من کارهای آقای داوودغفارزادگان را دنبال میکنم. ایشان کارِ نوجوان و کارهای جنگی هم فراوان دارند و یکی از کاردرست ترین نویسنده هاست. آواز نیمه شب یک کارگاه ساده ی نویسندگی است. یعنی یک زندگی معمولی در دهه ی ۶۰ و در دوران بمباران شهرها به زیبایی روایت شده است. در یک خانه ی قدیمی در بن بست آقابالایی چند خانواده باهم زندگی میکنند. آسیه دختر کوچک یکی از خانه ها سودای داستان نویسی دارد. پدر با کامیون در بیابان ها و جبهه مشغول است. مادر توراهی دارد. آصف بی اجازه به جبهه رفته و احمد خروسی را به خانه آورده که قبل از بمباران و آمدن جنگنده ها خبردار میشود، مادربزرگ در حال و هوای خودش سیر میکند، آقاماشاالله کله پز که دائم اخبار جنگ را از رادیو میشنود و همسایه ها از صدای رادیواش عاصی و کلافه اند کله پزی را رها میکند و به جبهه میرود. در یکی از روزها مادر بزرگ از دنیا میرود و خبری از آصف و ۲۰ تا از بچه های محل که در عملیات شهید شده اند میرسد و.....داستان جذاب و جالب جلو میرود و آخرش هم پایانش باز است و معلوم نیست احمدِ خروس باز به جبهه رفته یا...
داستان زندگی های ما هم کم و بیش مثل زندگیِ آقابالایی هاست. ما هم همان خُلق و خوها را از دهه ی ۶۰ تا امروز با خودمان آورده ایم به این روزها و روزگاران. کاش هنر داشتیم و بلد بودیم و مینوشتیمش. این کتاب را به نوجوان ها هم پیشنهاد میکنم. کتاب را انتشارات "کتاب نیستان" منتشر کرده است.
یک کتابچه یک سفرنامه ی بامزه از خانمِ سکینه سلطان همسر ناصرالدین شاه خواندم که بد نبود. حکایت سفر عتبات و تشرف به حج. خانم وقارالدوله با سفرنامه ای که برای حدود ۱۲۰ سال پیش است، سختی ها و دردسرهای سفرهای قدیمی و خُلق و خوی مردمان عراق و عربستان آن روز را روایت میکند. برای آنها که متون دوره ی قاجار و ادبیات آن زمانه را دوست دارند؛ کتاب جالبی است. از نشر اطراف.
شور خوانی فعلی گوشهای از یک تخصص مداحی است نه همه آن
سادات رضوی گفت: امروز استادی که برای اکثریت مداحان باشد وجود ندارد و برخی مداحان مداحی نمیکنند بلکه شور خوانی و ریتم خوانی میکنند در حالی که شور خوانی فعلی گوشهای از یک تخصص مداحی است.
فرهنگ مدح و مداحی یکی از عوامل مهم در ترویج اندیشه اسلامی شیعی و تثبیت آن در طول تاریخ ایران اسلامی به شمار میرود و در طول تاریخ مداحان و شاعران فراوانی با استفاده از اشعار، سیره و رفتار اهل بیت (ع) را با اسلوبهای هنری و قالبهای جذاب پایدار و تأثیرگذار توصیف و به مخاطبان انتقال دادند. هیأت فرصتی برای پرورش انسان و انسانسازی است که اگر به این مقوله بها داده نشود و آموزشهای لازم صورت نگیرد، خسارتی را در پی خواهد داشت و چون مداحان و هیأتهای مذهبی با جمعیت قابلملاحظهای از افراد جامعه بهویژه جوانان و نوجوانان در ارتباط هستند میتوانند نقش مؤثری در تربیت آنان داشته باشند بنابراین اگر محتوایی که مداحان و هیأتهای مذهبی به مخاطبان خود میدهند، غنی نباشد ممکن است تربیت دینی جوانان بهویژه انگیزه حضور مردم در مجالس دینی با چالش روبهرو شود.
در بیست و بنجمین گام با سیدعلیمحمد سادات رضوی مداح اهل بیت (ع) گفتوگو کردیم:
*شما از سال ۱۳۵۰ از سن ۱۴ سالگی نوحه خوانی و ستایشگری برای اهلبیت علیهم السلام را آغاز کردید، مرحوم پدر بزرگوار شما هم از منبریهای خوب غرب تهران بودند، برای ما از پیشینه خانوادگی در این باب و آموخته هایتان از مرحوم پدر بفرمائید.
پدرم از اهالی شهر مقدس قم بود؛ لازم به ذکر است اصالت سادات رضوی همه به شهر مقدس قم بر میگردد چرا که سلسله ساداترضوی که نسبشانبه موسیمبرقعفرزند بلافصل امامجواد میرسد در قم مدفون هستند. ایشان ابو زوجه ای داشتند که اهل علم و معرفت بود و پدرم به واسطه ایشان قدم به وادی روحانیت میگذارد. سال ۱۳۲۱ به تهران مهاجرت و زندگی خود را در منطقه سلسبیل آغاز میکند.
دو اخوی بنده به نام سید علی اکبر و سید علی نقی بزرگتر از من هستند و هر دو در وادی ستایشگری حضور داشتند و دارند اما نه به مقداری که بنده در این عرصه فعالیت دارم. بسیاری از اموری که به رعایت آن اهتمام دارم و از سفارشات مرحوم پدرم هست مدیون برادرهای خود هستم که بیشتر پدر را درک و از محضر ایشان کسب فیض کردند.
سال ۵۰ در سن ۱۳ سالگی پدرم را از دست دادم و در کنار برادرم سید علی نقی وارد عرصه ستایشگری شدم. از همان طفولیت به خواندن علاقه داشتم و مرحوم پدرم نیز خواننده خوب و قابلی بود و از نظر صوت و صدا بسیار قوی بود؛ ایشان موسیقی را هم خوب میشناخت. خاطرم هست پدرم از همان طفولیت در ماه مبارک رمضان یک قرآن پول به بنده میداد تا بروم و اذان بگویم. گاهی نیز اشعاری میداد و میگفت این شعر مثنوی است و باید به فلان سبک خوانده شود.
وقتی به همراه برادرم به مجالس میرفتیم چند نوحه و شعر به من یاد داده بود و میگفت هر زمان که این اشعار را خواندم با من بخوان و میخواندم، رفته رفته در این عرصه مهارت کسب کردم. یادآور میشوم هنوز که هنوز است در بسیاری از مسائل از اخوی کمک میگیرم چرا که ایشان تحصیلات دانشگاهی و حوزوی دارد و همچنان بنده شاگرد ایشان هستم.
* بحمدالله حضرتعالی از جمله معدود مداحانی هستید که تسلط بر دستگاههای موسیقی و ردیفهای آوازی دارید. این یادگیری از کجا و به چه صورت و توسط چه کسی یا کسانی برای شما حاصل شد؟ مداحی با تسلط بر دستگاههای موسیقی و ردیفهای آوازی چه تفاوتی با مداحیِ غیرِ آن دارد؟
پدرم موسیقی را خوب میدانست و در عین حال بسیار خوب میخواند؛ ایشان مشوق اصلی بنده در یادگیری دستگاههای موسیقی بود. خاطرم هست نخستین آوازی که خواندم مثنوی افشاری بود. مثنوی افشاری اصل مثنوی است. از همان دوران به موسیقی علاقمند شدم. باید بگویم دستی هم در خوشنویسی دارم.
پدرم خوشنویسی میکرد و جناب استاد رضا مافی که از بزرگان خوشنویسی بود در همسایگی ما بود؛ ایشان مبتکر و مبدع نقاشی خط در ایران به شمار میرفت. بنده به منزل این استاد بزرگ رفت و آمد داشتم. در آن دوران در دبیرستانها مسابقات مختلف هنری برگزار میشد که یکی از آن مسابقات مسابقه خوشنویسی بود یادم هست در یک دوره بود که در سطح کشوری در حوزه خوشنویسی رتبه کشوری کسب کردم. استاد مافی مرا به استاد سید حسین میرخانی ارجاع دادند ایشان استاد ارشد انجمن خوشنویسان به شمار میرفت.
بعدها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مرحوم محمد رضا شجریان سال ۱۳۵۸ کلاسی را در مرکز رادیو در میدان ارک برگزار کرد و متقاضیان ابتدا در آزمون ورود شرکت کردند از میان ۲۵۰ شرکت کننده در آزمون تنها بنده پذیرفته شدم. این کلاس زیاد طول نکشید و قریب به یک سال آواز شور و دشتی را در این کلاس فرا گرفتم بعد کلاس منحل شد
زمانی که نزد استاد میرخانی رفتم از بنده پرسید غیر از خوش نویسی به چه کار دیگری اشتغال داری؟ گفتم میخوانم! گفت بخوان و بنده چند بیت شعر خواندم فارغ از اینکه بدانم استاد سید حسین میرخانی خود در موسیقی طولهایی دارد و نوازندهای بی نظیر در حوزه کمانچه است. بعدها که متوجه شدم از ایشان پرسیدم چرا ساز نمیزنید گفت: من اولین قرآن نستعلیق را به قلم تحریر در آوردهام و دستی که قرآن نوشته است نباید به ساز برسد؛ ایشان بعد از نگارش قرآن کریم ساز را به صورت کامل کنار گذاشته بود. بر این اساس در میان هفته به دفتر ایشان مراجعه میکردم و نزد این استاد بزرگ به یادگیری خوشنویسی و موسیقی اهتمام داشتم؛ لازم به تاکید است در گذشته اساتید قبل از آموزش هنر ابتدا انسانیت و اخلاق را به شاگردان آموزش میدادند به گونهای که اولین سرمشق خط نویسی اساتید این عبارت بود ادب آداب دارد؛ جناب میرخانی یک استاد اخلاق، تقوا و انسانیت بود. ایشان نیز نامهای به مرحوم استاد اسماعیل مهرتاش نوشت و مرا به ایشان معرفی کرد.
استاد مهرتاش دو کلاس هنر پیشگی و آواز و موسیقی داشت. وقتی نزد استاد رفتم و نامه را به ایشان تقدیم کردم مرا تجلیل و تقدیر کرد و خواست چند شعر برایشان بخوانم و خواندم. سپس قرار شد دوشنبهها و چهارشنبهها نزد ایشان بروم. در این مرکز خوانندههای تراز اول چون شجریان، عبدالوهاب شهیدی، هنگامه اخوان، محمد منتشری و جمال وفایی میآمدند و شاگرد ایشان بودند. در طول این ایام سعی کردم ردیف و آوازها را نزد این استاد فرا بگیرم و این مهم چند سال طول کشید. اگر امروز جوانان وارد این وادی نمیشوند به دلیل سختی مسیر و نداشتن صدای اولیه است.
بعدها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مرحوم محمد رضا شجریان سال ۱۳۵۸ کلاسی را در مرکز رادیو در میدان ارک برگزار کرد و متقاضیان ابتدا در آزمون ورود شرکت کردند از میان ۲۵۰ شرکت کننده در آزمون تنها بنده پذیرفته شدم. این کلاس زیاد طول نکشید و قریب به یک سال آواز شور و دشتی را در این کلاس فرا گرفتم بعد کلاس منحل شد.
*در همین زمینه اگر بخواهید به مداحان جوان توصیه برای آشنایی با دستگاهها و ردیفها و گوشهها بکنید چه میفرمایید؟ چه منابع و تمرینی در این باب داریم؟
دانستن این هنر چند فایده برای شخص، هنر کشور و آیندگان دارد من توصیه میکنم کسانی که حتی حنجره آوازی ندارند بروند و فرا بگیرند. البته این کار به قدری دشوار است که بسیاری از جوانان از ادامه راه منصرف میشوند. در پای هنر باید خون جگر خورد و خوشنویسی یکی از آن هنرهاست انسان که به همین راحتی نمیتواند غلام حسین امیرخانی بشود. مداحان جوانی که وارد وادی مداحی شدهاند میطلبد چارچوب و استخوان بندی آواز ایرانی را فرا بگیرند. اینکه بخواهند همه گوشهها را یاد بگیرند کار دشواری است و همه گوشهها نیز برای یک مداح کارایی ندارد. به قدری آوا و گوشههای متعددی در موسیقی داریم که این نیست بنده نیز به همه گوشهها اشراف داشته باشم اما گوشههای اصولی را میدانم برای مثال دستگاه همایون درآمد، چکاوک، بیداد، بختیاری، چارپاره و… دارد که آنها را فرا گرفتهام اما شاید گوشههای فرعی را ندانم. خوب است که جوانان بیایند و همایون را فرا بگیرند و بدانند همایون چه نوع آواز، ردیف و گوشهای است و مادر آوازهای کشورمان کدام است؟؛ این فرا گیری به خودشان کمک میکند.
انسان هر کاری را علمی انجام دهد خوب است. موسیقی ایران موسیقی غنی است و میتوان گفت جز سه موسیقی برتر جهان و شاید اولی باشد. خاصیت موسیقی ایرانی آرام بخشی بوده و قدرت تفکر به انسان میدهد به گونهای که انرژی خاص و بادوامی را به آدمی منتقل میکند. آیا موسیقی رپ، راک و داک چنین است؟ اینکه این نوع موسیقیها وارد عرصه مداحی شده میتوان گفت دستانی پشت پرده است تا این نوع موسیقیها وارد مداحی شود.
این کتاب یک مرور کوتاه و درست و مستند به زندگی حاج قاسم سلیمانی دارد. برای آشنایی با آن شهید بزرگ، و هدیه به کسانی که دوست دارند از شهید سلیمانی، مطلب خوب پیدا کنند، منبع خوبی است و برای نوجوان ها هم عالی است. چقدر بزرگ و چقدر باعظمت بوده و چقدر آن مرد با افق های وسیع، نسبت داشته. اما به شدت در دسترس است. چاره ی رسیدن به او و مثل او شدن در صدق و اخلاص و دویدن بی امان و همت والا و... است که امثال من ندارند. کتاب را انتشارات روایت فتح به تازگی و زیر نظر بنیاد مکتب حاج قاسم چاپ کرده است.
یکی از بهترین منابع شفاهی و مستند راجع به شروع و گسترش جنگ داخلی سوریه همین کتاب است. برای فهم اینکه یک کشور چگونه ویران و نابود میشود؛ خواندن این کتاب عبرت آموز است. اما وجه دیگر کتاب خیلی دلنشین است. عظمت و بزرگی حضرت رقیه سلام الله علیها. جمال فیض اللهی که احتمالا رفقایی که در آن ایام سوریه بوده اند، بشناسندش؛ آدمِ بی اعتقادی نسبت به امام حسین علیه السلام و وقایع کربلا بوده و سر امام به نیزه رفتن و کتک خوردن اطفال امام را داستان و خرافه می دانسته. کارش هم در ترکیه قاچاق بوده و حسابی وضع مالی و امکاناتی اش خوب بوده. اما شبی بطور اتفاقی به حرم خانم سه ساله میرود و حتی زیارت هم نمیکند و گوشه ای از حرم می خوابد. آن خانم کوچک اما باعظمت و گره گشا، به خوابش می آید با او حرف میزند و به جمال میگوید:" همین جا بمان" .
جمال در جریان حوادث سوریه و مشاهده جنایات داعش و سربریدن ها و...چشمش باز میشود و به داستان کربلا و خرابه و حضرت رقیه و...ایمان می آورد و مقیم و خادم حرم و ساکن خیابان الامین دمشق میشود و... بسیار این کتاب را توصیه میکنم به دوستان. برای تقویت ایمانِ ضعیف الایمان ها مفید است و راستِ کارِ عاشقانِ حضرت رقیه سلام الله است. راستش من خودم متنبه شدم که چقدر دور بوده ام از این خانم باعظمت که با دست های کوچکش، معجزه ها بلد است. کتاب را آقای علی اصغر عزتی پاک تدوین و نشر معارف چاپش کرده است. برای نوجوان ها بسیار مفید و مناسب هدیه دادن است.
در بیکاری و علافی روز پنجشنبه در خانه، این رمان کوتاه را خواندم. رمان مخصوص نوجوان است. ولی منِ میانسال هم از خواندنش لذت بردم. داستانِ چند نوجوان از یکی از روستاهای اردبیل که به مدرسه ی روستای مجاور میروند. اما کتک خوردن شان از بچه های آن روستا؛ آن ها را به فکر این می اندازد که در روستای خودشان، یک مدرسه بسازند. همین ایده؛ باعث دردسرها و اتفاقات ِ خواندنی میشود. این کتاب درس های خوبی برای دختران و پسران نوجوان دارد. حتی بزرگترها هم بخوانند چه اشکالی دارد!
مرحوم قاضی میفرمودند: انسان باید به خدا پناه ببرد و خداوند خیلی کمککننده و خیرالمُعین و پسندیده و اختیار کننده است. اما دستورالعمل این سه ماه: - علیکم بالفرائض فی أحسن أوقاتها! دستورالعمل آن است که #نمازهای_واجب را در بهترین اوقات خودش انجام دهید همراه نوافل آن! (که مجموعاً پنجاه و یک رکعت میشود، اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت) و اگر شواغل دنیا شما را منع کردند، صلاة أوّابین را که همان نماز ظهر است، ترک نکنید، چون خیلی اهمّیّت دارد! خصوص نماز ظهر خیلی اهمیت دارد و آن بواسطه وقت آن و خصوصیت و موقعیت آن در بین اوقات دیگر است! و «صلاة وسطی» را که در قرآن آمده، تفسیر به نماز ظهر کردهاند، و «صلاة اوّابین» یعنی آنها که خیلی توجه به پروردگار دارند، یعنی رجوعکنندگان به خدا؛ زیرا رجوعکنندگان به خدا به آن تمسک میکنند. - نوافل شب را هیچ چارهای نیست، مگر آنکه آنها را بهجا آورید، نه خیال کنید #نماز_شب ساقط است و آن سد سکندری است که هیچ شکسته نمیشود! عجب از کسانی که قصد دارند، دنبال کنند مرتبهای از کمال را در حالی که شبها قیام نمیکنند؛ ما نشنیدهایم کسی به مرتبهای از کمال برسد، مگر به قیام شب و نماز شب. - علیکم بقرائة القرآن! بر شما باد به #قرائت_قرآن کریم با صوت حزین و باآهنگ و غنا! یعنی با صدای خوش بخوان که تو را تکان دهد و در روایات داریم که قرآن را با تغنّی بخوانید. امام زینالعابدین تغنّی به قرآن میکردند، این تغنی در قرآن برای انسان بسیار مفید است. - بر تو باد زیارت #مشهد_أعظم در هر روز! [که منظور از «مشهد أعظم» أمیرالمؤمنین«ع» است، چون مرحوم قاضی در #نجف بودهاند] و زیارت مساجد معظمه! [که منظور کوفه و سهله است] و در بقیه #مساجد عبادت خود را بهجا آورید! چون مؤمن در مسجد مثل ماهی است در آب؛ همانطوری که حیات ماهی به آب است، حیات مؤمن هم در مسجد است؛ ماهی را از آب بیرون اندازند، میمیرد. - بعد از نمازهای واجب، #تسبیح حضرت صدیقه طاهره«س» را ترک نکنید! زیرا که آن ذکر کبیره شمرده شده و لااقل بعد از هر نماز یک بار بگویید و اگر توانستید دو یا سه بار بگویید بهتر است. - از لوازم مهم، #دعا_برای_فرج حضرت حجت بقیة الله الأعظم است در قنوت نماز وتر، و از آن گذشته در هر روز، و در جمیع دعاها برای حضرت دعا کنید. - زیارت جامعه را روزهای جمعه بهجای آورید! مقصود، زیارت جامعه معروف است: زیارت #جامعه_کبیره. - قرآن که میخوانید، در این سه ماه از #یک_جزء کمتر نباشد، در هر روز یک جزء. - زیارت و #دیدار_برادران خود را زیاد کنید! (مقصود رفقای طریق هستند) خیلی آنها را زیارت کنید و ببینید؛ زیرا اینها هستند برادران طریقی شما که در طریق و عقبات نفس و تنگناها که انسان گیر میکند، کمک انسان میکنند و نجات میدهند.
«در زیارت امام حسین علیه السلام که در اول ماه رجب خوانده میشود که زیارت فوقالعادهای هم هست، تعبیر این است که «لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّه». گویا امام حسین علیهالسلام در آغاز این سه ماه ما را به خدا دعوت میکنند. این خیلی از آن روایت مَلکِ داعی که بزرگان روی آن تأکید کردند مهمتر است و بشارت مهمتری است؛ یکموقعی، یک ملکی از آسمان هفتم صدا میزند، یکموقعی، سیدالشهداء در آغاز ماه رجب ما را به ورود به ضیافةالله دعوت میکند. بنابراین، این ماه ماهی است که با دعوت خاص الهی ما به ضیافت فرا خوانده شدیم. شروع این ماه انشاءالله با امام حسین علیهالسلام باشد و سِیرمان هم در این ماه با سیدالشهداء باشد.»
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لا إلهَ إِلاّ هُوَ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» و در پایان صدقه اى بدهد، خداوند کارش را به رحمت و مغفرت پایان دهد و هر کس چهارصد مرتبه آن را بگوید فضیلت شهیدان را دارد.
همچنین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» بگوید، خداوند عَزَّ وَجَلَّ برای او صدهزار حسنه بنویسد و برای او صد شهر در بهشت بنا فرماید.
در روایتى آمده است: «هر کس در ماه رجب، در وقت صبح، هفتاد مرتبه و شبانگاه نیز هفتاد مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ اِلَیْهِ» و پس از آن، دستها را بلند کند و بگوید: «أَللّهُمَّ اغْفِرْ لی وَتُبْ عَلَىَّ» اگر در همان ماه رجب بمیرد، خداوند از او راضى خواهد بود.
در طول این ماه هزار مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ مِنْ جَمیعِ الذُّنُوبِ وَالاْثامِ» تا خداوند رحمان وى را بیامرزد. منبع: مفاتیحالجنان
عسل فروشی از تالش که میخواسته برود اصفهان برای خرید طوطی، در اتوبوس خوابش میبرد و سر از مرز مهران در می آورد و زائر اربعین حسینی میشود و در راه پاهایش تاول میزند و در موکب زمین گیر می شود. او با پیرمردی عطرفروش، دو طلبه ی اهل علم کلام و تفسیر قرآن، مادر و دختری مسیحی و موکب داران عراقی برخورد میکند و در خلال گفتگوها داستان شکل میگیرد و حرف ها و معارف خوبی از دلش بیرون می آید. بیش از آن که سفرنامه باشد؛ نوعی حکمتنامه و درس امام شناسی است. بسیار حال و هوای خوبی دارد این کتاب. از آقای ابراهیم اکبری دیزگاه که همین چند وقت پیش به خاطر رمان" بیروط" جایزه ی ادبی جلال را گرفت و از انتشارات معارف.