حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هور» ثبت شده است

شکارچیان ماه

يكشنبه, ۳۰ دی ۱۴۰۳، ۰۹:۳۹ ق.ظ

به نظرم این آخرین کار آقای بایرامی باشد. داستان جوانی به نام صابر که در تاکستان قزوین، پرورش ماهی داشته و تبحری خاص در تیراندازی آن هم تاریکی شب. جنگ او را به جبهه و هور و همکاری با شهید علی هاشمی در قرارگاه سرّی نصرت می‌کشد. برای او که از آدم کشتن بیزار است و آدمی منزوی و محتاط به شمار میرود، حضور در جبهه و کار کردن با آدم ها، مشکلات و داستان هایی پیش می آید. چند داستان فرعی مثل دلبستن به دختری منافق و قضیه ی ازدواجش با دختر عمو هم چاشنی روایت اصلی است. کتاب چندان روان نیست و رفت و برگشت هایش فراوان است و خواندنش حواس جمع می‌خواهد تا سررشته ی داستان از دستت در نرود. اما با همه ی اینها دیدنِ چنین کتابی قابل توصیه است. باز هم همان داستانِ پیچیدگی آدم ها و روحیاتِ متنوع این و آن در محیط اجتماع که پر از درس و مایه ی خودشناسی است.

 

  • حسن مجیدیان

گمشده ی من

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۱۳ ق.ظ

 

سردار علی هاشمی از آن جوان های غیور خوزستان بود. قرارگاه سرّی نصرت که به پیشنهاد حاج محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در ایام جنگ برقرار شد؛ محل فعالیت ها و خدمات و شجاعت های کم نظیر علی هاشمی شد. محسن رضایی در این کتاب از آن روزها و راه اندازی قرارگاه نصرت دور از چشم فرماندهان، طرح ریزی عملیات در هور و شناسایی های مداوم علی و نیروهایش، جریان فریب عراق در هور و حمله به فاو، از دست دادن شلمچه با حمله ی مجدد عراق، روزهای فوق العاده سخت جنگ و نحوه ی شهادت علی در حمله ی عراق به قرارگاه نصرت و...سخن گفته است. احساسات عاشقانه و کتمان نکردنی حاج محسن نسبت به علی در این کتاب مشهود است. کتاب کوتاه است و حاصل سه جلسه گفتگوی آقای بهداروند با حاج محسن رضایی. از انتشارات سوره مهر

  • حسن مجیدیان