حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتشارات شهید کاظمی» ثبت شده است

همیشه مربی، کتابی برای بچه مسجدی ها

سه شنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۰۷:۴۶ ق.ظ

اگر به من بگویید یک ویژگی خاص که از شهید عبدی در یادت مانده، چیست، می‌گویم: درد داشت و خیرخواه مردم بود. محمد عبدی متولد ۵۵ بود، عاشق شهادت، بسیج و مسجد.

اهل محله‌ تهرانپارس بود و از آن آدم‌هایی‌ که فهمیده بود مجاهدت واقعی، کف میدان است و در دل نوجوان‌ها. محمد عبدی از آنهایی‌ بود که درد دیگران، درد او هم بود و نمی‌توانست یکجا بی‌خیال و آرام بنشیند. همین ویژگی، او را تبدیل به آدمی اهل حرکت و دویدن کرده بود.محمد، متولد ۵۵ بود و سال ۷۷، وقتی من دوسال داشتم، در درگیری با اشرار سیستان و بلوچستان به شهادت رسید.جالب است که پرانرژی بودن و معنویتش، هرجا که بود، روی بقیه هم اثرمی‌گذاشت وباعث می‌شد بقیه هم بلند شوندو دوقدم جلوتر بروند.کتاب «همیشه مربی» را به همه دوستان توصیه می‌کنم، اگر اهل کار فرهنگی در دانشگاه و مسجد هستید، این را به شما دوبل توصیه می‌کنم! 

عرفان جمشیدی - فعال فرهنگی

  • حسن مجیدیان

خوب و پر فایده

سه شنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۰۷:۴۲ ق.ظ

چند خط برای «هواتو دارم»

خوب و پرفایده‌

چنین کتاب سازنده ای که مورد تحسین رهبر انقلاب قرار گرفته، نیاز به تمجید امثال من ندارد. کتاب، خودش گویاست و زبانش رسا اما امثال من، سخت به چنین کتاب‌هایی نیاز دارند تا در این صفحات و کلمات، عمق و بعد فاصله شان از شهدا را ببینند. همین جوان‌های دهه هفتادی سبقت جسته از همه، همین بچه‌های مدافع حرم، همین‌ها که تاریخ و زمانه ما را ورق زدند و ساختند.

 

کتاب هواتو دارم در متن و ساختار، ادعایی ندارد. ساده و روان و بی‌دست‌انداز است. نویسنده اگرچه تواناست و در آثارش نشان داده که روایت ، قلم و کلمه را می‌شناسد؛ ولی در دام پیچ و اطناب‌های ادبی و ساخت و پاخت یک مجموعه فاخر نیفتاده است. توقع‌سازی‌های برخی چهره‌ها و رسانه‌ها، برخی نویسنده‌ها را به جای روایت سالم و بی دست انداز، انداخته به دام کتاب سازی‌های پر از اداهای ادبی و ردیف کردنِ کلماتِ سنگین و پرچگالی درکنار هم.اما هواتو دارم آیینه‌وار، بی‌لکنت و بی‌روتوش، روایتی ناب،خواندنی و حسرت‌برانگیز از ۱۰سال زندگی مشترک شهید مرتضی عبداللهی و همسرش را پیش چشم ما گذاشته است. مرتضی در این کتاب، سِیر دارد. همان که ما نداریم. او حرکت کرد، درس خواند، کار یافت، زن گرفت، حرفه آموخت، جوانی کرد، رفت و آمد داشت و پیشرو بود و یک روز هم درجا ننشست و به در و دیوار کوبید، سپاه قدسی شد، مدافع حرم و شهید! و همین را کتاب خوب نمایانده است. همین را اگر فهم کنیم، کتاب را و زندگی این شهید را فهمیده‌ایم. شهید مرتضی عبداللهی که در نوعِ خودش اعجوبه‌ای است؛ از آن شخصیت‌هاست که می‌تواند دستمایه آثار دیگر و حتی چیزی مثل یک فیلم سینمایی جذاب شود. با همه خوبی کتاب اما این اشکال هم در برخی فرازهای کتاب پیدا می‌شود که برخی روایت‌های غیرضروری و کم فایده ( مثل لقمه گذاشتن در دهان شهید و...) هم در کتاب به چشم می‌خورد. چیزهایی که حذف‌شان، کتاب را معتبرتر و زیباتر می‌کند. با همه صدق و راستی راویان، اما ذکر خواب و رویاها هم می‌تواند اثر را از تاثیرگذاری بیندازد. شاید برخی از کتب شهدا با شهادتِ آنها بسته شود؛ بهتر باشد!
هواتو دارم برای زوجین است. برای جوان ها. بچه هیأتی‌ها و خلاصه برای هرکسی که سودا و خیال و ادعا و عشقِ شهیدانه زیستن دارد. کتابِ متبرکی که ای بسا زندگی خواننده اهل فهم را زیر و رو کند؛ کتابِ خوبِ پرفایده‌.

 

 

 

 

 
  • حسن مجیدیان

برای کتاب چشم حاج آقا

سه شنبه, ۴ دی ۱۴۰۳، ۰۸:۳۸ ق.ظ

مجموعه خاطرات طنز از دغدغه‌ها، شیرین‌کاری‌ها، دلسوزی‌ها، ریسک و خطرکردن‌ها و سفرهای تبلیغی حجت‎الاسلام حسین جلالی را انتشارات شهید کاظمی در کتاب «‌چشم حاج‌آقا» به قلم حاج آقایی دیگر به نام رضا کشمیری، جمع‌آوری کرده است.

 

عنوان‌هایی همچون: آخوند بی‌عمامه، طلبه خُل وضع، حسین سیاه، کله‌پاچه، زورو، کره خر دشتبون، فرست‌کلاس، نماز بی‌وضو و... نمایانگر این است که در این کتاب با طنز و مطایبات جالب و نشنیده‌ای سر‌وکار داریم.همین که عموم مردم یا کسانی که خاطرات طلبه‌جماعت برای‌شان تازگی و موضوعیت دارد، بدانند که روحانی و آخوند و طلبه هم مثل بقیه خندیدن و خنداندن و احیانا شیرین‌کاری و حتی خرابکاری هم بلد است؛ کتاب به هدفش رسیده. کتابی که حتی برای جماعت نوجوان می‌تواند مفید و مفرح باشد و حتی برای کسانی که به‌هر دلیل موجه و ناموجهی از روحانیت و طلبه‌ها فاصله گرفته‌اند و علیه آنها موضع دارند هم کتابی جالب و واسطه الفت و آشتی می‌تواند باشد.حجت‌الاسلام جلالی هم البته با خمیرمایه طنز، با سر پرشور و روحیه دردسر‌طلب و با حس ماجراجویی با امتحان‌کردن کارهای جدید با ریسک‌های خطیر و البته با دغدغه تبلیغ دین و دلسوزی برای مردم، باعث ورق‌خوردن صفحات جذابی در این کتاب شده است. او با صداقت حتی آنجاها که خیط یا ضایع شده و کار را خراب کرده به‌خوبی روایت کرده است. همین عدم پنهانکاری و توجیه نکردن و مصلحت‌سنجی‌های بی‌مورد را کنار گذاشتن، کتاب را باورپذیر و خواستنی کرده است.
در پشت جلد کتاب بریده‌ای از متن آمده که: «صبح روز بعد حاج‌قاسم سلیمانی فرمانده لشکر به همراه حاج‌آقاجعفری امام‌جمعه کرمان آمدند دفتر من. جلسه‌ای درباره نحوه تقسیم مبلغین بین گردان‌ها داشتیم. 
حاج‌قاسم همان اول کار رو به آقای جعفری گفت: حاج‌آقا این آقای جلالی رو نصیحت کنید! دیشب چند هزار بسیجی رو برده سجده و ول کرده رفته! همه رو سرکار گذاشته».
بله با چنین حاج آقای بامزه و شوخی در کتاب مواجهیم. کتاب البته می‌توانست کمی بیشتر و حتی خاطرات سال‌های آخر را هم در بربگیرد اما روی‌هم رفته چشم حاج‌آقا ارزش خواندن و وقت گذاشتن را دارد. 

 

  • حسن مجیدیان

هواتو دارم

شنبه, ۱ دی ۱۴۰۳، ۰۶:۰۵ ق.ظ

 

چنین کتاب سازنده ای که مورد تحسین رهبر انقلاب قرار گرفته، نیاز به تمجید امثال من ندارد. اما امثال من، سخت به چنین کتاب هایی نیاز دارند. تا در این صفحات و کلمات، عُمق و بُعدِ فاصله شان از شهدا را ببینند. همین جوان های دهه ی هفتادی سبقت جسته از همه. همین بچه های مدافع حرم. کتاب هواتو دارم در متن و ساختار، ادعایی ندارد. ساده و روان و بی دست انداز است. نویسنده اگرچه تواناست و قلم و کلمه را میشناسد؛ ولی در دامِ پیچ و اطناب های ادبی و ساخت و پاختِ یک مجموعه ی فاخر نیفتاده است. آیینه وار و بی لکنت و بی روتوش، روایتی ناب و خواندنی و حسرت برانگیزی از ده سال زندگی مشترک شهید مرتضی عبداللهی و همسرش را پیش چشم ما گذاشته است. مرتضی در این کتاب، " سِیر" دارد. همان که ما نداریم. او حرکت کرد و درس خواند و کار یافت و زن گرفت و حرفه آموخت و جوانی کرد و رفت و آمد داشت و پیشرو بود و یک روز هم درجا ننشست و به در و دیوار کوبید و سپاه قدسی شد و مدافع حرم و شهید! و همین را کتاب خوب نمایانده است. همین را اگر فهم کنیم، کتاب را و زندگی این شهید را فهمیده ایم. هواتو دارم برای زوجین است. برای جوان ها. بچه هیأتی ها و خلاصه برای هرکسی که سودا و خیال و ادعا و عشقِ شهیدانه زیستن دارد. کتابِ متبرکی که ای بسا زندگی خواننده ی اهل فهم را زیر و رو کند. کتابِ خوبِ پرفایده ی دیگری از بچه های انتشارات شهید کاظمی و نویسنده ی خوش قلم رسول آقایِ مُلاحسنی.

  • حسن مجیدیان

چشم حاج آقا

يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۵۹ ق.ظ

یکی از کارهای شیرین و خواندنی انتشارات شهید کاظمی، همین کتاب است. خاطرات حجت‌الاسلام حسین جلالی اهل دیار کرمان. خاطراتی از دهه ی شصت و جنگ و کمی از دهه های دیگر تا میانه ی دهه ی نود. عموم خاطرات و تنوع آن به نحوی است که خنده بر لب خواننده می آورد. طبع گرم و روح طناز و خلق و خوی پُرحرارتِ کرمانیِ حاج آقا، خاطرات بامزه و بعضا باورنکردنی ای را در کتاب رقم زده است. تبلیغ دین و سفرهای تبلیغیِ مختلف، مایه و پایه ی خاطرات را ساخته است. طبیعی است که در ابتدا، چنین کتابی برای طلبه ها و مبلغین مفیدِ فایده است، اما به نظرم عموم مردم و آن دسته از بدبین ها به این صنفِ محترم و نوجوانان هم با چنین کتابی به حال و هوای طلبه ها و زندگی و زیست آنها نزدیک می‌شوند. خوشا به حالِ اهالی این لباس که عموما از بهترینِ مردمانِ زمانه ی ما هستند. جمع آوری این خاطرات به عهده ی آقای رضا کشمیری بوده که هم اهل قلم است و نویسنده ای خوش سلیقه و هم ملبس به لباس پیامبر.

  • حسن مجیدیان

پرخو

سه شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۵۱ ب.ظ

خیلی خواندنی است انصافا. داستان خانمِ دکتری که هم استاد دانشگاه است و هم در آزمایشگاه رتبه ی بالای کارمندی دارد. او در جریان فروش آمپول های آلوده در بازار که منجر به نابینایی عده ای شده؛ دست به افشاگری علیه مقامات دخیل در مسأله و باند و مافیای مخوفِ پشت این جریان می‌زند و زندگی و جایگاه خودش و همکارش و شوهر و پدر و دخترش تا مرز نابودی می‌رود ولی آخرِ کار ناگهان در حبس انفرادی تلفنی زنگ می‌خورد و.... کشش و گیرایی و عبرت آموزی داستان بالاست. قلم شیرین و اتفاقات غیرمنتظره. پای چه کسانی که به مسیرِ اتفاقاتِ داستان، باز نمی‌شود! اما داستانِ کش و واکشِ نفس لوامه و اماره ی ماست بر سرِ انتخاب منافع یا پایمردی در راه حق و هزینه دادن. خانم دکترِ این قصه، در نهایت سربلند خارج می‌شود اما خدا می‌داند اگر ماها جای او بودیم، وضعمان چه بود! منافع و مطامع و خاطر عزیزان و آبرو و...چیزهای کمی نیست و سرِ بزنگاه، معلوم نیست ما حق را فدای آنها بکنیم یا نکنیم! بهرحال پرخو یکی از خواندنی ترین محصولات انتشارات متعهد و پرکارِ شهید کاظمی است.

 

  • حسن مجیدیان

همیشه مربی در پله ی سوم نشر

سه شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۳۴ ق.ظ

 

به گزارش مشرق، کتاب همیشه مربی که در بردارنده خاطرات و ناگفته هایی از سیره ی تربیتی و فرهنگی مربی شهید محمد عبدی است، توسط انتشارات شهید کاظمی برای سومین بار تجدید چاپ شد.

این کتاب که حاصل گفتگو با خانواده، دوستان و شاگردان شهید است تلاش دارد با اختصار و سادگی، روایت هایی از سلوک تربیتی و فعالیت های پر دامنه ی فرهنگی شهید عبدی را پیش روی مخاطبان بویژه مربیان تربیتی و آنها که دستی بر تربیت دانش آموزان و نوجوانان دارند، قرار دهد.

همیشه مربی که با تلاش حسن مجیدیان به رشته ی تحریر درآمده است دربردارنده ی سه فصل با عناوین "خدا کند همیشه جا برای دویدن باشد"، "خداوند مرا آفریده است برای معلمی و مربیگری" و "من مثل حضرت زهرا س شهید می‌شوم" می باشد.

شهید محمد عبدی در دهه ی ۷۰ در شرق تهران بویژه منطقه خاک سفید و تهرانپارس، از جمله مربیان فعال و با همتی بود که دغدغه ای والا و اهتمامی وافر به تربیت نسل نوجوان در سنگر مسجد و مدرسه داشت. آن معلم آگاه و مربی فهیم و بسیجی شهادت طلب، روز شانزدهم بهمن ۱۳۷۷ در عملیات تعقیب و گریز سوداگران مواد مخدر در منطقه ی بزمان شهرستان ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان با گلوله ی اشرار که به قلب مطهرش اصابت کرد، آسمانی شد و به شهادت که سالها دنبال آن بود، رسید.

 

 

  • حسن مجیدیان

ناتا

دوشنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۶ ق.ظ

انتشارات پُرکار و متعهد شهید کاظمی، کتابِ خوب کم چاپ نکرده؛ اما به نظرم ناتا از بهترین ها باشد. اتفاقا حالا که ایام فاطمیه هست، فرصت خوبی برای خواندن و حظ بردن از صفحات و کلماتی است که رایحه ی دل انگیزِ خانه ی علی و فاطمه علیهم‌السلام را در خود دارد. کتاب برای من خنده و گریه را توأمان داشت. ناتا دختری از خطه ی آفریقاست که برای بردگی و کنیزکی سر از حجاز و بازار عکاظ و یثرب و در نهایت خانه ی سعدبن عباده ی خزرجی در می آورد و نامش می‌شود " جاریه" . داستانِ کتاب از زاویه ی نگاه و روایتِ جاریه و خوله( دختر سعد) وضعیت آن روز عربستان و تحولاتی عظیمی که با آمدن اسلام و پیامبر در مناسبات اجتماعی و روابط انسانی پدید آمد را روایت می‌کند. عادات و رسومات منحط مردم جاهلی، وضعیت بغرنج زنان و بردگان و کنیزان، خلق و خوی اشراف، عظمت اسلام، مهربانی و بزرگی و وسعتِ جان و دلِ رسول‌ خدا، جوانمردی و فداکاری و جایگاه مولا امیرالمومنین، مهربانی، مادری، صفای نفس، دلسوزی برای امت، مظلومیت و تنهایی، لطماتِ جانکاه و جگرفرسای خانم حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، خوبی برخی اصحاب مثل مالک پسر سعد و در نهایت تحول و رشد روحی ناتا و سرنوشت رشک برانگیز او در این کتاب به خوبی نمایانده شده. کتاب را بدهید نوجوان ها بخوانند. ضعیف الایمان ها و ضعیف الاراده ها بخوانند.نا امیدها هم. دختران نوجوان هم. بسیار کتاب معرفت زا و امید افزایی است. حضرت زهرای این کتاب، همان فاطمه ی آیات و روایات است. کتاب را حقیقتا می‌ستایم.

  • حسن مجیدیان

کتاب آفتاب نیمه شب

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۳ ق.ظ

این کتاب جمع و جور را انتشارات شهید کاظمی برای امام‌ حسن عسکری علیه السلام چاپ کرده است. بسیار کوتاه و خواندنی است. بطوری که می توان ظرف مدت نیم ساعت تمامِ کتاب را تمام کرد و لذت بُرد. داستان‌های مرتبط با حضرت به قدری شوق آفرین است که آدم روی مودت و محبت حضرات علیهم السلام، حساب دیگری باز می‌کند. کاش هم محب ایشان باشیم و هم شیعه ی آنان. این دست کتاب ها که شیرین و کوتاه و مستند است برای هدیه به نوجوانِ دختر و پسر، تحفه ی مفید و بدردبخور و متبرکی است. قیمتی هم ندارد. برای اهل‌ بیت علیهم السلام خرج کردن، یکی ش همین کتاب های مرتبط با آنان را گرفتن و خواندن است.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب شهاب دین

شنبه, ۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۳۲ ق.ظ

 

چه نکته ها و لطایف بسیاری در این کتابِ خوب، هست. از عشق به نجف و مولا امیرالمومنین روحی فداه و کوچه های پر رمز و راز آن شهر دوست داشتنی و عظمت اساتید و قوت مدارس و بزرگان تا شوق و جنون نسبت به کتاب و علم و دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام و سلوک با همسر و بچه ها و.... کتابی که ضمن شرح حالِ آقای مرعشی نجفی، نوعی سلوک نامه و دستورالعمل ِ طی ِ طریق هم هست. بسیار کتابِ خوش خوان و کم حجم و قابل استفاده ای است. برای نوجوانان درس آموز هست. به کارِ طلبه ها می آید. فرازهای مهم زندگیِ پر برکت آیت‌الله مرعشی نجفی در این کتاب به روشی جذاب مرور شده است و بخشی از وصیت نامه ی ایشان هم در خلال فقرات کتاب، مذکور شده. به نظرم یکی از بهترین کارهای انتشارات شهید کاظمی همین کتاب باشد. راستی تمام این کتاب را در اوقات متروسواری خواندم.

 

 

  • حسن مجیدیان