حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۱۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید محمد عبدی» ثبت شده است

صد روسی را دریابید...

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۱۰ ق.ظ

 

کتاب سبک و خوش خوان صد روسی را دو سه روزه خواندم. کار روان و صمیمی آقای میثم رشیدی مهرآبادی و ثبت خاطرات شیرین جانباز و رزمنده ی عزیز آقای یزدانیار. زبان روایت ،ساده و صمیمی و بدون پیچ و اطنابها و فخرفرو شی های ادبی است و خاطرات هم شنیدنی و باورکردنی. کتاب آدم را می برد به سختی های جنگ.به دلهره ها. به مظلومیت و صفای رزمنده ها و... . با این کتاب هم خندیدم و هم نم اشکی بر چشمانم آمد. آقای یزدانیار عزیز از آن رزمنده های باحال و غیرقابل پیش بینی و شر و شور جبهه بوده که در بیان خاطرات و پراندن تیکه های بامزه و ترسیم صحنه ها و حالات رزمندگان و.. جسارت و صراحت و رگ گویی او کاملا مشهود است. فرم روایت با وجود فاصله و جابجایی زمانی خاطرات ، یک دست است و سکته و خلل ندارد. نویسنده خودش را و قلمش را به رخ نکشیده.

از خوبی محتوا و طرز بیان که بگذریم، متاسفانه شکل و شمایل کتاب دل چسب و زیبا نیست. سر و شکل درست و درمان به کتاب دادن از ضروریات کار است که برای مخاطب هم بسیار مهم است. در دنیای عجیب و پیچیده ی امروز که محتویات فاسد و آلوده را در بسته بندی جذاب و شمایل قشنگ، به خورد مخاطب میدهند چرا باید صد روسی را این طور به دست مخاطب بدهند؟ این جفا در حق کتاب و راوی و نویسنده و مخاطب نیست؟ می شد که ناشر سلیقه به خرج می داد و این مهم را از قلم نمی انداخت! کاش در چاپ های بعدی این نقیصه جبران شود.

از آثار دیگر آقای رشیدی عزیز میتوان به این ها اشاره کرد:

مثل باران.حاجی فیروز.معلم شهر.خیابان تبریز.شنبه ی پرماجرا و...

خواندن کتاب های ایشان را از دست ندهید...

  • حسن مجیدیان

کتاب دختر تبریز

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۲۹ ق.ظ

این روزها کتاب دختر تبریز را دست گرفته ام.کار خوب و شسته و رفته از انتشارات راه یار. به نظرم هرکس که با بچه های مردم و دانش |آموزان مدرسه سر و کار دارد باید نگاهی به این کتاب بیندازد. ان شاالله بتوانم یادداشتی راجع به این کتاب تقدیم تان کنم.

  • حسن مجیدیان

درباره ی رمان جاده جنگ...

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۵۷ ب.ظ

رمان چند جلدی «جاده جنگ»، از روز سوم شهریور ۱۳۲۰ و ماجرای هجوم روس‌ها به کشور از شمال شرقی خراسان به ایران و اشغال کشور توسط متفقین آغاز می‌شود و با پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اتمام می‌رسد؛ این کتاب واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، فعالیت مبارزاتی گروه‌های اسلامی، تظاهرات مردمی، پیروزی انقلاب اسلامی، خرابکاری گروهک‌های ضد انقلاب در کردستان و جنگ هشت ساله عراق علیه ایران را به تصویر کشیده شده است.

کاراکتر یا شخصیت اصلی این مجموعه یک سرباز وظیفه ژاندارمری با نام «سید رضا شریفی» است که وقایع دهه ۳۰ از زبان او بیان می‌شود. سیدرضا ۳۵ سال از کشور خارج می‌شود و به این بهانه در قسمتی از رمان حضور ندارد و دوباره در روزهای آغاز جنگ تحمیلی، به خرمشهر می‌رود و مجدداً به داستان باز می‌گردد.

اغلب موضوعات رمان جاده جنگ واقعی و مستند است. فقط در ابتدای رمان به دلیل کمبود اسناد این رقم کاهش یافته ولی با این حال ۵۰ تا ۶۰ درصد واقعیت این دوره باز هم واقعی است و به همان صورتی که در تاریخ آمده دراین رمان آمده است. در واقع استخوان‌بندی اصلی رمان واقعی و مستند است و می‌توان این رمان را خلاصه‌ای از نیم قرن حوادث و رویدادهای ایران دانست.

فضای اصلی این رمان هم کل کشور است اما با توجه به حوادثی که در دوره جنگ جهانی دوم و با تجاوزات روسیه به خراسان روی داد این رمان از خراسان شروع می‌شود و به خراسان هم ختم می‌شود. درباره عنوان رمان جاده جنگ هم، نکته اصلی اشاره‌ای است به استفاده‌‌‌ای که متفقین در زمان جنگ جهانی دوم از موقعیت استراتژیک ایران کردند و مهمات و ادوات نظامی را برای کمک به روس‌ها از این جاده شاهرود به روسیه فرستادند و عملا این جاده به پل پیروزی متفقین در این جنگ منجر شد. بعدها دوباره این جاده نقش مهمی در دوره انقلاب ایفا کرد. در واقع این جاده کنایه و نمادی است از اینکه جنگ هیچ گاه تمام نمی‌شود و ادامه دارد.

«جاده جنگ» نوشته منصور انوری تاکنون با استقبال زیادی از سوی خوانندگان مواجه شده و توانسته جوایز زیادی را نیز به دست بیاورد. این کتاب در دوره چهاردهم جایزه «کتاب فصل» و هشتمین دوره جایزه «قلم زرین» موفقیت کسب کرده و در چهارمین دوره جایزه «جلال آل‌احمد» نیز کتاب برگزیده بوده است.

  • حسن مجیدیان

رمان جاده جنگ

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۳۶ ب.ظ

 این رمان 11 جلدی را اگر بخوانید چه شود! من تا جلد چهارمش رفته ام. واقعا عالی و بی نظیر. منصور انوری دست به کار بزرگی زده است.هر کسی به رمانهای تاریخی علاقه مند است حتما سری به کتاب بزند و کیف کند. حداقل باید تا جلد دوم بیایید تا خوب با داستان جذاب کتاب که زمینه ی واقعی و تاریخی هم دارد،همراه شوید. بعضی ها اعتقاد دارند که جاده ی جنگی که انوری آفریده مثل جنگ و صلح تولستوی است. بیراه هم نگفته اند. کتاب مورد استقبال واقع شده و جایزه هم کم نبرده...

  • حسن مجیدیان

سردار ناصر شعبانی و عروج به آسمان...

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۲۵ ق.ظ

فرماندهی از آمل تا کرمانشاه؛

سردار شعبانی که بود+ سوابق

 

 

سردار شعبانی که بود+ سوابق

سردار شعبانی از فرماندهان سپاه عصر جمعهبر اثر ابتلا به ویروس کرونا دارفانی را وداع گفت.

به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری آنا، سردار ناصر شعبانی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و معاون عملیات سابق قرارگاه ثارالله تهران، در اثر ابتلا به کرونا دعوت حق را لبیک گفت.

سرتیپ پاسدار ناصر شعبانی از اهالی شهرستان شاهرود بود. وی یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران است که تقریباً چهار دهه در این نهاد انقلابی فعالیت داشته است.

نخستین فعالیت رسمی سردار شعبانی ساماندهی نیروهای مردمی، بسیج و سپاه برای مقابله با شورش و کودتا کمونیست‌ها در جنگل‌های آمل بود که حماسه ششم بهمن آمل را رقم زد. سردار شعبانی در آن روزها فرماندهی سپاه آمل را برعهد داشت.

او در همه سال‌های دفاع مقدس مشغول فعالیت درون مرزی و برون مرزی برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در سال‌های پایانی هشت سال دفاع مقدس فرماندهی سپاه منطقه چهارم کشور را برعهده داشت. این سپاه مسئول سپاه‌های استان در کرمانشاه و ایلام بود که مقر اصلی آن در شهر کرمانشاه بود.

همین موضوع سبب شد که سردار شعبانی در مبارزه با ضد انقلاب و گروه‌های کومله و دمکرات در مرزهای غربی کشور فعالیت زیادی انجام دهد. سردار شعبانی در زمان حمله سازمان منافقین فرماندهی بخشی از نیروهای سپاه در عملیات مرصاد را برعهده داشت که شکست منافقین از نیروهای مردمی و سپاه سبب کنیه همیشگی سازمان از این سردار سپاه شد.

او رده‌های مختلفی از فرماندهی در سپاه از سطح فرمانده سپاه شهری تا فرماندهی لشکر و سپاه استانی و منطقه‌ای را طی کرده و همواره افتخارات زیادی برای کشور رقم زد. آخرین مسئولیت رسمی سردار شعبانی معاونت عملیات قرارگاه ثارالله تهران بود. او یکی از اساتید دانشگاه امام حسین(ع) نیز بود.

فرمانده سپاه شاهرود، ارومیه، دامغان، انزلی، گنبد در غائله ترکمن صحرا، فرمانده تیپ نبی‌اکرم(ص)، فرمانده دانشکده پیاده پاسداری امام حسین(ع) و فرمانده نیروی انتظامی در استان سیستان و بلوچستان در کارنامه وی دیده می‌شود.

پایان‌نامه دکتری سردار شعبانی که از دانشگاه امام حسین سپاه دریافت کرد، تحت عنوان «بن‌بست در استراتژی، شکست در تاکتیک» زیر نظر سرلشکر باقری رئیس ستادکل نیروهای مسلح ایران انجام شد.

او در نقل قولی درباره ویژگی‌های سردار سلیمانی گفته بود که یک ژنرال سوری خطاب به حاج قاسم گفت که دکمه روی لباس شما از تمام درجه‌های ما بیشتر ارزش دارد.

  • حسن مجیدیان

آقا معلم...

يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۳۸ ب.ظ

  • حسن مجیدیان

قاسم و عمار

يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۴۹ ق.ظ
  • حسن مجیدیان

کوتاه نوشته های تربیتی 7

يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۴۶ ق.ظ

124 هزار پیامبر آمدند و شهادت دادند که تربیت انسان سخت است سخت. برخی از انبیا صدها سال زحمت کشیدند و تبلیغ کردند و بعضا هم عده ی کمی را به راه آوردند. کار تربیتی زمان بر است. وقت می برد. با یک اردو و یک حلقه مدتی هیات آمدن، دانش آموز انسان کامل نمی شود! توقع خودتان را منطقی و متعادل کنید. باید صبور باشی جانم! تربیت به قول اهل فن، تدریجی الحصول است. از اصول مهم حاکم بر تربیت اصل تدریج و استمرار است. یک دانه و یک بذر، یک شبه درخت و ثمر نمی شود. باید پایش صبر کنی و لوازم رشدش را مهیا کنی.

  • حسن مجیدیان

ای خوش انصاف ها...

سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۵۳ ب.ظ

ای شهدا! برخیزید.گویی این جاهمه چیز تمام شده است.

انگارنسل جهاد دیدۀ دیروز به خط پایان رسیده است.می ترسم اگرسراغمان نیایید وکلامی وحرفی برزبان نیاورید ماهم کم کم باورمان شودکه همه چیز تمام شده است.

باورمان می شودکه دیگر ردپایی ازشما پیش رویمان نیست وبایدبادنیای مدرن پیش رفت وپرستیژ داشت وبامحاسن آنکارد وقیافه ای اداری همه چیزمان مثل آدم شود.

اگرشما حرفی نزنید.باورمان خواهدشد که امام جلوی چشمانمان جرعه جرعه جام زهر رانوشید وهمگی گفتیم:«الحمدالله،جنگ خانمانسوز تمام شد.»


ای شهدا! که جوانمردی فقط درذائقه شمابود بیایید ولحظاتی ازخلوت بهشت فارغ شوید وزخم ترکش هارافراموش کنید وازما دلجویی کنید.بعد ازشما ، لباس خاکیمان رااز تن درآوردند.اجازه نداریم مثل آن روزها بگوییم:«التماس دعا» به ما می اموزند که چگونه بخوانیم وبنویسیم!

ای شهدا! آن چه دنیای بی شما وبی امام رابرای ماقابل تحمل کرده است،وجود «خامنه ای» عزیز است.

ای خوش انصاف ها! این جا دیگر بلدوزرهای جهادگران بی سنگر که خاکریزهای صداقت ودرستی رابنا می کردند، خاموش شده است.این جا خیانت به رفیق قاموس فرصت طلبان ورسیدن به جاه ومقام به بهای خاموشی عزت نفس است.

ای شهدا!این جا دیگر ازعروج خبری نیست وهمه درفناشدن دست وپا می زنند.دستهای ناپاک به هم گره خورده تابرنسل جوان امروزی روح بی اعتقادی ودنیازدگی راجریان دهد.دنیای غذب ،کوبۀ هوس رابردلها می کوبد ودراین روزگار مردم پرفتنه ای هستندکه بازبان دین ،مراد دنیا ومسند وبقاء برقدرت خویش رامی طلبند وازتکه تکه شدن پیکرها نردبان صعود می سازند.اگردربرابر مظالمشان کلام حقی بگویی،درمسلخ گاه هوس وهوس هایشان قربانی می شوی.

آری،این جا بازار هزار رنگ بی مهری هاست .ساکنین این جا به جرم بی وفایی محکومند برای همین است که دلمان تنگ شما ست .دیگر یاد شما از چندشب خاطره ،فراتر نمی رود.بسیجی بودن،به همان چندقطره چکان فلج اطفال،خلاصه شده است.گریه وحسرت درفراغ شما ،به جهالت وحواس پرتی یاد می شود.

ای شهدا!به داد مابرسید . این جا ماندن سخت است.قنوت نمازمان رابادلتنگی شما می بندیم ودرسجده بی تاب فرا شماهستیم ودررکوع خمیدگی قامتمان نشان دوری ازشهادت است.این سکوت غربت ،دردناک ترین دردی است که تاب وتحمل رااز وجودمان زدوده است .ماهرگز به چنین صلح سبزی فکر نمی کردیم وتنهاجولانگاه مان میدان های سرخ اندیشه مان بود واینک باز مانده ترینیم. زندگی بی شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است ودراین انتظار بی تابیم وبرای وصل به شما لحظه شماریم .اگر چنین نباشیم باید آن قدر بی تفاوت نباشیم باید آن قدر بی تفاوت شویم که همۀ باورهامان رافراموش کنیم تا ما نیز مثل دیگران به نوایی برسیم وازمسیر تملق وچاپلوسی، خادمین درگاه مصلحت اندیشان شویم.

ای شهدا! مادرروزگار فقرمحبت نگاه مان لبریز ازیاد والتماس به شماست.اگرخوب گوش کنید ،خواهید شنید که دل شکسته مابهترین آوازی است که درفراغتان شب وروز می نوازد.پس ازشما ،تحمل این روزگار سخت است.صبرمان، بهانه ای است که مارابه سکوت مرگ آوری دعوت می کند.کامیابی های دنیا،مقدمۀ فراموشی ازذکرخداست وپایانش بالبخند شیطان مأنوس است.

ای شهدا! صبر مابرای شماست هرچند به فنا وفراموشی جان ماباشد.یادتان نرود درهنگامۀ خلوت وجلوت ، دستی بردلهای رنجور ما برآورید.

خداحافظ ای شهدا ، ای گلبرگ های خونین شلمچه ، ای لبهای سوختۀ فکه ، ای گلوله های تشنه ، ای تشنگان فرات شهادت ،شمارفتید وما ماندیم وراه ناتمام……

الاحقرمحمد عبدی(فرازی از دلنوشته شهید عبدی)

  • حسن مجیدیان

عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی

سه شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۵۶ ق.ظ

اامروز 10 دی شدم 37 ساله.عمر بی حاصل و کسالت باری که تنها نقطه ی روشنش شاید همین کسوت مربی گری و معلمی و بودن در میان بچه های خوب مسجدی و هیاتی باشه. افسوس که قدر همین رو هم خوب نمیدونم.

عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی

ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند

شاهبازان طریقت به مقام مگسی...

  • حسن مجیدیان