گریز از دریا
برجستگی استاد علی صفایی حائری برای من از آن جهت است که راجع به ذات دنیا روشن و ساده حرف میزند... مرحوم صفایی به گونهای تجربیات و علل سرخوردگی و ناکامیهای آدمی را بیان میکند که خواندن آن انسان را به مرور زندگی خودش میکشاند... چه روابط، دوستیها، آرزوها و فانتزیهایی که انسان برای رسیدن به آن در ذهن خود میکارد و سرانجام بیشتر روشنِ آن میشود که صفایی رحمةاللهعلیه در زیر گفته است
[انسان تا در روشنى قرار نگیرد، خودش را نمىفهمد. نمىفهمد که چقدر است؛ اهدافى را هم که عمرى دنبالشان است و بهخاطر آنها زندگى مىکند و مىمیرد و بهخاطر آنها خوشحال مىشود یا رنج مىبرد، نمىفهمد. آدمى به چیزهایى دلخوش مىشود که فردا براى آنها بر سر خود مىزند. یادم نمىرود یک موقعى، شاید شش ماه دعا مىکردم تا به چیزى برسم، بعداً سالها دعا مىکردم که از آن جدا شوم!... ما نمىخواهیم از چیزهایى که یک عمر دنبالشان دویدیم و جمعشان کردیم، جدا شویم. سوختن ما بهخاطر تعلق ماست. این تعلق است که ما را مىسوزاند. اگر با این تعلق از دنیا برویم، چطور مىتوانیم از آن فرار کنیم؟! فرار از افراد، ما را آرام و رها نمىکند؛ رهایى و راحتى ما در گرو ایناستکه این تعلق، شکسته شده باشد.]
و در تصدیق نوشته بالا، چه خوش گفت #فاضل_نظری در کتاب وجود: در حسرت دریایی و میبینمت ای رود آن روز که چون موج ز دریا بگریزی
محمدیاسین کریمی
- ۰ نظر
- ۲۶ آبان ۰۴ ، ۱۳:۵۲