کتاب نخوانی!
سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۵۲ ق.ظ
بسم الله
ای عجیب ملتی هستیم ما. حاضریم حتی برویم توی شلنگ واترپلو بازی کنیم اما کتاب نخوانیم! حاضریم از وسط به دو بخش مساوی تقسیممان کنند، اما کتاب به دستمان ندهند! حاضریم ساعتها بنشینیم و شورههای سرمان، که روی دوشمان افتادهاند را با دقت و تفکیک و تحلیل بشماریم اما چهار خط مطالعه نکنیم. برای ما چه خیالی است اگر قیمت کاغذ چند برابر شود و یا اینکه تیراژ برخی کتب در این مملکت به پانصد ششصد جلد برسد؟! خلاصه مقاومتمان در کتابنخوانی، حیرت انگیز است. چیزی قویتر از چسب یک دو سه و مقاومتر از ایزوگام پشت بام!
فعل شریف خواندن و دنبال کردن اوراق و سطور جان آدم را تازه میکند. علم و اندیشه و فهم میدهد. قوت بیان و هنر گفتگو میدهد. برکت قلم و استواری سخن میآورد. کتاب خواندن به خدا از لذت بخشترین و خوشایندترین کارهای زندگی است که متاسفانه خودمان را حسابی از آن محروم کردهایم. اینکه کتاب نمیخوانیم، درد بزرگی است که علل مختلفی دارد. اما مطالبی هم به ذهن بنده رسیده که به این شرح است:
۱-نمیدانیم که نادانیم!
ماها به جهل خود واقف نیستیم. خودمان را آدمهای “همه چی بلد”ی میدانیم که نیاز به آموختن و دانستن نداریم. ما احساس نمیکنیم که ناآگاهی و نادانی و نقص و ندانستههایی داریم. در همه چیز هم ماشاءاالله صاحب نظریم. اگر هم برخی از ما منصف باشند و به این جهل واقف، لاجرم به “حقارت نادانی” تن دادهایم و کاری هم برایش نمیکنیم.
۲-احساس نیاز نداریم
اصلا ما در این وانفسا چه نیازی به مطالعه داریم؟ به چه دردمان میخورد؟ چه مشکلی از ما برطرف میکند؟ اصلا کتاب کجای زندگی ماست؟ وقتی من “احساس نیاز”ی که به غذا و مسکن و رفیق و بازی و مجازی و… دارم به کتاب ندارم، خب سراغش هم نمیروم!
۳-کسی تشویقمان نمیکند!
- ۰ نظر
- ۲۹ خرداد ۹۷ ، ۰۷:۵۲