حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۱۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید محمد عبدی» ثبت شده است

کتاب خواندنی "آدم باش عاشق"

شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۸ ب.ظ

چند خطی برای کتاب «آدم باش عاشق»

عشق و این همه حرف؟

کتاب آدم باش عاشق - کراپ‌شده

برعکس کتاب های دیگر، تیترهای جالب و بانمک کتاب بعد از متن و در انتهای صفحه، گوشه ی چپ آمده. این تیترها انگار نوعی جمع بندی بحث و طلیعه ی ورود به صفحه ی بعدی است.

به گزارش مشرق، حسن مجیدیان، فعال فرهنگی درباره کتاب «آدم باش عاشق» چند خط در اختیار مشرق قرار داده است که در ادامه می‌خوانید:

محبت چیست و عشق کدام است؟ چه ربطی به هم دارند این دو؟ آیا مترادف هم هستند یا مخالف و متفاوت؟ انس و الفت و علاقه را اگر محبت بمانیم آیا عشق، همان محبت افراطی است که برخی گفته اند؟ شما تعریف تان چیست؟ 

خیلی از فرهنگ ها، عشق را از  «عشقه» می دانند که نوعی گیاه است از رسته ی پیچک ها. می گویند پیچک به دور درخت می پیچد و از آن تغذیه می کند. همین اتصال، درخت و ساقه هایش را به مرور خشک و ضعیف می کند. وقتی عشق در دل کسی خانه کرد و دور درخت وجودش حلقه زد، او را مبتلا می‌کند به ناراحتی ها و سردرگمی ها و حیرت ها و غم و اندوه ها و البته شادی و وجد و سرورها. اما غم و اندوه آن، بیشتر از وجد و شادی است. شاید از آن اولِ آمدنِ عشق، خیلی ها به خیالشان خواسته اند برای آن تعریفی پیدا کنند. دست و پایی زده اند و چیزهایی هم گفته اند. عرفا و اولیاء و شاعران و دلسوختگان، هر کدام به فراخور حال و درک خود، شمه ای از عشق گفته اند و سروده اند و مراتبش را برشمرده اند. اما آخر سر، عاجز شده اند از درک این موجود!

عشق! همین عشقی که نمی شناسیمش، تا همین حالا خیلی کارها کرده و جریان ها به راه انداخته و جان های مرده ای را احیا و زنده هایی را به کشتن داده و خراب کرده و آباد نموده و... خلاصه حسابی در طول تاریخ، گرد و خاک کرده برای خودش!

ز دست عشق در عالم هیاهوست/ تمام فتنه ها زیر سرِ اوست

عشق به این راحتی ها دست از سرِ دل و جان ما بر نمی دارد. 

عشق، مساله ی امروز ما نیست که از همیشه و از ازل جریان داشته و چرخ خورده و به دامان ما افتاده و حال و روزش این شده که می بینیم! عشقِ بی در و پیکری  که صدتا و هزارتا مدعی دارد و حول و حوشش حرفها و تفسیرها و نگاه‌ها و تنوع و تکثرها و مرام ها و دعوت ها پرسه میزنند. عشقی که امروز مرز آن با محبت و تشخیص ِ عیار درستی و ناراستی آن سخت و مبهم شده. عشقی که با هوس ها و آلودگی ها و شوائب و قذارات درآمیخته شده! چه سخت شده داستان عشق و محبتِ امروزی!

حالا از میان این همه حرف، میان این همه دعوا، «آدم باش عاشقِ» وحید ملتجی، با روایت های تازه ای از عشق، به سراغ ما آمده است. عشقی که از قضا پدرسوخته هم هست! 

کتاب خواندنی ِ نویسنده ی خوش ذوق ِ اصفهانی، حرف های ساده ای دارد. کتاب با تو حرف میزند. بنای گفتگو دارد. دنبال حقنه کردن و چپاندن مطالب در ذهن من و تو نیست. میان حرفها و روایت ها از تو هم نظر میخواهد. تو هم میتوانی روایت ها را تکمیل کنی و برای محبوبت نامه بنویسی! 

شاید اگر من و شما به ذهنمان فشار بیاوریم نهایتأ ده یا پانزده یا فوقش بیست مطلب راجع به محبت و عشق و حواشیِ آن به ذهنمان بیاید. اما این کتاب هر صفحه اش مطلبی مجزا راجع به عشق و محبت دارد. کتاب ۲۲۶ صفحه دارد. بیش از ۲۰۰ روایتِ درست و درمان و قابل اعتنا در کنار هم چیده شده اند. عشق و این همه حرف؟ عجیب است... این امتیازِ بزرگ کتاب است که در دورِ ملال آور تکرار و تاکید نیفتاده است. کوتاهی عبارات صفحه خودش لطف بزرگی است در حق ما بی حوصله ها! 

برعکس کتاب های دیگر، تیترهای جالب و بانمک کتاب بعد از متن و در انتهای صفحه، گوشه ی چپ آمده. این تیترها انگار نوعی جمع بندی بحث و طلیعه ی ورود به صفحه ی بعدی است.

نویسنده تلاش کرده که روایت هایش جامع باشد و وجوه مختلف محبت و زوایای گوناگون عشق را ذکر کند. روی همین حساب روایت ها متنوع و تازه و در عین حال، مکمل و متمم یگدیگرند. 

روایت های با موضوعاتی همچون جاودانگی عشق، موضوعیت عشق، رشد با محبت، علائم عشق، حرارت محبت، جوشش درونی محبت، جان دادن برای معشوق، شیرینی محبت، قدرت و عظمت معشوق، اثبات محبت، امتیازات عشق، آهستگی و پیوستگی عشق، سازندگی عشق، کمال محبت، وسعت عشق، هماهنگی عاشق و معشوق، عشق و بی قراری، بی بهره گی عده ای از عشق، برکات محبت، رنج های عاشق، اوصاف معشوق حقیقی، نشانه های محبوب و... .البته نه با این عناوین پر طمطراقی که ذکر شد، بلکه با همان تیترهای نمکیِ گوشه ی چپِ پایینِ صفحه. 

آدم باش عاشق را بخوانید و کیف کنید. تا دستتان در محبت و عشق و دلبری و دلستانی پُر باشد! تا اگر خواستید دل بدهید و دل بستانید کمی آدابش را بدانید لااقل! 

البته بعید نیست بعد از مطالعه ی فقرات کتاب، سلوک عاشقانه ی ما دستخوش تحول نشود. ای بسا به تأمل و تفکر درباره تصور و ادعاهایمان در این وادی نیاز داشته باشیم. عشق و عاشقی به این راحتی ها هم نیست!

کتاب را انتشارات سروش روانه ی بازار کرده است که البته می‌توانست طراحی جان دارتر و عاشقانه تری را برای آن در نظر بگیرد و در لابلای روایت ها از تصاویر و طرح های مرتبط و خلاقانه استفاده کند.

خلاصه کتاب از کفتان نرود آهای عاشق ها...

والسلام

  • حسن مجیدیان

کتاب مسجد رهبر

چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۴۰ ق.ظ

توسط انتشارات راه‌یار؛

کتاب «مسجد رهبر» منتشر شد/تاریخ شفاهی مسجد کرامت

کتاب «مسجد رهبر» منتشر شد/تاریخ شفاهی مسجد کرامت

کتاب «مسجد رهبر» شامل تاریخ شفاهی مسجد کرامت، نوشته مرتضی انصاری‌زاده، توسط انتشارات راه‌یار منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «مسجد رهبر»؛ تاریخ شفاهی مسجد کرامت، از مساجد تأثیرگذار و کانون مبارزان انقلاب در شهر مشهد، نوشته مرتضی انصاری‌زاده، به‌تازگی توسط انتشارات راه‌یار منتشر و راهی بازار نشر شده است.

تحقیق و مصاحبه‌های این‌کتاب که از سال ۱۳۸۸ شروع شده‌اند، به ترتیب توسط حسن سلطانی،  سیدمحمد امیر احمدی طباطبایی و احمد عسگری انجام شده‌اند و طی این‌مدت با بیش از ۷۰ تَن از مرتبطان مسجد کرامت مصاحبه صورت گرفته و هزاران سند مطالعه شده است.

علاوه بر ۴ فصل کتاب که زمینه‌های شکل‌گیری و فعالیت‌های مسجد کرامت را بررسی و تبیین می‌کند، تصاویر، اسناد و اَعلام نیز در سه فصل، ضمیمه کتاب شده است و در مجموع، می‌توان این‌کتاب را اثری در حوزه «مسجدنگاری» معرفی کرد.

در پیش‌گفتار این‌کتاب که اولین اثر انتشارات راه‌یار در رده تاریخ شفاهی «مساجد انقلاب» است، درباره نسبت مسجد و انقلاب اسلامی چنین می‌خوانیم:

«نسبت انقلاب اسلامی با مسجد اما، به تمام معنا ویژه و منحصربه فرد است. مسجد در انقلاب ایران هم رسانه است، هم مرکز تربیت نیرو، هم نهاد سازمان‌دهنده اجتماعی و هم محور بسیج سیاسی. هم محل اخذ رأی در انتخابات است و هم پاتوق اعزام به جبهه جنگ. خدمات متقابل مسجد و انقلاب در ایران، فهرست مفصلی دارد که حتی گزارش آن هم در یک کتاب نمی‌گنجد... مطالعات صورت گرفته درباره نهاد مسجد در ایران و خصوصا در دوران انقلاب اسلامی، بسیار کمتر از آن چیزی است که ضرورت و ظرفیت داشته است.

«مسجد رهبر»، گزارشی است از شکل‌گیری و فعالیت‌های «مسجد کرامت» مشهد، در نزدیکی حرم مطهر امام رضا(ع). این مسجد را که بعدها امام جماعتش، رهبر انقلاب اسلامی شد، می‌توان از جهات گوناگون نمونه‌ای ممتاز از الگوی فعالیت مسجدی در منظومه معرفتی آرمانی اسلام ناب معرفی کرد. «مسجد رهبر»، از یک سو این الگو را توضیح می‌دهد و از دیگر سو، مسیر رشد مشهد انقلابی را از چند دهه پیش از انقلاب اسلامی روشن می‌کند؛ مسیری که در آن، برخی دشواری‌ها و پیچیدگی‌های آمیختن سنت و روشن فکری، توده و نخبگان، دینداری و مبارزه آشکار شده است.»

در بخش دیگری از مقدمه این کتاب که قسمت قابل توجهی از آن به فعالیت‌های آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در دهه ۵۰، در مشهد مقدس اختصاص دارد، درباره نقش رهبر انقلاب در مسجد کرامت آمده است:

«آیت‌الله خامنه‌ای، امام مسجد «امام حسن(ع)» و سپس «کرامت»، نقطه تلاقی همه جریان‌های در ظاهر متباینی است که زیر پرچم اسلام انقلابی و در فشار سنگین مکاتب و روش‌های رقیب، به یکپارچگی و شکوفایی رسیدند و مسجد رهبر، آیینه‌‍ای کم نظیر است که این هم‌افزایی معرفتی اجتماعی را منعکس می‌کند. پیوند ناگسستنی معرفت، آرمان، عمل، اخلاق و مبارزه در این الگو، تصویری ممتاز از ظرفیت‌های بی‌نظیر جامعه دینی را شکل می‌دهد و علت تاب‌آوری آن در برابر فشارها و توطئه‌های دشمنان را پیش چشم می‌گذارد. هنر رهبری دینی در احیا و به اوج رساندن این نهاد سنتی در خطر انحطاط، چنان برجسته و شوق‌انگیز است که مطالعه سطرسطر این تکاپوی پیگیر و پُرابتکار را شیرین و دل‌نشین می‌کند.»

آیت‌الله خامنه‌ای، هم درباره حضورشان درباره مسجد کرامت در دیداری که سال ۶۳ با اعضای حزب جموری اسلامی داشتند، چنین می‌گویند:

«آن روز مسجد کرامت، بزرگ‌ترین مسجد شبستانی مشهد بود. یعنی توی مساجد محله‌ی مشهد مسجد بزرگ‌تر از مسجد کرامت نبود. آن چنان جمعیت پر می‌شد توی این مسجد که جای یک نفر آدم هم واقعاً نبود. بعد از نماز مغرب شروع می‌کردم به درس، سخنرانی نبود. درس بود. حالا می‌گویم چه کار می‌کردیم. آن قدر جمعیت زیاد می‌شد که قبل از آنی که من شروع بکنم - وسط نماز در مسجد را می‌بستند که دیگر نمی‌شد کسی وارد بشود. جمعیت متراکمی جمع می‌شد برای اینکه درس را گوش کنند، حالا درس چی بود؟ بنده آن‌جا هم حدیث، هم اعتقادات و هم نهج‌البلاغه تدریس می‌کردم؛ با تخته سیاه. خود شیوه‌ی کار برای مردم جاذب بود. حالا یک عده البته می‌آمدند تماشا کنند از این چند هزار آدم مثلاً. اما یقیناً درصدی هم می‌آمدند واقعاً یاد بگیرند و آموزش ببینند و یادداشت می‌کردند. توجه کردید؟ من امتحان کردم دیدم که شیوه درس گفتن اگر چنانچه با ابتکار، با نوع‌آوری، با انگیزش، با بیان خوب و با عمده‌تر از همه، «محتوا» همراه باشد، توی آن یک چیزی باشد، همین‌جور لفاظی نباشد، جاذبه پیدا خواهد کرد.»

این‌کتاب با ۵۴۴ صفحه، شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان منتشر شده است.

 

  • حسن مجیدیان

درباره ی رمان اثریا

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۴ ق.ظ

جسارت‌های دوست‌داشتنیِ «اثریا»

داستان اثریا - انتشارات سوره مهر - کراپ‌شده

بازنشسته‌های بیکار، جوانان جویای نام، خل و چل ها و رزمنده های مُقاتلِ جنگنده همان چهار گروهی هستند که در فصل نهم از آنها ذکر خیری شده است! 

به گزارش مشرق، حسن مجیدیان،‌ نویسنده و فعال فرهنگی در مطلبی نوشت:

جنگ سوریه که آرام آرام شعله ور شد و نمایه‌ها و نشانه‌هایی از ویرانگری و یاغی‌ گری گروه‌های مسلح تکفیری، علنی و پدیدار شد، ذهن‌های کنجکاو بسیاری به این سمت رفت که حقیقت این جنگ چیست؟ مسلحین و تکفیری‌ها چه کسانی هستند؛ داعش و النصره چیستند و ماهیت و انگیزه‌شان چیست؟ بچه ها و رزمندگان ما آنجا چه میکنند؟ چطور می‌جنگند؟ اصلا سوریه چه مختصاتی دارد؟ حلب و حماء و حمص و کفریا و لاذقیه و رقه و ریف دمشق و داریا و درعا و جاده خناصر و اثریا و... چه جور جاهایی هستند و... 

آن اوایل دسترسی پاسخ به این سوالات خیلی راحت نبود. با وجود حضور مستشاری رزمندگان ایرانی و حتی شهادت این عزیزان، هنوز آن چنان که باید اخبار دقیق و مستند از تحولات این جنگ تمام عیار، در دسترس نبود. شهادت هادی باغبانی مستند ساز جوان ایرانی اولین بهانه برای حضور رسانه‌ای هنرمندان متعهد جبهه انقلاب در پهنه نبرد سوریه شد. بعد از این بود که آرام آرام و با احتیاط بسیار، سروکله مستندسازان با انگیزه ما در سوریه پیدا شد. مستندها که ساخته و پرداخته شدند آرام آرام کتاب ها هم آفتابی   شدند. بیشتر کتاب ها برای شهدای مدافع حرم بود با همان قالب های روایی همیشگی که البته عمومشان بسیار خواندنی و جذاب هستند.

اما جای قالبی مثل رمان که دست نویسنده بازتر و امکان مانور روایی بیشتر است، خالی بود. حالا  «اثریا» ی نیما اکبرخانی از سوره مهر سر در آورده است تا ما را با رزمنده ای در دل معرکه همراه کند. رزمنده ی راوی کتاب، از قضا دهان گرمی هم دارد و خوب خواننده را با خودش به گوشه گوشه جنگ می برد. یک جاهایی هم بی اعصاب است و تفاوت شوخی و جدی اش نامعلوم! 

اثریا منطقه ای است در جنوب شرقی استان حلبِ سوریه که جاده استراتژیک آن به سمت رقه، نقش راهبردی در جنگ با مسلحین و معارضین داشت. نام کتاب هم برگرفته از همین مکان مهم و یادآور درگیری های جاده اثریا_خناصر است. 

اکبرخانی در ۱۱ فصل که خیلی هم طولانی و حوصله سر بر نیست، ما را مهمان معرکه ای می کند که درش ترس و آشوب و تردید و نفرت و شوق و افتخار موج می زند. در فصل های انتهایی با ترسیم خوبی که نویسنده از اتمسفر حاکم بر درگیری ها ارایه داده، انگار خودت داری شانه به شانه رزمندگان میجنگی و درگیر جو واقعی جنگ هستی و انگار خودت پشت موشکی و انگار چاقوی آن داعشی زیر گلویت بازی بازی میکند و... 

بچه رزمنده های این کتاب، واقعی ترند از کتاب های دیگر. من  فصل دمشق که گروه ها و دسته هایی که در موضوع سوریه درگیر بوده اند، معرفی و رونمایی میشوند را نشانه ی هوش و ذکاوت و واقع بینی نویسنده ی جوان اثریا میدانم که کلیشه های رایج را به چالش کشیده و حرفش را راست و درست زده. جسارتش دوست داشتنی است و ای بسا به مذاق عده ای از محتاط ها و مصلحت سنج ها و سیاست بازها خوش نیاید و حال اینکه به نظرم خواننده ی امروزی خوشش می آید. 

بازنشسته‌های بیکار، جوانان جویای نام، خل و چل ها و رزمنده های مُقاتلِ جنگنده همان چهار گروهی هستند که در فصل نهم از آنها ذکر خیری شده است! 

اثریا را بخوانید. خیلی وقتتان را نمیگیرد. اما حسابی درگیرتان میکند. زبان نوشتار هم محاوره ای و خودمانی است و کار خواندنِ کتاب را راحت کرده. اما ای کاش طرح جلدی قوی تر برای این کتاب کار میشد که گویاتر بود. خیلی ها نمیدانند اصلا اثریا یعنی چه؟ لذا طرح جلد باید به کمک فهم ذهنی خواننده بیاید. ان شا الله آقای نیما اکبرخانی در آثار بعدی اش بیشتر بدرخشد و از مدار جسارت و آزادگی خارج نشود... 

  • حسن مجیدیان

چرا این کتاب را به دنیا نشان نمی دهیم؟

شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۲۸ ب.ظ

درباره‌ کتاب شریف  «نان سالهای جنگ»

عظمت زنان «صدخرو» قابل توصیف نیست

کتاب نان سال های جنگ - راه یار - کراپ‌شده

با چه واژگانی قدر و قرب کتاب و عظمت زنان روستای صدخرو سبزوار را بتوان توصیف و تبیین کرد؟ چگونه باید گفت و نوشت تا قدر این کتاب و منزلت این دست از بانوان این سرزمین دانسته شود؟ 

به گزارش مشرق، درباره‌ کتاب شریف  «نان سالهای جنگ» نوشتن هم آسان است و هم سخت. آسان از آن جهت که کتاب، روان و دور از پیچیدگی و تفصیل ِ اضافی است و فهمش برای هر دلِ منصف و آزاده ای، ساده و قابل هضم است. داستان این کتاب خط روشنی دارد با نتیجه ای معلوم . موضوعش هم آن چنان عجیب و دور از نظر نیست. برای ما که در سپهر انقلاب، معنای حقیقی ِزن را فهمیدیم و درک کردیم و با دمِ مسیحایی امام خمینیِ بزرگ، تفسیری دیگرگونه از زن بودن و مادر بودن یافتیم، کتاب مبین همان معرفت و شناخت ِ ماست! 

سخت از آن جهت که چطور و با چه واژگانی قدر و قرب کتاب و عظمت زنان روستای صدخرو سبزوار را بتوان توصیف و تبیین کرد؟ چگونه باید گفت و نوشت تا قدر این کتاب و منزلت این دست از بانوان این سرزمین و حسن سلیقه ای که ناشر در انتخاب سوژه داشته است، دانسته شود؟ 

کتاب نان سالهای جنگ که نمایانگر گوشه ای از مجاهدت ها و از جان گذشتگی های زنان فهیم و شریف ما و بیانگر شور و شیدایی مردمان ما در مواجهه با جنگی سخت و جگر خراش است، با شیرینی و اختصار پیش روی مخاطبان مشتاق قرار گرفته است...

این کتاب که در مجموعه ی  «گنج» اولین اثر در موضوع  «پشتیبانی جنگ» است، مصاحبه و تحقیقش با  «محمد اصغرزاده» بوده و تدوین و نگارشش با  «محمود شم آبادی». کتاب مقدمه ای کوتاه و خواندنی دارد که پیش از مطالعه ی صفحات بعدی، خواندنش مفید و لازم است. فصول ۱۴ گانه ی کتاب عناوینی جذاب و روشن دارند. عباراتی همچون «مشت و خون»،  «جنگ و جهاد»،  «کلوچه های تنوری»،  «شیرین مثل عسل»،  «رشته روی طناب»،  «خیاط باشی»،  «میل، قلاب، کاموا» و...

در صفحات کتاب حتی خاطرات سه خطی یا چهار و پنج خطی هم پیدا میشود. همین اختصار، همین موجز گویی، همین سرعت خوانش صفحات، همین پرهیز از فلسفه بافی و شعارگرایی، همین از زبان شیرین و ساده ی زنان روستایی روایت کردن و... از محسنات و امتیازات کتاب است. کتاب زور نزده که چیزی را به ما بقبولاند. بلکه آیینه وار آن روزهای ناب و آن صفا و مجاهدت ها را در گوشه ای دور از این آب و خاک روایت کرده است. 

 «هیچ وقت به نان های جبهه دست نمی زدیم، می گفتیم اگر برای خودمان برداریم حلال نیست. دو تا نان هم غنیمت است بفرستیم جبهه ها».  «روز نان پختن همه دستی میرساندند. نشد به کسی رو بیندازم و رویم را زمین بزند. حتی آنها که با انقلاب میانه ای نداشتند می آمدند پای کار...».  «توی حیاط برق داشتیم اما همه جا را روشن نمی‌کرد. از ماشین شوهرم نور می‌گرفتیم. یکی دو بار که شبانه نان پختیم آردش از خودمان بود. بیشتر از دستمان نمی آمد. و الا دوست داشتیم برای امام از جانمان بگذریم»

این ها گوشه هایی از خاطرات زنان روستای صدخرو سبزوار است. شیرین و خواندنی. پر از تصاویر خوشایند و خواستنی. شرافت، نجابت، بی توقعی، سختکوشی، زمان شناسیِ زن های روستایی تابلو و نموداری است از علو و عظمت زنِ مسلمان و انقلابی. قربان خدا بروم با این بندگان نمونه و بی ادعایش.البته نقش شوهران شریف این زن های مجاهد را هم در لایه ی زیرین این خاطرات به خوبی می‌توان ملاحظه کرد. 

کتاب خنده دارد و گریه. عبرت دارد و سرمشق و یکی از بهترین کتاب هاست برای معرفی مادران این سرزمین. در دنیای عجیب و پیچیده و پر از قیل و قال امروزی، که تمدن رو به زوال غربی، زن را به حضیض ابتذال و عفونت کشانده و با هیمنه ی رسانه ای خود به آن ضریب میدهد و چشم و دل ها را پُر از مرض و سیاهی میکند و ذهن ها را بیمار و مشوش و.. ما چرا امثال این کتاب را سرِ دست نگیریم و به دنیا نشانش ندهیم؟ چرا ما به این کتابِ کم حجم اما پُراعتبار فخر و مباهات نکنیم؟

  • حسن مجیدیان

رمان اثریا

يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۰۷ ب.ظ

دارم شب ها این رمان رو میخونم...جالب و خودمونی راجع به جنگ سوریه از زبان یه رزمنده

  • حسن مجیدیان

عاشورا و تکثر...

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۳۷ ب.ظ

شرح عاشورا نیازمند تکثر است/ رسانه‌های دینی ما ناقص و ضعیف هستند

شرح عاشورا نیازمند تکثر است/ رسانه‌های دینی ما ناقص و ضعیف هستند

حجت‌الاسلام محمدرضا زائری معتقد است که در بیان محتوای معرفتی عاشورا در رسانه نباید به تنوع و گوناگونی مباحث انتقاد کرد و حتی نیازمند این تنوع هم هستیم.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ، لعیا درفشه: تولید آثار عاشورایی به اشکال مختلف و برگزاری آئین‌ها و مراسم مذهبی در ایام سوکواری شهادت امام حسین (ع) گرچه پیشینه‌ای چندین سده‌ای در کشورهای مسلمان دارد اما طی بیش از نیم قرن گذشته با ظهور رسانه‌های جمعی مدرن، این حوزه نیز مانند دیگر شئون زندگی اجتماعی و اعتقادی مردم، تحت تأثیر این پدیده نوظهور قرار گرفت. اما استفاده از ظرفیت‌های رسانه‌ای در زمینه ترویج پیام عاشورا در کشور ما مشخصاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی جایگاه و شکل و شیوه‌ای متفاوت پیدا کرد و به همان اندازه که چشم‌انداز تازه‌ای در عرصه عاشوراشناسی و ترویج فرهنگ عاشورایی پیش روی مخاطبان قرار داد، به همان اندازه چالش‌ها و آسیب‌هایی نیز متوجه آن شد و این موضوع به ویژه با تکثر انواع مدیوم‌های رسانه‌ای در فضای مجازی در یک دهه گذشته نمود بیشتری پیدا کرد. خبرگزاری مهر طی گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام محمد رضا زائری بر آن شد تا کارکردهای رسانه‌ای در ارتباط با تولیدات فرهنگی مرتبط با موضوعات عاشورایی و نیز فرصت‌ها، ظرفیت‌ها و تهدیدهای احتمالی در این حوزه را مورد بازکاوی قرار دهد.

حجت‌الاسلام زائری دانش‌آموخته فقه و مبانی حقوق اسلامی در مقطع کارشناسی از مدرسه عالی شهید مطهری؛ کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی و کارشناسی ارشد روابط اسلام و مسیحیت از دانشگاه قدیس یوسف بیروت است.

وی تحصیلات دکتری خود را در همین دانشگاه با دفاع از پایان‌نامه خود با موضوع «مقایسه شبکه‌های ماهواره‌ای دینی اسلامی و مسیحی» به پایان رساند. تحصیل در دانشگاه صدا و سیما در رشته ژورنالیسم تلویزیونی، تحصیل در مرکز آموزش اسلامی فیلمسازی (باغ فردوس)، اشتغال به حرفه معلمی در مدارس تهران، مدیریت انتشار مجله زمزم به دو زبان انگلیسی و عربی و مجله صدف به زبان فارسی برای مخاطبان کودک و نوجوان خارج از کشور، راه‌اندازی خانه روزنامه‌نگاران جوان، انتشار نخستین مجله سینمایی کودکان و نوجوانان با نام «نور، صدا، دوربین، حرکت»، عضویت در هیأت داوران جایزه ادبی جلال آل احمد، راه‌اندازی نشریات همشهری محله، سردبیری روزنامه همشهری، تأسیس مجله کمیک استریپ «جدید»، تأسیس مؤسسه انتشاراتی ترینگل در بیروت و راه‌اندازی جشنواره باران غدیر برخی از فعالیت‌های زائری است که در نزدیک به سه دهه گذشته در کارنامه فرهنگی‌اش به ثبت رسیده است.

وی همچنین از سال ۱۳۸۰ تا کنون به عنوان صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه خیمه که ماهنامه‌ای تخصصی در حوزه عاشوراست، فعالیت داشته و همزمان به کار پژوهش در زمینه روابط اسلام و مسیحیت و نیز معرفی آثار مسیحیان به جامعه ایران پرداخته است. از جمله آثار قلمی او می‌توان به «اعترافات»، «زندگی حسینی»، «حجاب بی‌حجاب»، «گاف فرهنگ»، «سبک زندگی»، «تقاطع انقلاب» و «کتاب تنهایی» اشاره کرد. زائری در حال حاضر علاوه بر سخنرانی‌های مذهبی و فعالیت مطبوعاتی و تألیف و پژوهش، به تدریس در دانشگاه‌ها و مراکز علمی مشغول است.

به عنوان مقدمه ابتدا بفرمائید کارکرد رسانه‌ها را در رابطه با موضوع عاشورا و بازنمایی تفکری که حاوی نوعی ظهورات اجتماعی نیز هست و توده مردم ارتباطی تنگاتنگ با آن دارند چگونه ارزیابی می‌کنید و این‌که آیا زبان آثار و آرا عاشورایی که در کشور ما غالباً برآمده از فرهنگ حوزوی است با زبان و ادبیات نسبتاً مدرن رسانه‌ای ما همخوانی دارد؟

تناقضی در این قضیه وجود ندارد چون اولاً کارکردهای رسانه متنوع و متفاوت است و رسانه قالب‌های گوناگون دارد ثانیاً موضوع عاشورا و محرم ابعاد متفاوتی دارد. ممکن است هر کدام از این‌ها در یکی از قالب‌های رسانه‌ای بیشتر جا بگیرد و در یکی از رسانه‌ها و یکی از فرصت‌های رسانه‌ای بهتر عرضه شود. بخشی از ماجرا جنبه مناسکی و آئینی دارد که طبیعتاً رسانه‌هایی که جنبه اطلاع‌رسانی و خبری برایشان پررنگ‌تر است به آن می‌پردازند، بخشی از ماجرا جنبه معرفتی و محتوای فکری و اعتقادی دارد که طبیعتاً برخی رسانه‌های دیگر ممکن است ظرفیتش را داشته باشند.

مثلاً چه نوع رسانه‌هایی؟

  • حسن مجیدیان

کتاب آدم باش عاشق

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۰۸ ب.ظ

آقای وحید ملتجی نویسنده ی خوش قریحه ی اصفهانی دست به کار جالبی زده است. موضوع عشق و محبت را دست مایه ی کار جدید خود قرار داده است. پرداختن به این موضوع که همه ی ما با آن درگیر بوده ایم و هستیم و خواهیم بود، خیلی پخته و جالب و همه ی جانبه در این کتاب اتفاق افتاده است. چه خوب که این کتاب هم رسانی شود .مخصوصا جوان ها و بچه های دبیرستانی که حتما درگیر این مساله اند، خوب است کتاب را از انتشارات سروش تهیه کنند.

  • حسن مجیدیان

عالم هیچکاک

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۴۴ ق.ظ

یکی از مقالات بلند شهید آوینی همین کتاب عالم هیچکاک است که در نقد و معرفی آثار و تفکر این فیلم ساز نوشته شده است. کتاب خواندنی است واقعا...

  • حسن مجیدیان

لبخند گل زیباست...

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ

 

هوالشاهد...

آقای عبدی تو از یادم نمیروی...همین!

  • حسن مجیدیان

کتاب باضافه ی مردم

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۰ ب.ظ

این کتاب را دلسوزان فرهنگ بخوانند

وقتی کتابی را در حوزه‌ مهم و خطیر و پرچالش فرهنگ به دست می‌گیریم، عموما با توجه به سابقه‌ ذهنی و منشورات این حوزه، انتظار داریم با انبوهی از اصطلاحات و عبارات سطح بالا و پرطمطراق و نظریات کلان و احیانا پیچیده و غیرقابل ‌فهم برای همگان، مواجه شویم اما «به اضافه مردم» روح‌الله رشیدی این‌چنین نیست. جزوه‌ای ساده، کوتاه، آسان‌فهم و البته کاربردی است، با ذکر مثال‌هایی که همه ما در محله، مسجد، مدرسه، کانون و هیأت‌مان، با آن درگیریم. سادگی و روان‌خوانی این کتاب، وجه امتیاز و مایه‌ خوشحالی است. کافی است کتاب را بردارید و یک‌ ساعته از آن فارغ شوید. 

جان مطلب کتاب، این است که اگر فرهنگ و مسائل ریز و درشت آن، آغشته به فهم، اقبال، پذیرش و حضور «مردم» شود، مسائل اساسی فرهنگ در مسیر رشد، بالندگی و نتیجه‌زایی قرار می‌گیرد. هرجا مردم پای کار آمدند و روی خوش به مسأله‌ای نشان دادند و همت، دغدغه، توان، مال و جان‌شان را پای کار آوردند، آن مسأله و واقعه را پیش بردند و به مقصد رساندند. مگر داستان انقلاب عظیم اسلامی ما غیر از همین بود؟ 

10 اصل اساسی مدنظر مؤلف که «مردم‌محوری»، «مشارکت‌پذیری»، «گروه‌محوری»، «هنرمحوری»، «عملیات‌محوری»، «کار اجتماعی به جای کار جمعی»، «فرصت‌محوری»، «مسجدمحوری»، «اولویت‌محوری» و «عدالت‌محوری» است، اگر تمام اصول حاکم بر یک حرکت فرهنگی را ذکر و احصا نکرده باشد، به یقین آنچه را که لازمه‌ مدیریت، فهم و اداره‌ یک تشکل دینی، انقلابی، فرهنگی، اجتماعی و... است، یکجا و خلاصه برای ما تشریح کرده است. می‌توان بقیه‌ محورها را هم در دل همین 10 اصل کشف کرد و گنجاند. 

یادآوری تجربه‌ شگفت و ماندگار دهه‌ شورانگیز 60 با ذکر خاطرات عینی و مثال‌هایی که در ذهن اکثر ما نقشی از خاطره و تقدس دارد، از امتیازات فصول کتاب و نمونه‌ای است برای اصل مهم «ما می‌توانیم» در روزهایی که در آن به سر می‌بریم و با مخاطرات فراوان و سهمگین فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و... روبه‌رو هستیم و دست به گریبانیم. 

از مدتی که کتاب روانه‌ بازار شده است، جمعی از اهل فرهنگ و کار تشکیلاتی و حتی یکی، ‌دو تن از بزرگان عرصه‌ فرهنگ را دیده‌ام که از کار با شگفتی و رضایت نام برده‌اند. یک چنین کتاب ذی‌قیمتی، جای تبلیغ و همرسانی دارد و بسیار مناسب است که فعالان عرصه‌ فرهنگ بویژه دلسوزان پهنه‌ فرهنگی انقلاب در نمایاندن و معرفی و حتی مباحثه‌ محورها و ایده‌های کتاب، دست همت برآورند. 

گفتنی است چاپ سوم کتاب 144صفحه‌ای «به اضافه مردم» هم در حالی که کمتر از 2 ماه از انتشارش سپری می‌شود، با قیمت 16 هزار تومان و به همت انتشارات «راه یار» روانه بازار نشر شده است و علاقه‌مندان برای تهیه این کتاب، علاوه بر کتاب‌فروشی‌ها می‌توانند از طریق سایت Ammaryar.ir اقدام کنند. نسخه الکترونیکی کتاب نیز از طریق سایت و برنامه کتاب‌خوان «طاقچه» در دسترس قرار دارد. 

  • حسن مجیدیان