضور در بیمارستان شهید کلانتری و مواجهه ایشان و همکارانشان با بروبچههای مجروح در عملیاتها شیرین و درسآموز است. خانم و بستاک و رفقایش در آن مقطع مهم از تاریخ میهن ما، جانانه وارد میدان شدند و کار کردند و نقش آفریدند. من و ما نمیمانیم و میرویم ولی آنها و مجاهدتها و اثرات عشق و خلوصشان در تاریخ خواهند ماند.
کتاب عفیفانه «نعمت جان»، برای دختران و زنان ما، چراغ راه است. این حرف تعارف نیست. ببینید دختری که این همه زحمت کشیده، درد کشیده، کار کرده، جنگیده، در زندگی شخصی و تعاملات خانوادگی ناملایماتی متحمل شده و حتی در ازدواج با کسی که او را میخواسته، دچار موانعی شده و خواستگارش به شهادت رسیده و... اما هرگز نشکسته و بیتاب نشده و حتی برای جبران آنچه از دست رفته -با اینکه مقصر نیست- تصمیم میگیرد با جانبازی قطع نخاع ازدواج کند و همین کار را هم علیرغم مخالفت خانواده انجام میدهد! این فوق ِفهم ماست...
برای همین است که آرزوی من این است که کتاب به دست دختران و زنان و مادران ما برسد. در مدارس ما، مساجد ما، هیئات مذهبی ما و حتی بیمارستانهای ما چه عیب دارد که چنین کتابهایی راه پیدا کنند و دیده شوند؟ همین دست کتابها چرا مایه و پایه تئاترها و فیلم و سریالهای ما نشود؟ چرا اصلا «نعمت جان» و نظایر آن، ترجمه نشود؟
کتاب، کمحجم، خوشساخت، حاوی پاورقیها و اطلاعات جانبی کافی و ضمایم مکفی است. امید داریم علاقهمندان این حوزه، خودشان را از لذت مطالعه «نعمت جان» محروم نکنند، چراکه از آثار خوب این عرصه است و تلاش دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، موسسه فرهنگی هنری شهید زیوداری اندیمشک، انتشارات «راه یار» و در نهایت نویسنده خوشآتیه کتاب قابلتوجه و ستودنی است.»
مرور کوتاه «صبحنو» بر کتاب «هفتخان شستن» همزمان با انتشار آن
آنها که بیدرد نبودند
حسن مجیدیان / کتاب خواندنی «هفتخان شستن» که دربرگیرنده خاطرات طلاب و گروههای جهادی فعال شیرازی در تغسیل و تدفین اموات کرونایی است، سومین کتاب از مجموعه مدافعان سلامت واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که ازسوی انتشارات «راهیار» به چاپ رسیده. این کتاب کوتاه و موجز به تحقیق محمدحسین عظیمی و زهراسادات هاشمی و با تدوین محمدجواد رحیمی روانه بازار نشر شده است.
«هفتخان شستن» که به احتمال زیاد، مأخوذ از هفتخان رستم و اشارهای ضمنی به مراحل سخت و طاقتفرسای این فعالیتهاست، دردسرها و مکافات شروع این پروژه، تردیدها و درسهای قابلتوجه این تیپ کارها، مواجهه مسوولان با این پدیده غریب (تغسیل اموات کرونایی) واکنش بستگان اموات کرونایی، مشقات جمع کردن بین کار و درس و خانواده و این تکلیف روی زمین مانده و همچنین موضوع تدفین و به خاک سپردن اموات کرونایی را در قالب خاطراتی کوتاه و قابل تامل، ارائه داده است.
ویژگیهای قابلتوجه کتاب ویژگی قابلتوجه این کتاب، کوتاهی و رسایی جملات است و همین ویژگی باعث میشود که خواننده باحوصله هر «خان» از کتاب را بهآرامی و سر فرصت دنبال کند و چه خوب که کتاب به ورطه تفصیل نیفتاده است. عموم کسانی که متصدی کار در این بخش بودهاند از اساتید حوزه و طلاب خانم و آقا بودند که بهصورت جهادی و داوطلبانه وارد عرصه مجاهدت کرونایی شدهاند. این درس بزرگی است که کارها و فعالیتهای اجتماعی، آنجا سامان میگیرد که افراد متعهد و کنشگران دلسوز، بهصورت خودجوش و غیردستوری وارد میدان عمل شوند؛ هرجا مردم وسط میدان باشند، انجام و سرانجام آن کار دیدنی است. وظیفهشناسی و حساسیت فوقالعاده این فرزندان انقلاب در جایجای خاطرات قابلمشاهده و بسیار ستودنی است. آنها با اینکه برای این کار هیچ مزد و امتیازی دریافت نمیکردند اما کار را با دقت بسیار و با حساسیت فوقالعاده دنبال میکردند. انگار دارند عزیزی از میان عزیزان خودشان را تغسیل و تجهیز میکنند. در کتاب از زبان جهادیها میشنویم و میخوانیم که در مواجهه با پدیده مرگ و غسل اموات، به خود تلنگر زده و خود را هیچ حساب میآورند و درسهای فراوان این فعالیت را از چشم و نظر دور نمیاندازند. معنویت و روحیه توسل و توجه به جنبههای معرفتی و اینکه میت با توشهای از ادعیه و معنویات به سمت خانه ابدی برود نیز کتاب را برای خواننده، خواندنی کرده است. البته میشد در بخش مواجهه افراد دیگر مثل مسوولان یا بستگان اموات با این پدیده، از آنها نیز مصاحبههایی گرفت که حتما کتاب را خواندنیتر میکرد که البته چنین مطلبی به علت تاریخ اخذ مصاحبهها بعد از مبادرت جهادیها به این وظیفه، احتمالا میسر نشد است. سیر خانها هم از ایده شکلگیری فعالیت تا به خاک سپردن اموات بهصورت منطقی در کتاب ملاحظه شده است. باید سرمان را بالا بگیریم و به شاگردان مکتب فکری اهلبیت(ع) یعنی طلاب جهادی و فداکار افتخار کنیم. یقینا فعالیتهای داوطلبانه و خودجوش کرونایی نیز به تاریخ درخشان دستاوردها و پدیدههای انقلاب اسلامی همچون پدیده اربعین، راهیان نور، اردوهای جهادی و... افزوده شد. اینها باید در تاریخ ثبت شود که در برههای که ابتلای عظیمی، جهان را و مردم سرزمین ما را در برگرفت، فرزندان انقلاب بیکار نبودند و در وسط معرکه حضور جانانه و عاشقانه داشتند. خیلیهایمان از این روزها جان به در خواهیم برد اما این سالها که تمام شود احتمالا فقط قلیلی از ما روحش و شرفش را از این تاریکخانه به سلامت عبور خواهد داد.
و در پایان باید گفت در پایان هر عصر بلا، در جایی دفتری باز میشود. کاش آنروز ناممان در سیاهه آنهایی نباشد که بالای صفحهشان نوشته شده باشد: «طوفان بود و فقط کلاه خودشان را چسبیده بودند!» و دور است که فرزندان انقلاب بیدرد و بیعار و بیزخم باشند... بنابراین گزارش، کتاب «هفتخان شستن»؛ در 200صفحه و با قیمت 25هزار تومان ازسوی انتشارات «راهیار» منتشر شده است و علاقهمندان جهت تهیه آن، علاوه بر کتابفروشیها، میتوانند از طریق صفحات مجازی ناشر raheyarpub@ و سایت vaketab.ir نسبتبه سفارش کتاب اقدام کنند.
از ۱۰ زن قهرمان تا «امواج ارادهها»ی ایرانی که تحریمها را شست...
حسن مجیدیان، نویسنده و منتقد ادبی، در یادداشتی نگاهی انداخته است به پنج عنوان کتاب تازهمنتشر شده توسط انتشارات راه یار.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات راه یار، وابسته به دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسامی، از سال 1397 فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کرده و به عنوان «ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربۀ انقاب اسلامی» تاکنون آثاری در زمینه فرهنگ و رسانه، تاریخ شفاهی پیشرفت، تاریخ شفاهی جبهۀ فرهنگی و هنری انقلاب، تاریخ شفاهی زنان، تاریخ شفاهی معلمان و مربیان و مدارس انقلاب، جهاد سازندگی و... منتشر کرده است. حسن مجیدیان، نویسنده و منتقد ادبی، در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، نگاهی به پنج عنوان کتاب اخیر این ناشر داشته است که در ادامه میخوانید:
از اتفاقات خوب و خوشایند این سالها که مایه امیدواری فراوان است، فعالیتهای پژوهشی و منشورات قابل توجه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است. این عزیزان، در سالهای از سر گذشته_ یعنی همین سه چهار سال آخر_به ویژه در حوزه تاریخ شفاهی انقلاب گل کاشتند. خروجیهای مفید، قابل اعتناء و اتکا، روشمند و قابل الگوگیری در حوزههای مختلفی که انقلاب اسلامی با آن سر و کار داشته است، نتیجه فعالیتهای شبانهروزی و مجاهدانهی اعضای این دفتر است.
در یک دستهبندی کلی_ تا آنجا که بنده مطلعم_ محورهایی همچون تاریخ شفاهی، مطالعات تربیتی، مطالعات فرهنگی هنری و مطالعات تاریخی سیاسی، بنای مطالعات و پژوهشهای این دفتر بوده و باز هم تا آنجا که بنده احصاء کردهام، قریب به 80 عنوان کتاب در این حوزهها منتشر شده است. با نگاهی واقعبینانه و دور از هیجان و تعصب و نه حتی از جانب کسی که آثار دفتر را دنبال میکند و به آنها علاقهمند است، باید اذعان کرد عموم خروجیهای دفتر مطالعات، قابل استفاده، مفید، شسته و رفته و بهدردبخور است. اگر در تمام این کتابها، این ادعا موردپذیرش نباشد حداقل در مواردی که بنده سر و کار داشتهام و کتابها به دستم رسیده، احساس من این بوده که برای این کارها حوصله، دقت، هنر و حساسیت صرف شده است.
کتابهایی همچون «مسجد رهبر» و «سلولهای بهاری» که حقاً و انصافاً جامع و کاربردی و دارای اسلوبِ پژوهش و پردازش جالبی هستند. اولی تاریخ شفاهی مسجد کرامت مشهد در دوران مبارزات نهضت اسلامی و دومی شرحی از زندگی، موفقیتها و دستاوردهای علمی دکتر حسین بهاروند، پدر علم جنینشناسی بنیادی ایران. و یا مثل همین کتاب دوم، «آرزوهای دستساز» و «داستان رویان». همچنین «ابوعلی کجاست»، «تو شهید نمیشوی»، «به اضافه مردم»، «نان سالهای جنگ»، «خانم مربی»، «مربای گل محمدی»، «دختر تبریز»، «نعمت جان» و... همه اینها که نام برده شد در نوع خود از بهترین کتابها و در موضوع خود از خوبترین منابعِ قابل استفاده و استناد هستند؛ البته ذکر این نکته مهم است که سهم مطالعات تربیتی دفتر، به نسبت محورهای دیگر، متأسفانه کمرمق و بیجان است.
اگرچه پژوهش و نگارش تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی با همه شاخهها و گستردگیاش، مهم و اولویتدار است و اگرچه مطالعات فرهنگی هنری و پرداختن به کارنامه پربار انقلاب اسلامی در این حوزه اهمیت دارد و همچنین اگرچه از مطالعات تاریخی و سیاسی نمیتوان چشم پوشید، اما مسلم و واضح است که ضرورت پرداختن به مطالعات تربیتی، بیش از سایر عرصهها احساس میشود. انقلاب ما در حیطه مسائل تربیتی در مدارس، کانونهای فرهنگی و تبلیغی، هیئات دانش آموزی، حلقههای نوجوانانه، مساجد، پایگاههای بسیج، کانونهای پرورشی و فکری، انجمنهای اسلامی و... دستاوردِ کمی نداشته است. اساساً و به اعتقاد برخی از اندیشمندان، نظام تربیتی مقدم بر سایر نظامهاست. تا آدم تربیت نشود و شاکله و بنیان و شخصیتی نیابد و تا در او جریانی از فهم و اندیشه شکل نگیرد، هر چقدر هم که ما نظامات دیگرِ او در فرهنگ و اجتماع و سیاست را سَرِپا و مهیا کنیم، این انسان تربیتنیافته، به جایی نخواهد رسید و بلکه آن نظامات دیگر را هم به هباء و هدر خواهد داد و به فساد خواهد کشانید.
جا دارد دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، حالا که کار دستش آمده و در این مسیر روانه شده و الحمدالله خوب هم دارد پیش میرود، عنایت خاصی به حوزه مطالعات تربیتی داشته باشد و از اهمیت این شاخه غفلت ننماید. امروز خیلی از مربیان و دستاندرکاران عرصه تربیت و آنها که در سنگرهای مختلف با بچههای مردم سر و کار دارند، به تجربهنگاری حوزه تربیت و استفاده از تجربه ذیقیمت نسل قبل در مدارس، مساجد و کانونهای تربیتی نیاز دارند. با توجه به تحولات مهم زمانه جدید، دگرگونی «نظام مسائل تربیتی»، ضرورت توجه و بازبینی راه طیشده، تأمین و اتخاذ راهبردها و شیوههای نو و متقن و... دخیل کردن متخصصان، کارشناسان مجرب، مربیان و معلمان در مطالعات حوزه تربیت در بیش از همیشه احساس میشود. اگر در این زمینه ورود کنیم گنجهای فراوانی برای کشف و استخراج خواهیم یافت انشاءالله.
«در میان سرخپوستها»؛ سفرنامه دانشجویی امریکای لاتین
دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با مسئله محوری، واقعبینی، کاربردی بودن، محصول محوری و... امروز از جریانات خوب، شاخص، فعال و اثر گذار در عرصه فرهنگی انقلاب اسلامی است و امیدواریم این روند خوب و مسیر روشن با موفقیت و سرعت بیشتری طی شود و دچار سردرگمی، تکرار، رکود و وقفه نشود.
با محبت دوستان خوب انتشارات راه یار در تعطیلات نوروز پنج عنوان کتاب از منشورات جدید دفتر به دستم رسید. هر پنج کتاب در حوزه تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی هستند. «در میان سرخپوستها» (شاخه جنبش دانشجویی)، «عزیز خانم» (زنان انقلاب اسلامی)، «امواج ارادهها» (ایران پیشرفته)، «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» و «نوبت شماست» (مدافعان سلامت).
«در میان سرخپوستها» که خاطرات شفاهی سفر دانشجویان عدالتخواه به کشور بولیوی است توسط احسان دهقانی و امین سردارآبادی تحقیق و تدوین شده است. این مجموعهی جمعوجور ِ90 صفحهای اولین پژوهشِ مربوط به جنبش دانشجویی ذیل تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به شمار میرود. سفر دانشجویان راوی این کتاب در اواخر دهه 80 شمسی و برای شرکت در کنفرانس بین المللی تغییرات آب و هوا و حقوق مادر زمین بوده است. حاصل آن سفر، خاطرات کوتاه و به هم پیوستهای است که درک نسبتاً روشنی از نقاط اشتراک جمهوری اسلامی ایران و کشورهای آمریکای لاتین را به دست میدهد. ویژگی خوب کتاب، روایتِ بلاواسطه راویان از جریانات سفر، کوتاهی خاطرات که برخی از آنها حتی در حد نیمصفحه هستند، تیترهای متناسب و گویا، پوشش حواشی جذاب سفر ذیل پرداخت به مسائل اصلی، پاورقی و ارجاعات و معرفیهای مناسب، ضمائم و عکسهای فراوان در انتهای کتاب و... است.
رفتار خوب و شوقانگیز مردم آن خطه با دانشجویان ما، اشتیاق آنها به درک و شنیدن مبانی فکری انقلاب، جریانِ ضعیف رسانهای جمهوری اسلامی، تحرک نهچندان جاندار دستگاه دیپلماسی در موضوعات فرهنگی و عدم ارتباط با بدنه مردم، کمبود مراکز فرهنگی و محصولات متناسب دینی و فرهنگی ما در آمریکای لاتین، علاقه مردم بولیوی به پوشش دانشجویان و شوق آنها به ایرانیها، توجه رسانهها و پوشش خوب آنها به سفر بروبچههای دانشجوی ما و... به اضافه حواشی بامزه و اجتنابناپذیر چنین سفرهای نیز در این کتاب به اختصار، بیان و پردازش شده است. طرح جلد کتاب هم بامزه و هوشمندانه است. در صفحات انتهای کتاب هم دو سه مقاله و متن بلند مرتبط با موضوع کتاب آورده شده که در حکم جمعبندی برای کتاب است. کتاب در نهایت مفید و خواندنی است و خیلی هم وقت نمیگیرد چون متن اصلی مربوط به سفر در حدود 100 صفحه است. فعالان فرهنگی ما، دانشجویان عضو انجمنهای اسلامی در مناطق مختلف، آنها که سودای کار بینالملل دارند و علاقهمندان به زیستبوم آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی خوب است که این کتاب را از نظر بگذرانند.
10قصه از 10زن قهرمان
اما دو کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» و «نوبت شماست» که هر دو به فعالیتهای یزدیهای عزیز در مبارزه با کرونا پرداخته است نیز کتابهای دیگری است که از نظر گذراندم.
کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» اولین مجموعه از موضوع مدافعان سلامت ذیل تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به شمار میرود. در این کتاب خاطرات بانوان خیاط یزدی در ایام کرونا روایت شده است. تحقیق کار به عهده خانم سمانه سنایی و تدوین آن را خانمها ملیحه جهانآرا، زینب کشاورز و اسما مرتضایی را انجام دادهاند. این مجموعه فاخر، کاملاً زنانه هست. هم راویان و هم تدوینگران کتاب، خانمها هستند.
وقتی تصمیم گرفتم برای این دفتر پربار و گوهر گرانبها یادداشتی بنویسم، هرچه تلاش کردم، نتوانستم. همین چند خط را هم به سختی نوشتم، البته با شوق و شور.
به گزارش مشرق، کتاب «سلولهای بهاری»؛ خاطرات تولید و توسعه سلولهای بنیادی به روایت دکتر حسین بهاروند، پدر دانش سلولهای بنیادی ایران است به تازگی توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است.
دکتر بهاروند، استاد ممتاز و مؤسس پژوهشکده زیستشناسی و فناوری سلولهای بنیادی پژوهشگاه رویان، در سال ۱۳۷۶ به پژوهشگاه رویان پیوست و پس از چند سال پژوهش، در سال ۱۳۸۲ توانست برای اولین بار در ایران سلولهای بنیادی رویانی انسانی را تولید کند. در سال ۱۳۸۷ نیز به همراه همکارانش موفق به تولید سلولهای بنیادی پرتوان القائی انسانی شد. این فعالیتها او و همکارانش را قادر ساخت تا شاخههای مختلف پزشکی بازساختی را در ایران پایهگذاری کنند. ایشان تاکنون بیش از سی جایزه ملی و بینالمللی از جمله جایزه رازی، خوارزمی، آیسسکو، آکادمی علوم جهان (TWAS)، یونسکو و جایزه مصطفی(نشان عالی علموفناوری جهان اسلام) دریافت کرده است.
حسن مجیدیان؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی در یادداشتی به این کتاب پرداخته است که میخوانید.
دومین کتابِ تاریخ شفاهیِ پیشرفتِ انتشارات «راه یار» در بخش جهاد دانشگاهی، کتاب «سلولهای بهاری» است. خاطرات تولید و توسعه دانش سلولهای بنیادی به روایت «دکتر حسین بهاروند» با همت ستودنی آقای بهنام باقری در گفتوگو و نگارش کتاب. گنجینهای ۴۰۰ صفحهای در ۱۹ فصل خواندنی. فصولی با عناوینی که نشان از فضل و ادب راوی و نویسنده دارد. آقای دکتر حسین بهاروند که پدر دانش سلولهای بنیادی ایران است، استاد و مؤسس پژوهشکده زیستشناسی و فناوری سلولهای بنیادی پژوهشگاه رویان است که در سال ۱۳۸۲ توانست برای اولین بار در ایران سلولهای بنیادی رویانی انسانی را تولید کند. فخر ایران است این لُر پاک نهاد و باغیرت. این وارستهی دانشمند. این دیندارِ بیادعا... .
وقتی تصمیم گرفتم برای این دفتر پربار و گوهر گرانبها یادداشتی بنویسم، هرچه تلاش کردم، نتوانستم. همین چند خط را هم به سختی نوشتم، البته با شوق و شور. یقین دارم خواندن کتاب توفیق میخواهد و ترویجش هم لیاقت. آخر آدم از کجای این کنزِ قیمتی رونمایی کند؟ از شخصیت شگفت راوی، این اندیشمند فرزانه، این لُر با همت، این مرد ساعی و جنگنده و سلیمانیِ عرصهی علموفناوری بگوید؟ از پیشرفت عجیب ایشان و سیر عالی علمی او؟ از دستاوردهای علمی و یافتههای سلولی او؟ از مقام و افتخاراتش؟ از رویانِ رویایی؟ از کدامشان؟ مطلب که یکی دو تا نیست که آدم سرو ته حرف را سرهم بیاورد و حرفی بزند و تمجیدی کند و بگذرد.
این دفتر مفصل و خواندنی را با حوصله اگر بخوانیم، توشه و رهاورد خوبی نصیبمان میشود و در بسیاری از امور کاری، علمی، فرهنگی، اجتماعی و جهادی مایههای جالبی دستمان را پُر میکند. فرقی ندارد در کدام شأن و رشته باشید، هر که و هر چه و هرکجا باشید آقای بهاروند با سلوک خود برای راه شما چراغی است روشن و افروخته. چرا پنهان کنم شیفتگی خودم را به شخصیت عجیب و خواستنی دکتر؟ کاش دستم میرسید و تندیس این مرد کوهوار را در شهر شهر ایرانمان نصب میکردم!
خدا میداند مؤلف و راوی چه زحمتی برای این کتاب کشیدهاند. خدا میداند چقدر زشت است در غوغای رسانهای این روزگاران، این کتاب دیده نشود و به دست جوانها نیفتد! خدا میداند که ما چقدر در تدوین و روایت تاریخ ِ اندیشهمان، در بیان عظمت انقلابمان، در ترسیم و رونمایی از دستاوردهایمان، در معرفی و شناسایی مفاخرمان و... لکنت و تنبلی و درجازدگی داشتهایم! خدا میداند ما چند تا مثل بهاروند عزیزمان داریم که گمنام و بیسروصدا دارند کار میکنند و سهمی از خبر و رسانه ندارند و آنوقت شومنها و پوچها و مدعیها و بهدردنخورها و بیمایهها دارند روزانه در ذهن و روان و جان ما جولان میدهند و حکمرانی و ترکتازی دارند! خدایا به ما رحم کن لطفا!
اگر بگوییم هر فصل از کتاب خودش مستقلاً کتابی است اغراق نکردهایم. کتاب اگر ضرورتها و اقتضائات نشر و کتابسازی، مانعش نمیشد میتوانست مثلاً دو هزار صفحه باشد و این اغراق نیست. حتی از مقدمهی آقای بهنامِ باقریِ با همت و مقدمهی راویِ با دقت هم به سادگی نمیتوان عبور کرد. خواندن این کتاب حتما فراغت میخواهد. حوصله میخواهد. یک صفحهاش را هم نمیشود سرسری و طوطیوار خواند.
شگفتی کتاب از همان ابتدا نمایان است. زندگی دکتر عزیز در حالوهوای کودکی، تربیت دینی خانوادهی او، خانوادهدوستیاش، اهمیت حلال و حرام، شوق وافر و کمی عجیب و دیوانهوار دکتر به آموختن، بهویژه زیستشناسی و جنینشناسی، روحیهی جنگنده و جسارت ستودنی او در مواجهه با موانع و مشکلات، ریسکهای پُرخطر او، سماجتش، صداقتش، صبرش، متانش، صفایش، رقّت قلبش، توکلش به خدا و اعتقادش به حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) و نماز و دعا، روحیهی کنجکاوی و علمآموزی او، طبع لطیف و ادبی او، قناعتش به ضروریات زندگی، تحمل کمبودها، بیخوابیها، و... خیلی مطالب ریز و درشتِ دیگر از شخصیت ایمانی و انسانی و علمی آقای بهارِ دوستداشتنی، در این کتاب نمایان است. شما با تورق کتاب، هم شیفتهی علم و توان او میشوید و هم به بُنمایههای دانش و بینش او افتخار میکنید و هم محو شخصیت ایشان میشوید. اینها نه اغراق، که احساس شعف و شوقِ منِ خواننده است. در مقابل او از کسالت، رکود و بیچارگی خودم بارها خجالت کشیدم. کسی که برای آموختن سر از پا نشناسد و از شاگردی عارش نیاید و رنج را به جان بخرد و از پا ننشیند و... خدا هم جان و دل او را بهاری و دستش را پر میکند و نامش را بلندآوازه.
در «سلول های بهاری» روایتها با ترتیب و حوصله جلو میروند. مستندات عالی، کافی و دقیق است. عکسهای مرتبط با مباحث بههمراه توضیح کوتاه، پاورقیهای بهموقع و مناسب، توضیح اصطلاحات علمی و تخصصی، معرفی افراد و مکانها و کتابها و از همه مهمتر ذهن دقیق، لسان صادق، دهان گرمِ راوی، شعر و ادب و آیههای به کار رفته در خلال روایتها کتاب را تبدیل کرده است به یک گنجینهی علمی، اخلاقی، تربیتی، ادبی و... . همین حوصله و دقت نظر و نشستن به پای این پروژه، کتاب را ویژه و قیمتی کرده است. آنها که سودای تولید چنین آثاری دارند باید سبک تحقیق، نگارش و نهاییسازی این تیپ کتابها را حتما مدنظر قرار دهند.
این نکته را فراموش نکنیم که این رویان بود که از حسین بهاروند، پدر علم سلولهای بنیادی را ساخت. مجموعهی پُرافتخار رویان، راه پرافتخاری را آغاز کرده است که تازه این یکی از ثمرات و دستاوردهای اوست. یاد آن اندیشمند والاگوهر آقای دکتر کاظمی آشتیانی به خیر که علمدار و طلایهدار این راه نورانی و پرافتخار بود.
از اساتیدی که بر سیر علمی و شخصیتی دکتر بهاروند مؤثر بودهاند، از پدرو مادر او، از همسر دانشمند و فرهیختهی او، از مسؤلان باهمت و جسارت که راه را هموار کردهاند، از مقالات و افتخارات و سفرها و جلسات دکتر، از جزئیات و خاطرات شیرین و حتی اندوهبار ایشان در این کتاب به شایستگی نام برده و توضیح داده شده است.
نشد و نتوانستم آنچنان که شایسته است توصیفی از این کتاب ارائه بدهم. حقیقت این است که به قدری دُرّ و گوهر دارد این کتاب که نمیتوان همهاش را دید و جمع کرد و توصیف کرد. اگر دستتان میرسد کتاب را به مسؤلین برسانید، به مجامع دانشگاهی، به پژوهشکدههای علمی و فنی و تحقیقاتی مخصوصا دانشجویان همین رشته، به حوزههای علمیه حتی، به مدارس، به بچههایتان، دخترها و پسرها، نوجوانهای مشتاق، جوانهای عزیز و هر آنکس که راهی میجوید و جریانی میخواهد و آرزوهای بلند و بزرگ دارد.
این کتاب، خودش یک نمونهی جالب و الگوی مناسب برای پروژههای تحقیقاتی است. کاری شاخص و ماندگار در حوزهی تاریخ شفاهی انقلاب و دستاوردهای آن. بارک الله و احسنت به بچههای مؤسسه خاکریز ایمان و اندیشه و آقای بهنام باقری هنرمند و خوشقلم و درود به راهیاریهای عزیز که گل کاشتهاند.
لازم به ذکر است کتاب «سلولهای بهاری» که تحقیقونگارش آن برعهده بهنام باقری بوده، در ۴۰۸ صفحه، شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقهمندان برای تهیه آن، علاوه بر کتابفروشیها، میتوانند از طریق صفحات مجازی ناشر @raheyarpub و سایت vaketab.ir نسبت به سفارش کتاب اقدام کنند و در صورت نیاز با شماره ۰۲۱۴۲۷۹۵۴۵۴ تماس بگیرند.
«اسطورههای عشق»، کتابی است قابل تأمل. قابل تأمل از آن جهت که اساس نگارش آن بر مبنای واقعیتهایی است جانفرسا از عراق مظلوم مبتلا به صدام.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «اسطورههای عشق» روایتی داستانی از زندگی شهیده میسون غازی، از شهدای جریان اسلامی مبارزه در سالهای حکومت صدام حسین و حزب بعث در عراق است.
شهیده میسون غازی، یکی از زنان زندانی دوران حکومت صدام در عراق است که مدتی پس از حبس، اعدام میشود. کمال السید، نویسنده عراقی، بعد از سقوط صدام، با الهام از خاطرات و اسناد منتشر شده درباره بانوان زندانی آن دوره، کتاب «اسطورههای عشق» را به نگارش درآورده است. حسن مجیدیان، منتقد و فعال فرهنگی، در یادداشتی به این کتاب پرداخته است که میخوانید:
کتاب «اسطورههای عشق» ترجمهای است از کتاب «آخر اساطیر الحب» اثر نویسنده و ادیب عراقی آقای کمال السید. از اولین محصولات ترجمهای بچههای کاری و خوشذوقِ دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و انتشارات «راه یار». کتابی نسبتاً حجیم اما قابل تأمل و شیرین. قابل تأمل از آن جهت که اساسِ نگارش کتاب بر مبنای واقعیت است. واقعیتهای عجیب و جانفرسا و جگرخراشی از عراقِ مظلومِ مبتلا به صدام و بعث. و شیرین از بابت قلم روان و شاعرانگیهای کمال السید و ترجمهی خوب و دقیق خانم اسماء خواجه زاده.
ما از عراق، این سرزمین کهن و تمدندار و پُر رمز و راز چندان نمیدانیم. خاصه از عراقِ بعد از قیام 1920 علیه استعمارگران انگلیسی و بعد از آن، جریانِ کودتاها و آمدنِ عبدالکریم قاسم، عبدالسلام عارف، حسن البکر و در نهایت آن جنایتکار ِخونریزِ چنگیزتبار، صدام حسینِ تکریتیِ عفلقی. مرامِ تباه و ضدانسانی بعث و سیطره و هیمنه آن بر جمیع شئون ملت عراق و رسوخ ترس و ذلت بر ذهن و جان و روانِ آن ملتِ مظلوم و ماشین عجیب و غریب سرکوب و کشتار صدام، آن چنان جرات و جسارت را از این ملت گرفت و این کشور را به خاک سیاه ذلت و خواری کشاند که تا زدودن آن از باور و اندیشهی نخبگان و آحاد متکثر عراقی، راهی دراز و مجاهدتی عظیم و حوصلهای عجیب در پیش است.
حالا که صدام به دوزخ رفته، راه برای ترسیم جنایات او و دستگاه خونریزش و معرفی و رونمایی از شهیدان و مبارزان و آزادیخواهان عراقی هموار شده است. این کتاب هم در همین راستاست. زندگی معصومانه و بهشتیِ شهیده «میسون غازی» با الهام از خاطرات و اسناد کتاب «مذکرات سجنیه».
کتاب «اسطورههای عشق» خواندنی است. کمال السید هنرمندانه قلم را در خدمت شهدای مظلوم عراق به خدمت گرفته است. کتاب پر از شعر و ادب است. پر است از فرهنگ غنی اسلامیِ آمیخته با طبع حماسی عراقیها و آمیخته با مناجاتهای دلنشین!
حتی همین طبیعت عادی و عاری از جذابیتِ عراق را که جز خاک و نخل و فرات چیز خاصی ندارد، به زیبایی به تصویر کشیده است. حالات انسانی، تردیدها، طمعها، جنایتها، شهامتها، امیدهای روشن و رؤیاهای به خاک رفته را در این کتاب، از پشت پردهی اشک میتوان نظاره کرد. مظلومیت، شهامت و شهادتخواهیِ شهید امت اسلامی، سید محمدباقر صدر در این کتاب، جای خاص خود را دارد. بریدن از تعلقات، مقام و پیشرفت و در ازای آن به کارزار قیام و شهادت و عزت و آزادیخواهی پای نهادن و تا پای چوبهی دار استقامت ورزیدن توسط میسون و نامزدش حسام، چه شگفت و سترگ و بهتآفرین است. این شهیده والامقام که محصول تربیت قرآنی و اسلامی است، سخنانش، رفتارش، سلوک انقلابیاش، زندان و شهادتش و... مردهای مدعی را شرمنده و سرافکنده میکنند. عظمت این روح متعالی نه با این کتاب که با کتابها، قابل درک و هضم نیست.
در خلال داستان جذاب میسون و حسام، اثرات ورود فرهنگ غربی و پوست انداختن جامعه جدید عراق با غلبه مدرنیزاسیون و مکانیسم سرکوب و تفتیش و اختناقگرایی و توسعهی مرام پست و پلشتِ بعثی و همچنین ریشه دواندن فرهنگ دینی در میان ملت و قیام و دادخواهی از یزیدیان بعثی و انعکاس و اثرِ پیروزی ملت ایران بر نظام شاهنشاهی و... نیز روایت شده است. کتاب، خستهتان نمیکند که فصل به فصل است و عباراتش آهنگین و شاعرانه و البته در مواردی شعاری و آرمانی. اگر با حوصله در کتاب غرق شوید، دوست دارید کتاب تمام نشود و همین طور مزهمزهاش کنید و لذت ببرید.
کتاب را چه خوب که دختران ِ جوان ما بخوانند. شهیده میسون غازی که وجاهت ظاهر و لطافت باطن و بهرهمندی از تمتعات دنیا و فضل و ادب و تربیت را با هم داشت، همه را برای خدا به مسلخ شهادت و مبارزه آورد. این دختر، این قهرمان، این حوریهی زمینی، این شهیدهی معصوم، این دختر قهرمان عراقی را باید به دنیای آفتزدهی متعفن شده غرب نشان داد که دختر مسلمان کیست و چگونه است و آنها زن و دختر و مادر را به چه حضیضی کشاندهاند! بببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟ و ببین که چقدر ما با کاهلی و بیخیالی و بیتوجهی گوهرهای قیمتی خودمان را در گوشهای مخفی کردهایم و آن را سرِ دست نمیگیریم و به رخ دنیا نمیکشیم!
عناصر هنرمند و خوشفهم واحد تاریخ شفاهی بینالملل انتشارات راه یار هنوز با عراق و شهیدان و ستارگان مقاومت کار دارند. امید است راه مبارک و روشنی که با ترجمهی ارزشمند «اسطورههای عشق» شروع شده است، تبدیل به جریان فراگیر و مؤثری شود برای استخراج بیشتر و بهرهمندی وافرتر از گنجینهی مدفونِ تاریخ مبارزات شیعیان قهرمان و شهدای والامقام عراقِ عزیز. درود بر شهدای راه فضیلت و آزادگی.
مسجد کرامت که در واقع خانهای قدیمی بود، در سال ۱۳۵۱ با عنوان مسجد کرامت در نزدیکی حرم رضوی، فعالیت خود را شروع میکند؛ مسجدی که امام جماعتش، امام جامعه شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «مسجد رهبر» که به تازگی توسط انتشارات راه یار روانه بازار نشر شده، به روایت یکی از اثرگذارترین مساجد کشور در دوران مبارزات انقلاب اسلامی پرداخته است.
مسجد کرامت که در واقع خانهای قدیمی بود، در سال 1351 با عنوان مسجد کرامت در نزدیکی حرم رضوی، فعالیت خود را شروع میکند و با حضور آیتالله خامنهای به عنوان اولین امام جماعت مسجد، به پایگاه اصلی نیروهای انقلابی در مشهد تبدیل میشود. "حسن مجیدیان "در یادداشتی به این کتاب پرداخته که به این شرح است:
رسول خدا(ص) از قول خداوند فرمودهاند: مساجد خانههای من در زمین هستند. همانگونه که ستارگان برای اهل زمین میدرخشند، مساجد نیز برای اهل آسمان نورافشانی میکنند.
مسجد که خانه آباد و طاهرِ خداست، در اسلام نقش بینظیری دارد. مسجد خانهای است جامع و پایگاهی است استوار در همه زمینههای عبادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی و... . نقش محوری این معبد قدسی، از صدر اسلام تاکنون در پیشبرد اهداف و مقاصد اسلامی غیر قابل چشمپوشی است. هویت معنوی و پیوست فرهنگی مسجد، امروز بیش از هر زمان دیگری، مُعاضد و مددکارِ مسائل اجتماعی و فرهنگی است. مسجد، بدیل و جایگزین ندارد و مکانی به حُسن، خوبی، وجاهت و لطافتِ آن نیست. خانه خدا، خانه دیگری است... .
با پیروزی انقلاب اسلامی _که بیشک انقلاب مسجدیها بود_ مسجد جایگاهی را که باید داشته باشد و در طول حاکمیت سیاه پهلویها از دست داده بود، بار دیگر به دست آورد. مساجد زنده شدند و تنِ رخوتزدهشان را به دریای انقلاب زدند. به برکت وجود مساجد، فعالان انقلابی و کنشگران نهضتی در مساجد بهطور عینی و مستقیم در متن انقلاب شرکت جستند و مسجد شد پایگاه ارتباطی مردم با انقلاب. در آن شرایط حساس و نفسگیر که نهضتِ تازه پیروز شده، فاقد تشکیلات منسجم و کارآمد بود، مساجد به طرز معجزهآسایی این نارسایی مهم را جبران کردند و به نیروها، کارها و برنامهها پوشش و انسجام دادند.
مساجد در گوشهگوشه کشور در کوران مبارزات، بهویژه پس از 15 خرداد 42، جان گرفتند و رشد و بالندگی یافتند. مسجد کرامتِ مشهد از جمله آن مساجد پیشرو و پیشگام در امر مبارزه بود. مسجدی نامآشنا در مجموعه مبارزات انقلاب که امامِ جماعتش سیدِ جوان ِ مبارزی بود که کرسی تدریس قرآنش، بیان گیرایش، مشرب و سلوک روشنش، مغناطیسی بود برای ربایش دلهای مستعد و مشتاقِ معارف دینی به سمت مسجد. امام جماعتی که سالها بعد، امامِ جامعه شد و زعیم امت.
توجه به تاریخ این مسجد از آن رو اهمیت مییابد که میدان عملیات تبلیغی و فرهنگی روحانیای بوده که بعدها در میدان بزرگ و بزرگتری همچون ایران و جهان اسلام، عهدهدار زعامت و رهبری شده و همچنین الگوی رفتاری و تشکیلاتی عناصر اصلی و ارکان مؤثر این مسجد، در پیشبرد اهداف انقلاب، بسی مؤثر و نادر بوده. در تاریخ مساجدِ این مرز و بوم و در لیست مساجد مردمی و انقلابی، نام این مسجد را نمیتوان فاکتور گرفت.
امروز در بحبوبهی هجمهها و گرفتاریهای گوناگون فرهنگی و فقدان تاکتیکها و راهبردهای مؤثر، عینی و ملموس در ساحت تبلیغ دینی، خاصه در مساجد، پرداختن به دستاوردهای مسجد کرامت، لازم، واجب و ضروری است.
کتاب خوشساخت و خوشخوان «مسجد رهبر» که در حدود یک دهه زمان برای تحقیق و جمعآوری مستندات، پردازش و تدوین آن، وقت، عمر، دقت و هزینه پایَش صرف شده، اثر مبارک، ستودنی، خوشمضمون و پُرمایهای است که آقایان احمد عسگری، سیدمحمدامیر احمدی طباطبایی و حسن سلطانی میداندار عرصه پژوهش آن بودهاند و آقای مرتضی انصاریزاده، آن را قلمی کرده است. این حوصله، دقتنظر و رفت و برگشتهای لازم در تحقیقات و رویت اسناد و مدارک، کار شاق و بزرگی است که بانیان ساخت کتاب به آن دست زدهاند. هیچ عیبی ندارد که ما در ستایش این کتاب مبالغه و حیرت و شادی خودمان از درک و رؤیت این اثر را نمایان کنیم و آن را روی دست به همه نشان بدهیم! مسجدیها، هیأتیها، کانوندارها، مبلغان، مربیان و... کتاب از کفتان نرود که ضرر کردهاید.
در چهار فصل کتاب که هر کدام با حوصله و ظرافت تدوین شده است، ضمن آشنایی با تاریخچه مسجد کرامت و نقش کلیدی آن در عرصه مبارزات و تبیین فعالیتهای چند جانبه مسجد و... اطلاعات مهم و بهدردبخوری از حضور و نقش رهبر انقلاب در مسجد و روش تفسیری و تبلیغی ایشان بیان شده است. همین اطلاعات، مبنای خوبی است برای الگوگیری و ترسیم خط مشیهای روشنی در ساحت منبر، تبلیغ، مسجدداری، قرآنمحوری، جذب جوانها و... .
تنها تصویر به یادگار مانده از جلسات قرآن آیتالله خامنهای در مسجد کرامت در دهه 50
از امتیازات کتاب، پرداختن به نقش افراد مؤثر در متن فعالیتهای مسجد و سایه نینداختن حضور و شخصیت حضرت آیتالله خامنهای، در روایات است. همچنین پاورقیهای کتاب، خودش دریایی است از اطلاعات مفید که خواندنش ضروری و مکمل متنِ اصلی است. ریزهکاریها و حاشیههای جذابتر از متن، در این کتاب فراوانند. کتاب، چیزی کم ندارد. متن گفتارهای راویان که با همان لحن خودشان در متن کتاب، مذکور شده، خواندن کتاب را شیرین کرده است. کتاب ناخواسته این مطلب را به خوبی نمایانده که باظرفیتتر از مسجد، ما کمتر جایی را داریم که این چنین بابرکت و مؤثر و جوشان باشد.
این کتاب وزین که در همین مدت کوتاه نظر اهل فن، کتابشناسها و دغدغهمندان را جلب کرده است، همچون نگینی بر تارک محصولات و خروجیهای دفتر مطالعات فرهنگی جبهه انقلاب اسلامی(انتشارات راه یار) میدرخشد و شکل و شمایل، فرم و محتوا و روش پردازش آن الگوی جالبی است برای این دست فعالیتها. این کار در حوزه مسجدپژوهی، جزء شاخصها و یک مرجع پژوهشی قابل اعتنا است که معتقدم دستاندرکاران مسجد، بهویژه هیئت امنا و امام جماعت مسجد باید از این کتاب غفلت نکنند.