حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

افغانستان همیشه زخمی

سه شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۵۸ ب.ظ

 تسلیت به افغانستان رنجور و زخمی...

درد و فغان و غصه ی دخترکان نوجوان شهید را به که بگوییم و ناله کجا سر دهیم؟

آخر به کدامین گناه؟

  • حسن مجیدیان

روز وصل دوستداران...

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۲۶ ق.ظ

 

هوالشاهد...

خدا رحمتت کنه سردار کوشا و مهربان

در کنار حاج قاسم ان شاالله...

 

  • حسن مجیدیان

نوشته ای برای 5 کتاب...

شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۰۸ ق.ظ

از ۱۰ زن قهرمان تا «امواج اراده‌ها»ی ایرانی که تحریم‌ها را شست...

  •  
از 10 زن قهرمان تا «امواج اراده‌ها»ی ایرانی که تحریم‌ها را شست

حسن مجیدیان، نویسنده و منتقد ادبی، در یادداشتی نگاهی انداخته است به پنج عنوان کتاب تازه‌منتشر شده توسط انتشارات راه یار.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات راه ‌یار، وابسته به دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسامی، از سال 1397 فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کرده و به عنوان «ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربۀ انقاب اسلامی» تاکنون آثاری در زمینه فرهنگ و رسانه، تاریخ شفاهی پیشرفت، تاریخ شفاهی جبهۀ فرهنگی و هنری انقلاب، تاریخ شفاهی زنان، تاریخ شفاهی معلمان و مربیان و مدارس انقلاب، جهاد سازندگی و... منتشر کرده است. حسن مجیدیان، نویسنده و منتقد ادبی، در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، نگاهی به پنج عنوان کتاب اخیر این ناشر داشته است که در ادامه می‌خوانید:

از اتفاقات خوب و خوشایند این سال‌ها که مایه امیدواری فراوان است، فعالیت‌های پژوهشی و منشورات قابل توجه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است. این عزیزان، در سال‌های از سر گذشته_ یعنی همین سه چهار سال آخر_به ویژه در حوزه تاریخ شفاهی انقلاب گل کاشتند. خروجی‌های مفید، قابل اعتناء و اتکا، روشمند و قابل الگوگیری در حوزه‌های مختلفی که انقلاب اسلامی با آن سر و کار داشته است، نتیجه فعالیت‌های شبانه‌روزی و مجاهدانه‌ی اعضای این دفتر است.

 در یک دسته‌بندی کلی_ تا آنجا که بنده مطلعم_ محورهایی همچون تاریخ شفاهی، مطالعات تربیتی، مطالعات فرهنگی هنری و مطالعات تاریخی سیاسی، بنای مطالعات و پژوهش‌های این دفتر بوده و باز هم تا آنجا که بنده احصاء کرده‌ام، قریب به 80 عنوان کتاب در این حوزه‌ها منتشر شده است. با نگاهی واقع‌بینانه و دور از هیجان و تعصب و نه حتی از جانب کسی که آثار دفتر را دنبال می‌کند و به آنها علاقه‌مند است، باید اذعان کرد عموم خروجی‌های دفتر مطالعات، قابل استفاده، مفید، شسته و رفته و به‌دردبخور است. اگر در تمام این کتاب‌ها، این ادعا مورد‌پذیرش نباشد حداقل در مواردی که بنده سر و کار داشته‌ام و کتاب‌ها به دستم رسیده، احساس من این بوده که برای این کارها حوصله، دقت، هنر و حساسیت صرف شده است.

کتاب‌هایی همچون «مسجد رهبر» و «سلول‌های بهاری» که حقاً و انصافاً جامع و کاربردی و دارای اسلوبِ پژوهش و پردازش جالبی هستند. اولی تاریخ شفاهی مسجد کرامت مشهد در دوران مبارزات نهضت اسلامی و دومی شرحی از زندگی، موفقیت‌ها و دستاوردهای علمی دکتر حسین بهاروند، پدر علم جنین‌شناسی بنیادی ایران. و یا مثل همین کتاب دوم، «آرزوهای دست‌ساز» و «داستان رویان». همچنین «ابوعلی کجاست»، «تو شهید نمی‌شوی»، «به اضافه مردم»، «نان سال‌های جنگ»، «خانم مربی»، «مربای گل محمدی»، «دختر تبریز»، «نعمت جان» و... همه اینها که نام برده شد در نوع خود از بهترین کتاب‌ها و در موضوع خود از خوب‌ترین منابعِ قابل استفاده و استناد هستند؛ البته ذکر این نکته مهم است که سهم مطالعات تربیتی دفتر، به نسبت محورهای دیگر، متأسفانه کم‌رمق و بی‌جان است.

اگرچه پژوهش و نگارش تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی با همه شاخه‌ها و گستردگی‌اش، مهم و اولویت‌دار است و اگرچه مطالعات فرهنگی هنری و پرداختن به کارنامه پربار انقلاب اسلامی در این حوزه اهمیت دارد و همچنین اگرچه از مطالعات تاریخی و سیاسی نمی‌توان چشم پوشید، اما مسلم و واضح است که ضرورت پرداختن به مطالعات تربیتی، بیش از سایر عرصه‌ها احساس می‌شود. انقلاب ما در حیطه مسائل تربیتی در مدارس، کانون‌های فرهنگی و تبلیغی، هیئات دانش آموزی، حلقه‌های نوجوانانه، مساجد، پایگاه‌های بسیج، کانون‌های پرورشی و فکری، انجمن‌های اسلامی و... دستاوردِ کمی نداشته است. اساساً و به اعتقاد برخی از اندیشمندان، نظام تربیتی مقدم بر سایر نظام‌هاست. تا آدم تربیت نشود و شاکله و بنیان و شخصیتی نیابد و تا در او جریانی از فهم و اندیشه شکل نگیرد، هر چقدر هم که ما نظامات دیگرِ او در فرهنگ و اجتماع و سیاست را سَرِپا و مهیا کنیم، این انسان تربیت‌نیافته، به جایی نخواهد رسید و بلکه آن نظامات دیگر را هم به هباء و هدر خواهد داد و به فساد خواهد کشانید.

جا دارد دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، حالا که کار دستش آمده و در این مسیر روانه شده و الحمدالله خوب هم دارد پیش می‌رود، عنایت خاصی به حوزه مطالعات تربیتی داشته باشد و از اهمیت این شاخه غفلت ننماید. امروز خیلی از مربیان و دست‌اندرکاران عرصه تربیت و آنها که در سنگرهای مختلف با بچه‌های مردم سر و کار دارند، به تجربه‌نگاری حوزه تربیت و استفاده از تجربه ذی‌قیمت نسل قبل در مدارس، مساجد و کانون‌های تربیتی نیاز دارند. با توجه به تحولات مهم زمانه جدید، دگرگونی «نظام مسائل تربیتی»، ضرورت توجه و بازبینی راه طی‌شده، تأمین و اتخاذ راهبردها و شیوه‌های نو و متقن و... دخیل کردن متخصصان، کارشناسان مجرب، مربیان و معلمان در مطالعات حوزه تربیت در بیش از همیشه احساس می‌شود. اگر در این زمینه ورود کنیم گنج‌های فراوانی برای کشف و استخراج خواهیم یافت ان‌شاءالله.

«در میان سرخپوست‌ها»؛ سفرنامه دانشجویی امریکای لاتین

دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با مسئله محوری، واقع‌بینی، کاربردی بودن، محصول محوری و... امروز از جریانات خوب، شاخص، فعال و اثر گذار در عرصه فرهنگی انقلاب اسلامی است و امیدواریم این روند خوب و مسیر روشن با موفقیت و سرعت بیشتری طی شود و دچار سردرگمی، تکرار، رکود و وقفه نشود.

با محبت دوستان خوب انتشارات راه یار در تعطیلات نوروز پنج عنوان کتاب از منشورات جدید دفتر به دستم رسید. هر پنج کتاب در حوزه تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی هستند. «در میان سرخپوست‌ها» (شاخه جنبش دانشجویی)، «عزیز خانم» (زنان انقلاب اسلامی)، «امواج اراده‌ها» (ایران پیشرفته)، «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» و «نوبت شماست» (مدافعان سلامت).

«در میان سرخپوست‌ها» که خاطرات شفاهی سفر دانشجویان عدالتخواه به کشور بولیوی است توسط احسان دهقانی و امین سردارآبادی تحقیق و تدوین شده است. این مجموعه‌ی جمع‌وجور ِ90 صفحه‌ای اولین پژوهشِ مربوط به جنبش دانشجویی ذیل تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به شمار می‌رود. سفر دانشجویان راوی این کتاب در اواخر دهه 80 شمسی و برای شرکت در کنفرانس بین المللی تغییرات آب و هوا و حقوق مادر زمین بوده است. حاصل آن سفر، خاطرات کوتاه و به هم پیوسته‌ای است که درک نسبتاً روشنی از نقاط اشتراک جمهوری اسلامی ایران و کشورهای آمریکای لاتین را به دست می‌دهد. ویژگی خوب کتاب، روایتِ بلاواسطه راویان از جریانات سفر، کوتاهی خاطرات که برخی از آنها حتی در حد نیم‌صفحه هستند، تیترهای متناسب و گویا، پوشش حواشی جذاب سفر ذیل پرداخت به مسائل اصلی، پاورقی و ارجاعات و معرفی‌های مناسب، ضمائم و عکس‌های فراوان در انتهای کتاب و... است.

کتاب , انتشارات راه یار , ادبیات دفاع مقدس , ادبیات مقاومت , ادبیات انقلاب اسلامی ,

رفتار خوب و شوق‎‌انگیز مردم آن خطه با دانشجویان ما، اشتیاق آنها به درک و شنیدن مبانی فکری انقلاب، جریانِ ضعیف رسانه‌ای جمهوری اسلامی، تحرک نه‌چندان جان‌دار دستگاه دیپلماسی در موضوعات فرهنگی و عدم ارتباط با بدنه مردم، کمبود مراکز فرهنگی و محصولات متناسب دینی و فرهنگی ما در آمریکای لاتین، علاقه مردم بولیوی به پوشش دانشجویان و شوق آنها به ایرانی‌ها، توجه رسانه‌ها و پوشش خوب آنها به سفر بروبچه‌های دانشجوی ما و... به اضافه حواشی بامزه و اجتناب‌ناپذیر چنین سفرهای نیز در این کتاب به اختصار، بیان و پردازش شده است. طرح جلد کتاب هم بامزه و هوشمندانه است. در صفحات انتهای کتاب هم دو سه مقاله و متن بلند مرتبط با موضوع کتاب آورده شده که در حکم جمع‌بندی برای کتاب است. کتاب در نهایت مفید و خواندنی است و خیلی هم وقت نمی‌گیرد چون متن اصلی مربوط به سفر در حدود 100 صفحه است. فعالان فرهنگی ما، دانشجویان عضو انجمن‌های اسلامی در مناطق مختلف، آنها که سودای کار بین‌الملل دارند و علاقه‌مندان به زیست‌بوم آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی خوب است که این کتاب را از نظر بگذرانند.

10قصه از 10زن قهرمان

اما دو کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» و «نوبت شماست» که هر دو به فعالیت‌های یزدی‌های عزیز در مبارزه با کرونا پرداخته است نیز کتاب‌های دیگری است که از نظر گذراندم.

کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» اولین مجموعه از موضوع مدافعان سلامت ذیل تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به شمار می‌رود. در این کتاب خاطرات بانوان خیاط یزدی در ایام کرونا روایت شده است. تحقیق کار به عهده خانم سمانه سنایی و تدوین آن را خانم‌ها ملیحه جهان‌آرا، زینب کشاورز و اسما مرتضایی را انجام داده‌اند. این مجموعه فاخر، کاملاً زنانه هست. هم راویان و هم تدوین‌گران کتاب، خانم‌ها هستند.

  • حسن مجیدیان

شهید عبدی و دغدغه ی نوجوانان

يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۵۳ ق.ظ

معرفی کتاب؛

"همیشه مربی"؛ کتابی درباره شهیدی که دغدغه نوجوان ها را داشت

همیشه مربی
 

حوزه/ "همیشه مربی" مشتمل بر مجموعه گفتارهای مرتبط و به هم پیوسته‌ای راجع به فعالیت‌های فرهنگی و تربیتی شهید محمد عبدی که بیش از هر چیز دغدغه تربیت نسل جدید به خصوص نوجوان ها را داشت.

به گزارش خبرگزاری حوزه، این کتاب ارزشمند که به همت انتشارات شهید کاظمی چاپ شده، درباره این شهید والامقام است که به گفته دوستان و اطرافیانش، بیش از هر چیز، سروکله زدن‌ با بچه‌های نوجوان و دغدغه ی تربیت و رشد آن ها باعث محبوبیتش شد.

بنابر این گزارش، "همیشه مربی" نتیجه گپ و گفت صمیمانه با دوستان، خانواده و شاگردان شهید عبدی است که در قالب ۳ فصل با عناوین «خدا کند همیشه جا برای دویدن باشد»، «خداوند مرا آفریده است برای معلمی و مربی‌گری» و «من مثل حضرت زهرا(س) شهید می‌شوم» تدوین و منتشر شده است.

شهید محمد عبدی در دهه ۷۰ در شرق تهران و منطقه‌ تهرانپارس از جمله بسیجیان فعال و مربیان با همتی بود که در سنگر مسجد و مدرسه در ارتباط فعال و سازنده با جوانان و نوجوانان، نقشی ویژه و ماندگار داشت.

عمر کوتاه و پرمخاطره‌ او بر سر تربیت نسلی گذشت که قرار است در آینده‌ بسیار نزدیک، علمدار عرصه فرهنگ و تربیت این انقلاب باشند. او و هم‌نسلانش در واقع پس از ارتحال ملکوتی حضرت امام (ره) و با آغاز دهه ‌۷۰ و خوابیدن شور و حال جنگ، به اقتضای ضرورت آن دهه، در سنگر فرهنگ مشغول مجاهدت و فعالیت شدند.

آن ها در زمره اصحاب آخرالزمانی حضرت ولی عصر(عج) بودند که حقیقتاً شب و روزشان و جوانی و سرمایه و استعداد و آینده‌شان را به این مسیر آوردند و کار کردند. در این میان محمد عبدی، اما چیز دیگری بود! او با آتش درون، پیوسته در مخاطره‌ سوختن و در سودای رفتن بود. و عاقبت سوخت و رفت...

این گزارش می افزاید: جاذبه‌های رفتاری و اخلاقی و روحی این شهید والامقام، نزد نوجوانان از او یک معلم آگاه و توانمند و قابل اعتماد ساخته بود. او نه تنها یک معلم دلسوز که الحق و الانصاف یک بسیجی فهیم و تکلیف‌گرا و یک مشاور و همدل قابل اتکا برای قشر نوجوان به شمار می رفت.

در این کتاب ۲۲۰ صفحه ای، همچنین به فعالیت‌های مستمر و مؤثر او در مسجد و پایگاه بسیج و مدرسه و حال و هوای این شهید عزیز در ماه‌ها و روزهای پایانی زندگی اش و به خصوص حضور و مأموریتش در سیستان و بلوچستان پرداخته شده است.

 

​​​​​​​

  • حسن مجیدیان

همیشه مربی از راه رسید

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۱۴ ق.ظ

توسط انتشارات شهید کاظمی؛

کتاب «همیشه مربی» درباره سیره تربیتی شهید محمد عبدی چاپ شد

کتاب «همیشه مربی» درباره سیره تربیتی شهید محمد عبدی چاپ شد

کتاب «همیشه مربی» نوشته حسن مجیدیان درباره زندگی و سیره تربیتی زندگی شهید محمد عبدی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی انتشارات شهید کاظمی، کتاب «همیشه مربی» نوشته حسن مجیدیان دربرگیرنده مجموعه‌ گفتارهای مرتبط و به هم‌پیوسته‌ای از فعالیت‌های فرهنگی و سیره‌ تربیتی شهید محمد عبدی به‌تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شده است.

 این‌کتاب که حاصل گفتگو با خانواده، دوستان و شاگردان این‌شهید است، در سه فصل با عناوین «خدا کند همیشه جا برای دویدن باشد»، «خداوند مرا آفریده است برای معلمی و مربی گری» و « من مثل حضرت زهرا(س) شهید می‌شوم» تدوین شده است. شهید محمد عبدی در دهه۷۰ در شرق تهران و منطقه‌ تهرانپارس از جمله‌ بسیجیان فعال و مربیان با همتی بود که در سنگر مسجد و مدرسه در ارتباط فعال و سازنده با جوانان و نوجوانان، نقشی ویژه و ماندگار داشت.

شهید محمدعبدی را آن‌ها که دغدغه‌ بچه‌های مردم را دارند، خوب می‌شناسند. محمد عبدی، مربی و معلم و دلسوز نوجوان و جوان بود. عمر کوتاه و پر مخاطره‌ی او بر سر تربیت نسلی گذشت که قرار است در آینده‌ی بسیار نزدیک، علمدار عرصه‌ی فرهنگ و تربیت این انقلاب باشند. او و هم نسلان و هم‌قطارانش بعد از رحلت امام راحل (ره) و با آغاز دهه‌ ۷۰ و خوابیدن شور و حال جنگ، به اقتضای ضرورت آن دهه و آن سال‌ها، در سنگر فرهنگ مشغول مجاهدت و فعالیت شدند. شب و روزشان و جوانی و سرمایه و استعداد و آینده‌شان را به این مسیر آوردند و کار کردند. در این میان محمد عبدی؛ اما چیز دیگری بود! او با آتش درون، پیوسته در مخاطره‌ سوختن و در سودای رفتن بود. و عاقبت سوخت و رفت...

جاذبه‌های رفتاری و اخلاقی و روحی محمد عبدی، در نزد نوجوانان از او یک معلم آگاه و توانمند و قابل اعتماد ساخته بود. او نه فقط یک معلم دلسوز که الحق یک بسیجی فهیم و تکلیف‌گرا و یک مشاور و همدل قابل اتکاء برای نوجوانان بود.

در تمام این‌سال‌ها ضرورت پرداختن به زندگی او و جمع‌آوری خاطراتش دغدغه‌ شاگردان او بوده. این‌مهم به لطف الهی در یکی دو سال گذشته منجر به تولید کتاب  «همیشه مربی» شد. از آنجا که هنوز یاد و نام او و روش‌ها و توصیه‌های او در فضای تربیتی بین دوستان و شاگران او زنده است، بخش اعظم کتاب را خاطرات تربیتی و سر و کله زدن‌های او با بچه‌های نوجوان تشکیل می‌دهد. همچنین به فعالیت‌ها و دوندگی‌های او در مسجد و پایگاه بسیج و مدرسه و حال و هوای این‌شهید در ماه‌ها و روزهای پایانی زندگی او و حضور و ماموریتش در استان سیستان و بلوچستان پرداخته شده است.

شهید عبدی متولد سال ۱۳۵۵ است و ۱۶ بهمن‌ماه سال ۱۳۷۷ براثر اصابت گلوله اشرار ایرانشهر در سیستان بلوچستان به شهادت رسید.

کتاب «همیشه مربی» با ۲۲۰ صفحه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

علاقه‌مندان جهت تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهیدکاظمی (https://nashreshahidkazemi.ir/) و یا ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را تهیه کنند.

  • حسن مجیدیان

خرید کتاب همیشه مربی

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۴۷ ق.ظ

 

سلام. کتاب همیشه مربی رو میتونید با تخفیف 20 درصدی از سایت من و کتاب و یا سایت انتشارات شهید کاظمی خریداری کنید. ان شالله یه دردتون بخوره و به دوستان دیگر هم معرفی بفرمایید...

https://nashreshahidkazemi.ir/

  • حسن مجیدیان

کتاب همیشه مربی در راه است

چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۳۸ ب.ظ

کتاب «همیشه مربی» روانه بازار نشر می‌شود

کتاب «همیشه مربی» ناگفته‌هایی از سیره تربیتی و فرهنگی مربی شهید «محمد عبدی» به زودی روانه بازار نشر می‌شود.

کتاب «همیشه مربی» روانه بازار نشر می‌شود

به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، کتاب «همیشه مربی» ناگفته‌هایی از سیره تربیتی و فرهنگی مربی شهید «محمد عبدی» به قلم حسن مجیدیان، به زودی از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر می‌شود.

کتاب «همیشه مربی»، مجموعه گفتارهای مرتبط و به هم پیوسته‌ای از فعالیت‌های فرهنگی و سیره تربیتی شهید محمد عبدی است.

این کتاب که حاصل گفت‌وگو با خانواده، دوستان و شاگردان شهید است، در سه فصل با عناوین «خدا کند همیشه جا برای دویدن باشد»، «خداوند مرا آفریده است برای معلمی و مربی‌گری» و «من مثل حضرت زهرا(س) شهید می‌شوم» تدوین شده است. 

 

شهید محمد عبدی در سال ۱۳۵۵ متولد شد و در سال ۱۳۷۷ در استان سیستان و بلوچستان و در درگیری با اشرار به شهادت رسید. اوج فعالیت‌های او در دهه ۷۰ در شرق تهران و منطقه تهرانپارس بود. او از جمله بسیجیان فعال و مربیان با همتی بود که در سنگر مسجد و مدرسه در ارتباط فعال و سازنده با جوانان و نوجوانان، نقشی ویژه و ماندگار داشت.

 «همیشه مربی» به قلم حسن مجیدیان در ۲۱۶ صفحه، توسط انتشارات شهید کاظمی آماده چاپ شده و در روزهای آینده پا به بازار کتاب خواهد گذاشت.

  • حسن مجیدیان

سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری

چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ق.ظ

نگاهی بر کتاب «سلول‌های بهاری»:

روایتی از سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری

تمجید سعید جلیلی از کتاب «سلول‌های بهاری»/ آقازاده‌ای که برای ملت خود و جهان اسلام افتخار آفرید

وقتی تصمیم گرفتم برای این دفتر پربار و گوهر گرانبها یادداشتی بنویسم، هرچه تلاش کردم، نتوانستم. همین چند خط را هم به سختی نوشتم، البته با شوق و شور.

به گزارش مشرق، کتاب «سلول‌های بهاری»؛ خاطرات تولید و توسعه سلول‌های بنیادی به روایت دکتر حسین بهاروند، پدر دانش سلول‌های بنیادی ایران است به تازگی توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است.

دکتر بهاروند، استاد ممتاز و مؤسس پژوهشکده زیست‌شناسی و فناوری سلول‌های بنیادی پژوهشگاه رویان، در سال ۱۳۷۶ به پژوهشگاه رویان پیوست و پس از چند سال پژوهش، در سال ۱۳۸۲ توانست برای اولین بار در ایران سلول‌های بنیادی رویانی انسانی را تولید کند. در سال ۱۳۸۷ نیز به همراه همکارانش موفق به تولید سلول‌های بنیادی پرتوان القائی انسانی شد. این فعالیت‌ها او و همکارانش را قادر ساخت تا شاخه‌های مختلف پزشکی بازساختی را در ایران پایه‌گذاری کنند. ایشان تاکنون بیش از سی جایزه ملی و بین‌المللی از جمله جایزه رازی، خوارزمی، آیسسکو، آکادمی علوم جهان (TWAS)، یونسکو و جایزه مصطفی(نشان عالی علم‌وفناوری جهان اسلام) دریافت کرده است.

حسن مجیدیان؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی در یادداشتی به این کتاب پرداخته است که می‌خوانید.

روایتی از سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری

دومین کتابِ تاریخ شفاهیِ پیشرفتِ انتشارات «راه یار» در بخش جهاد دانشگاهی، کتاب «سلول‌های بهاری» است. خاطرات تولید و توسعه دانش سلول‌های بنیادی به روایت «دکتر حسین بهاروند» با همت ستودنی آقای بهنام باقری در گفت‌وگو و نگارش کتاب. گنجینه‌ای ۴۰۰ صفحه‌ای در ۱۹ فصل خواندنی. فصولی با عناوینی که نشان از فضل و ادب راوی و نویسنده دارد. آقای دکتر حسین بهاروند که پدر دانش سلول‌های بنیادی ایران است، استاد و مؤسس پژوهشکده زیست‌شناسی و فناوری سلول‌های بنیادی پژوهشگاه رویان است که در سال ۱۳۸۲ توانست برای اولین بار در ایران سلول‌های بنیادی رویانی انسانی را تولید کند. فخر ایران است این لُر پاک نهاد و باغیرت. این وارسته‌ی دانشمند. این دیندارِ بی‌ادعا... .

وقتی تصمیم گرفتم برای این دفتر پربار و گوهر گرانبها یادداشتی بنویسم، هرچه تلاش کردم، نتوانستم. همین چند خط را هم به سختی نوشتم، البته با شوق و شور. یقین دارم خواندن کتاب توفیق می‌خواهد و ترویجش هم لیاقت. آخر آدم از کجای این کنزِ قیمتی رونمایی کند؟ از شخصیت شگفت راوی، این اندیشمند فرزانه، این لُر با همت، این مرد ساعی و جنگنده و سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری بگوید؟ از پیشرفت عجیب ایشان و سیر عالی علمی او؟ از دستاوردهای علمی و یافته‌های سلولی او؟ از مقام و افتخاراتش؟ از رویانِ رویایی؟ از کدامشان؟ مطلب که یکی دو تا نیست که آدم سرو ته حرف را سرهم بیاورد و حرفی بزند و تمجیدی کند و بگذرد.

این دفتر مفصل و خواندنی را با حوصله اگر بخوانیم، توشه و رهاورد خوبی نصیبمان می‌شود و در بسیاری از امور کاری، علمی، فرهنگی، اجتماعی و جهادی مایه‌های جالبی دستمان را پُر می‌کند. فرقی ندارد در کدام شأن و رشته باشید، هر که و هر چه و هرکجا باشید آقای بهاروند با سلوک خود برای راه شما چراغی است روشن و افروخته. چرا پنهان کنم شیفتگی خودم را به شخصیت عجیب و خواستنی دکتر؟ کاش دستم می‌رسید و تندیس این مرد کوه‌وار را در شهر شهر ایرانمان نصب می‌کردم!

خدا می‌داند مؤلف و راوی چه زحمتی برای این کتاب کشیده‌اند. خدا می‌داند چقدر زشت است در غوغای رسانه‌ای این روزگاران، این کتاب دیده نشود و به دست جوان‌ها نیفتد! خدا می‌داند که ما چقدر در تدوین و روایت تاریخ ِ اندیشه‌مان، در بیان عظمت انقلابمان، در ترسیم و رونمایی از دستاوردهایمان، در معرفی و شناسایی مفاخرمان و... لکنت و تنبلی و درجازدگی داشته‌ایم! خدا می‌داند ما چند تا مثل بهاروند عزیزمان داریم که گمنام و بی‌سروصدا دارند کار می‌کنند و سهمی از خبر و رسانه ندارند و آن‌وقت شومن‌ها و پوچ‌ها و مدعی‌ها و به‌دردنخورها و بی‌مایه‌ها دارند روزانه در ذهن و روان و جان ما جولان می‌دهند و حکمرانی و ترکتازی دارند! خدایا به ما رحم کن لطفا!

اگر بگوییم هر فصل از کتاب خودش مستقلاً کتابی است اغراق نکرده‌ایم. کتاب اگر ضرورت‌ها و اقتضائات نشر و کتاب‌سازی، مانعش نمی‌شد می‌توانست مثلاً دو هزار صفحه باشد و این اغراق نیست. حتی از مقدمه‌ی آقای بهنامِ باقریِ با همت و مقدمه‌ی راویِ با دقت هم به سادگی نمی‌توان عبور کرد. خواندن این کتاب حتما فراغت می‌خواهد. حوصله می‌خواهد. یک صفحه‌اش را هم نمی‌شود سرسری و طوطی‌وار خواند.

شگفتی کتاب از همان ابتدا نمایان است. زندگی دکتر عزیز در حال‌وهوای کودکی، تربیت دینی خانواده‌ی او، خانواده‌دوستی‌اش، اهمیت حلال و حرام، شوق وافر و کمی عجیب و دیوانه‌وار دکتر به آموختن، به‌ویژه زیست‌شناسی و جنین‌شناسی، روحیه‌ی جنگنده و جسارت ستودنی او در مواجهه با موانع و مشکلات، ریسک‌های پُرخطر او، سماجتش، صداقتش، صبرش، متانش، صفایش، رقّت قلبش، توکلش به خدا و اعتقادش به حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) و نماز و دعا، روحیه‌ی کنجکاوی و علم‌آموزی او، طبع لطیف و ادبی او، قناعتش به ضروریات زندگی، تحمل کمبودها، بی‌خوابی‌ها، و... خیلی مطالب ریز و درشتِ دیگر از شخصیت ایمانی و انسانی و علمی آقای بهارِ دوست‌داشتنی، در این کتاب نمایان است. شما با تورق کتاب، هم شیفته‌ی علم و توان او می‌شوید و هم به بُن‌مایه‌های دانش و بینش او افتخار می‌کنید و هم محو شخصیت ایشان می‌شوید. این‌ها نه اغراق، که احساس شعف و شوقِ منِ خواننده است. در مقابل او از کسالت، رکود و بی‌چارگی خودم بارها خجالت کشیدم. کسی که برای آموختن سر از پا نشناسد و از شاگردی عارش نیاید و رنج را به جان بخرد و از پا ننشیند و... خدا هم جان و دل او را بهاری و دستش را پر می‌کند و نامش را بلندآوازه.

در «سلول های بهاری» روایت‌ها با ترتیب و حوصله جلو می‌روند. مستندات عالی، کافی و دقیق است. عکس‌های مرتبط با مباحث به‌همراه توضیح کوتاه، پاورقی‌های به‌موقع و مناسب، توضیح اصطلاحات علمی و تخصصی، معرفی افراد و مکان‌ها و کتاب‌ها و از همه مهم‌تر ذهن دقیق، لسان صادق، دهان گرمِ راوی، شعر و ادب و آیه‌های به کار رفته در خلال روایت‌ها کتاب را تبدیل کرده است به یک گنجینه‌ی علمی، اخلاقی، تربیتی، ادبی و... . همین حوصله و دقت نظر و نشستن به پای این پروژه، کتاب را ویژه و قیمتی کرده است. آنها که سودای تولید چنین آثاری دارند باید سبک تحقیق، نگارش و نهایی‌سازی این تیپ کتاب‌ها را حتما مدنظر قرار دهند.

این نکته را فراموش نکنیم که این رویان بود که از حسین بهاروند، پدر علم سلول‌های بنیادی را ساخت. مجموعه‌ی پُرافتخار رویان، راه پرافتخاری را آغاز کرده است که تازه این یکی از ثمرات و دستاوردهای اوست. یاد آن اندیشمند والاگوهر آقای دکتر کاظمی آشتیانی به خیر که علمدار و طلایه‌دار این راه نورانی و پرافتخار بود.

از اساتیدی که بر سیر علمی و شخصیتی دکتر بهاروند مؤثر بوده‌اند، از پدرو مادر او، از همسر دانشمند و فرهیخته‌ی او، از مسؤلان باهمت و جسارت که راه را هموار کرده‌اند، از مقالات و افتخارات و سفرها و جلسات دکتر، از جزئیات و خاطرات شیرین و حتی اندوه‌بار ایشان در این کتاب به شایستگی نام برده و توضیح داده شده است.

نشد و نتوانستم آن‌چنان که شایسته است توصیفی از این کتاب ارائه بدهم. حقیقت این است که به قدری دُرّ و گوهر دارد این کتاب که نمی‌توان همه‌اش را دید و جمع کرد و توصیف کرد. اگر دستتان می‌رسد کتاب را به مسؤلین برسانید، به مجامع دانشگاهی، به پژوهشکده‌های علمی و فنی و تحقیقاتی مخصوصا دانشجویان همین رشته، به حوزه‌های علمیه حتی، به مدارس، به بچه‌هایتان، دخترها و پسرها، نوجوان‌های مشتاق، جوان‌های عزیز و هر آنکس که راهی می‌جوید و جریانی می‌خواهد و آرزوهای بلند و بزرگ دارد.

این کتاب، خودش یک نمونه‌ی جالب و الگوی مناسب برای پروژه‌های تحقیقاتی است. کاری شاخص و ماندگار در حوزه‌ی تاریخ شفاهی انقلاب و دستاوردهای آن. بارک الله و احسنت به بچه‌های مؤسسه خاکریز ایمان و اندیشه و آقای بهنام باقری هنرمند و خوش‌قلم و درود به راه‌یاری‌های عزیز که گل کاشته‌اند.

لازم به ذکر است کتاب «سلول‌های بهاری» که تحقیق‌ونگارش آن برعهده بهنام باقری بوده، در ۴۰۸ صفحه، شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقه‌مندان برای تهیه آن، علاوه بر کتابفروشی‌ها، می‌توانند از طریق صفحات مجازی ناشر @raheyarpub و سایت vaketab.ir نسبت به سفارش کتاب اقدام کنند و در صورت نیاز با شماره ۰۲۱۴۲۷۹۵۴۵۴ تماس بگیرند.

 

  • حسن مجیدیان

بزودی کتاب همیشه مربی

دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ

در مراسم رونمایی از کتاب «همیشه مربی» مطرح شد؛

شهید عبدی بعد از شهادت هم به مربی‌گری ادامه داد

رونمایی از کتاب همیشه مربی

مجیدیان گفت: اسم کتاب را از همان اول، «همیشه مربی» گذاشتم و در طلیعه کتاب هم توضیحاتی داده‌ام. معتقدم شهید محمد عبدی هنوز هم مربی است و در رفتار بچه‌ها تاثیر دارد و هنوز هم دست‌اندرکار تربیت است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، نشست رونمایی از کتاب «همیشه مربی»، ناگفته‌هایی از سیره تربیتی مربی شهید، محمد عبدی به قلم حسن مجیدیان با حضور خانواده شهید، تعدادی از دوستان و شاگردان شهید در کتابفروشی به‌نشر تهران برگزار شد.

حسن مجیدیان نویسنده کتاب «همیشه مربی» در ابتدای مراسم گفت: بعد از شهادت شهید عبدی و در جریان کتاب هایی که در خصوص شهدا و ادبیات پایداری رواج داشت، بسیار علاقه‌مند بودم راجع به این شهید کتابی را بنویسم. در دهه هشتاد کم سن و سال بودم و در رؤیا هم نمی دیدم چنین کاری از عهده‌ام بر بیاید. قدری که با این فضا انس پیدا کردم احساس کردم اگر خاطرات ایشان را جمع‌آوری کنیم، بعدها دست توانمند نویسنده‌ای می‌تواند این خاطرات را در قالب کتاب، بازنویسی کند.

شهید عبدی بعد از شهادت هم به مربی‌گری ادامه داد

وی افزود: اوایل دهه نود با چند نفر از دوستان خصوصا آقای میثم اورنگ، کار را شروع کردیم. به ذهنمان رسید سراغ تمام کسانی که شهید را دیده‌اند اعم از خانواده، همرزمان و شاگردان برویم. بالغ بر ۶۰ نفر را طی ۵ – ۶ سال دیدیم و مصاحبه کردیم. البته اگر امروز این کار را شروع می‌کردیم در گرفتن مصاحبه‌ها حرفه‌ای‌تر عمل می کردیم. من وقتی مصاحبه می‌رفتم به قدری شیفته شهید عبدی بودم که فقط لذت می بردم چه چیزی درباره ایشان می‌گویند. مخصوصا شهید شبانی مطالبی را درباره سلوک شهید در سیستان می گفتند که بسیار شنیدنی بود.

نویسنده کتاب «همیشه مربی» ادامه داد: وقتی مصاحبه‌ها را گرفتیم، مشکلمان این بود که آن‌ها را در چه قالبی تنظیم کنیم؟ من دوست داشتم در کتاب حرف بزنیم و شهید عبدی بارزترین وجهه‌اش «مربی‌گری» بود و به طور ذاتی بلد بود با بچه‌های مردم چگونه رفتار کند.

مجیدیان تصریح کرد:‌ شهید عبدی با این که فقط ۲۲ سال داشته اما هر کدام از خصوصیاتش یک فصل است. مثلا طلیعه کتاب با گریه‌های ایشان شروع می شود. ایشان در خلوت و جلوت اشک می‌ریختند. دوندگی و خستگی‌ناپذیری ایشان هم از نکات مهم بود. وقتی هم که تصادف کردند و پایشان به مشکل خورد، باز هم از فعالیت دست نکشیدند.

شهید عبدی بعد از شهادت هم به مربی‌گری ادامه داد

وی افزود: به ذهنم رسید همه گفتارهای راویان را با هم تلفیق کنم و بنویسم. کتاب را هم در چهارفصل تدوین کردم. کودکی، فعالیت در بسیج و هیئت، فصل مربوط به کارهای تربیتی و تحولات‌شان در روزهای آخر و فعالیت‌های سیستان که منجر به شهادتشان شد. البته فصل کودکی را به خاطر کم حجم بودن حذف کردیم اما خاطراتشان را در فصل‌های دیگر آوردیم. خاطرات خوبی مثل شرکت در راهپیمایی‌های زمان انقلاب و دیدار با امام در ۵ سالگی و دستی که حضرت امام بر سر ایشان می‌کشند، از جمله مطالب فصل کودکی بود.

مجیدیان ادامه داد:‌ در نهایت به سه فصل رسیدیم و من نام فصل‌ها را هم از جملات خودشان انتخاب کردم. مثلا روزهای آخر بارها گفته‌اند که من مثل حضرت زهرا(س) شهید می شوم. یا درباره دودندگی‌هایشان آرزو داشتند که همیشه جا برای دویدن و فعالیت باشد. برای فصل معلمی، نامه‌ای به پدر نوشته اند که: بابا اصلا اصرار نکن به سپاه بروم؛ چون خدا من را برای مربی‌گری و معلمی آفریده... یا در فصل نوجوانی که می‌گویند: من از سوم راهنمایی وصیت‌نامه داشته‌ام. نهایتا کتاب در سه فصل تدوین شد.

نویسنده کتاب «همیشه مربی» گفت: اسم کتاب را از همان اول، «همیشه مربی» گذاشتم و در طلیعه کتاب هم توضیحاتی داده‌ام. معتقدم شهید محمد عبدی هنوز هم مربی است و در رفتار بچه‌ها تاثیر دارد و هنوز هم دست‌اندرکار تربیت است.

مچیدیان افزود:‌ این کتاب به درد مربیان تربیتی می‌خورد؛ معملمانی که با نوجوان‌ها سر و کار دارند و در بسیج و هیئت مشغول هستند. هر جوانی که این کتاب را دست بگیرد و رفتار این شهید را با پدر و مادرش ببیند، برایش آموزنده است. مثلا روزهای ‌آخر می‌آید و کف پای مادرش را می‌بوسد تا صورتش نور بگیرد.

 

وی خاطرنشان کرد: حیای شهید عبدی هم زبانزد بود. مثلا با ما که دوستانش بودیم استخر نمی‌آمد. وقتی به بالای زانویش تیر خورده و مادرشان اصرار داشتند جای گلوله را ببینید، ایشان زیر بار نمی‌رفت و بهانه می‌آورد تا در نهایت، پاچه شلوار را از پایین پاره کرد تا ردی از زخم ها پیدا شود. هر کسی سلوک رفتاری این شهید را بخواند، کِیف می‌کند. هر خواننده‌ای بدون تعصب این کتاب را بخواند از خصوصیات این شهید لذت می برد.

مجیدیان افزود: درخواست می کنم همه کسانی که این مطلب را می‌بینند و می‌خوانند، همت کنند و کتاب را معرفی کنند. حتی به نویسندگان هم پیشنهاد می کنم رمانی از شخصیت این شهید بنویسند. معتقدم درباره شهید عبدی می شود چندین کتاب نوشت.

نویسنده کتاب زندگی شهید عبدی در آخر از خانواده شهید عبدی تشکر کرد و گفت:  از آقای محمدعلی جعفری، از نویسندگان خوب کشورمان تشکر می کنم که کتاب را خواندند و نکاتی را مطرح کردند. از آقای میثم اورنگ هم تشکر می‌کنم که در تنظیم و تدوین کتاب، تلاش‌های زیادی داشتند و در واقع من این کتاب را با کمک ایشان نوشتم. از دوستان نشر شهید کاظمی خصوصا آقای خلیلی هم تشکر می کنم. تشکز فراوان دارم از جناب رشیدی عزیز.از همسرم سرکار خانم جمشیدی هم که به عنوان یک مخاطب، راهنمایی‌های موثری برای بهبود کیفیت کتاب داشتند سپاسگزارم.

حجت الاسلام اقبالی از علاقمندان شهید عبدی نیز در این مراسم گفت:‌ آنچه ما از خاطرات شهید عبدی شنیده‌ایم، علاقه زیاد ایشان به حضرت زهرا سلام الله علیها است. من از فرصت استفاده می کنم و روایتی از ایشان نقل می کنم که فرمودند: بالاترین مرگ، مرگ شهدا است که این شهادت به سبب جهاد، برای اسلام، عزت است.

وی افزود:‌ این که شهید، مرگ تاجرانه را انتخاب کند، برای ما آشناست اما این که در زمانی غیر از ایام خاص مثل دفاع مقدس در این راه بودن، خیلی می تواند برای جوانا راهگشا باشد.

این فعال فرهنگی ادامه داد: خیلی وقت ها کم‌کاری می کنیم و به جوانان می گوییم خودشان بگردند و راه را نتخاب کنند اما جوان ها خیلی توان انتخاب ندارند و خانواده‌ها باید نقش‌آفرینی کنند. شهید عبدی به عنوان یک مربی تربیتی این خاصیت را دارد که در دوران غیر از دفاع مقدس، در فضای معمول زندگی روزنه شهادت را پیدا می کند و آن را به آغوش می‌کشد.

وی خاطرنشان کرد:‌ من به  قلم حاج حسن مجیدیان آشنا هستم و مشتاقم این کتاب را بخوانم. از همه انتظار دارم که کتاب را تبلیغ کنند.

اقبالی افزود: «شهید» با گذر زمان کهنه نمی‌شود و همیشه جویان ساز است؛ اما روایت هر شهید هم توفیقی است که خداوند نصیب هر کسی نمی کند. برخی در این مرحله صاحب توفیقند و زندگی خودشان را با شهید قسمت می کنند و این یعنی داشتن روحیه شهادت‌گونه. ان شا الله با توصیه حضرت آقا این روند با قدرت بیشتری ادامه پیدا کند.

حسن عبدی، برادر شهید محمد عبدی هم در این مراسم گفت: من ۵ سال کوچکتر از شهید محمد بودم. یکی از ویژگی‌های محمدآقا اطاعت از پدر و مادر بود و بسیاری از موفقیت‌هایش با گوش کردن به حرف آن بزرگواران بود. محمد آقا واقعا مطیع بود و یکی از موضوعاتی که همیشه به او کمک می کرد، همین مطلب بود.

شهید عبدی بعد از شهادت هم به مربی‌گری ادامه داد

وی افزود: جدیت محمد در کار بسیار بالا بود و اگر تصمیم می‌گرفت کاری را نجام بدهد با تمام وجود دنبال آن می رفت. عزم و اراده‌اش برای انجام کارها کم‌نظیر بود.

برادر شهید ادامه داد: محمدآقا خیلی صبور بودند. من نمی‌خواهم فقط از خوبی‌های ایشان بگویم اما آنچه می گویم غلو نیست. محمدآقا بسیار صبور بود. کتاب همیشه مربی را با مسما دیدم چون محمد، همیشه مشغول کارهای تربیتی بود و در هر کاری می شد ایشان را الگو قرار داد.

وی ادامه داد:‌ یادم هست من هنوز مکلف نشده بودم و سختم بود روزه بگیرم. خواب بودم که محمدآقا آمد و گفت اگر یک مهمان در خانه را بزند باز نمی‌کنی؟ همین یک جمله‌ من را کوک کرد که یک ماه روزه بگیرم؛ در حالی که پدر و مادر و خواهرم حریف من نشده بودند!

میثم رشیدی مهرآبادی هم در این مراسم گفت: این کتاب از نظر ساختار، ویژه است. آقای مجیدیان به‌خوبی از عهده سختی تدوین این کتاب برآمده‌اند. من کتاب را قبل از چاپ خواندم اما بعد از چاپ هم مشتاق بود کتاب را بخوانم و انگار با موجود جدیدی روبرو بوده‌ام و لذتش را دوباره تجربه کردم. امیدوارم جناب مجیدیان باز هم در حوزه شهدا و دفاع مقدس قلم بزنند.

وی افزود:‌ دو ویژگی مهم این کتاب، کوتاهی جملات است. ما همواره به هنرآموزان نویسندگی اصرار داریم که جملات را کوتاه بنویسند. در جملات محاوره‌ای و دیالوگ‌ها هم روان بودن متن و حفظ لحن افراد از جمله ویژگی‌های این کتاب است که آن را خواندنی می‌کند و می شود آن را در یک نشست،‌ خواند.

شهید عبدی بعد از شهادت هم به مربی‌گری ادامه داد

رشیدی ادامه داد: خواندن کتاب «همیشه مربی» نشان می‌دهد آقای مجیدیان از مسائل حاشیه‌ای هم گذر نکرده‌اند و امانتدار روایت راویان بوده‌اند و خاطرات را با صداقت کامل با خوانندگانش به اشتراک گذاشته‌اند.

در پایان این مراسم، لوح یادبود رونمایی کتاب توسط همرزمان و شاگردان شهید عبدی امضا شده و از کتاب همیشه مربی، رونمایی گردید.

  • حسن مجیدیان

یادی از مربی شهید محمد عبدی

شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۵۳ ب.ظ

یادی از شهید عرصه فرهنگ و تربیت شهید محمد عبدی در ۲۲مین سالگرد شهادتش؛

بار دیگر مردی که دوست‌دارمش

شهید محمد عبدی - کراپ‌شده

در تمام این سالها ضرورت پرداختن به زندگی او و جمع آوری خاطراتش دغدغه ی شاگردان او بوده. این مهم به لطف الهی در یکی دو سال گذشته منجر به تولید کتاب  «همیشه مربی» شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، حسن مجیدیان از شاگردان شهید محمد عبدی در سالگرد این دلاورمرد، متنی را در اختیار مشرق قرار داد...

محمد عبدی را آنها که دغدغه "بچه های مردم" را دارند، خوب می‌شناسند. محمدعبدی، مربی و معلم و دلسوز نوجوان و جوان بود. عمر کوتاه و پر مخاطره ی او بر سر تربیت نسلی گذشت که قرار است در آینده بسیار نزدیک، علمدار عرصه فرهنگ و تربیت این انقلاب باشند.

بار دیگر مردی که دوست‌دارمش

او و هم نسلان و همقطارانش فهیمش بعد از رحلت امام راحل ره و با آغاز دهه ۷۰ و خوابیدن شور و حال جنگ، به اقتضای ضرورت آن دهه و آن سالها، در سنگر فرهنگ مشغول مجاهدت و فعالیت شدند. شب و روزشان و جوانی و سرمایه و استعداد و آینده شان را به این مسیر آوردند و کار کردند. در این میان محمدعبدی اما چیز دیگری بود! او با آتش درون، پیوسته در مخاطره سوختن و در سودای رفتن بود. و عاقبت سوخت و رفت.

آن مربی جوان و بسیجی عاشق و معلم دلسوز به همراه همرزمانش، خوب دریافته بود که بهترین کارها، کادرسازی برای آینده انقلاب و حفظ و صیانت بچه های مردم از خطرات و گمراهی های زمانه است.برای محمد عبدی، هم زمان با شروع دوره تحصیلش در مقطع دبیرستان، دغدغه و انگیزه های عالی در زمینه تشکیل پایگاه فرهنگی تربیتی برای نوجوانان و طرح مسایل اجتماعی و دینی و گسترش فرهنگ انقلاب اسلامی و یادآوری مسایل مربوط به دفاع مقدس و بویژه شهدا و روش و منش آنها و... شکل تازه و جدی به خود گرفت و این فعالیتها در سالهای آخر دبیرستان به اوج خود رسید و تا هنگامه شهادتش با قوت ادامه داشت.

بار دیگر مردی که دوست‌دارمش

محمد خوب دریافته بود که پس از فراغت از روزگار جنگ، مسایل فرهنگی و هجوم بی امان فرهنگی دشمن از راه خواهد رسید و این نسل درگیر مسایلی خواهد شد که جواب میخواهد. ایده می‌خواهد. حرف نو میخواهد و... .

او با همین فهم و نگرش، سنگر معلمی را انتخاب کرد و شد "مربی بچه های مردم". مدرسه و مسجد و پایگاه بسیج شد میدان عملیات فرهنگی، تربیتی و پروشی او. او به خوبی دریافته بود که رفتار و اندیشه یک مربی برای این نسل نوخاسته، چراغ راه و پای رفتن خواهد بود. و همین طور هم شد. جاذبه های رفتاری و اخلاقی و روحی محمدعبدی، در نزد نوجوانان از او یک معلم آگاه و توانمند و قابل اعتماد ساخته بود. او نه فقط یک معلم دلسوز که الحق یک بسیجی فهیم و تکلیف گرا و یک مشاور و همدل قابل اتکاء برای نوجوانان بود.

بار دیگر مردی که دوست‌دارمش

محمدعبدی محصول انقلاب اسلامی بود. امام را عاشقانه دوست داشت و افتخارش این بود که در کودکی و در جماران، امام دست روی سر او کشیده بود.برادر و یاور و معاضد و رفیق روزهای سخت بود.برای رفقایش جان می داد. برای بسیج خودش را می کشت.بی اندازه با محبت و باظرفیت بود و اغراق نیست که بگویم خدای محبت و مهربانی بود. از کار خسته نمیشد و روی خستگی را کم کرده بود. می گفت که کار برای خدا خستگی ندارد. متخصص کار برای خدا بود. آن جا که همه از پا می افتادند تازه جان میگرفت و بار مشکلات را به دوش می کشید. هرجا که او بود، نشاط بود.حال بود.سرانجام و نتیجه، حاصل بود. مرکز ثقل کارها و نقطه ی تعادل فعالیت ها بود.

شب و روزش کار برای انقلاب بود. جثه ی نحیف اما جان پرشور و پر دردی داشت. وجودش تحرک و پیش روی بود. عاشق شهدا و دیوانه شهادت بود. بی تاب بود که زود برود. به هر دری میزد تا از قفس دنیا رهایش کنند.دوکوهه و شلمچه و فکه و سه راهی شهادت برای او تکه ای از بهشت و مأمن یاوران صدیق مهدی(عج) بود. انس او با دوکوهه را از رفقایی باید پرسید که صبح علی الطلوع دوکوهه او را دیده بودند که به تنهایی نشسته بود و گریه میکرد و سینه میزد.عجیب بود گریه های بی نظیر او. چشمه جاری اشک های ناب او تا دم رفتن، جریان و جوشش داشت.مخزن چشمایش همیشه پر بود از باران بهاری. خیلی از هیأتی های آن سالها، او را با گریه ها و ضجه هایش می شناختند.ناله های او برای اهل بیت(ع) در مجالس عزای آنها فراموش نمی‌شود.

بار دیگر مردی که دوست‌دارمش

عشق عجیب او به مادر شهدا را ماها نمی فهمیدیم. حتی آرزوی شهادتش مثل حضرت زهرا س را هم درک نکردیم تا روزی که پیکرش را آوردند و سینه و پهلویش را دیدیم.

برای او دغدغه تربیت و مراقبت از بچه های مردم آن قدر حیثیتی بود که به قول خودش حاضر بود از سر شب تا صبح با نوجوانی در خیابان قدم بزند تا مبادا این بچه در خلوت خود به گناه بیفتد.

در سلوک او، دغدغه ی بچه های مردم، گریه های بی امان، معصومیتی دوست داشتنی، شوق به رفتن و رسیدن و... فراوان به چشم می خورد. 

آری بی نظیر بود این آقاعبدی. و الحق که بعد از او، من همانندش را ندیدم.

بار دیگر مردی که دوست‌دارمش

خون پاک او، سرآغازی شد برای بسیاری از رویش ها و فعالیت ها.خیلی ها بعد از شهادت او، با همان سبک و سیاق، روش تربیتی او را در کانونها و هیئات دانش آموزی دنبال کردند. کم نیستند کسانی که او را میشناسند و دلبسته ی او و راهِ مبارک او هستند.

محمدعبدی پس از عمری التماس به خدا، در ۱۶بهمن۱۳۷۷، در شهر ایرانشهر سیستان به شهادت رسید.اما خدا شاهد است که نام و راه و رسم و مرامش هنوز هم زنده است.هنوز هم آدم می سازد. هنوز هم سرباز انقلاب و مربی بچه ها و علمدار فعالیتهای فرهنگی و تربیتی است.

بار دیگر مردی که دوست‌دارمش

در تمام این سالها ضرورت پرداختن به زندگی او و جمع آوری خاطراتش دغدغه ی شاگردان او بوده. این مهم به لطف الهی در یکی دو سال گذشته منجر به تولید کتاب  «همیشه مربی» شد. از آنجا که هنوز یاد و نام او و روش ها و توصیه های او در فضای تربیتی در بین دوستان و شاگردان او زنده است، بخش اعظم  کتاب را خاطرات تربیتی و سر و کله زدن های او با بچه های نوجوان تشکیل میدهد. همچنین به فعالیت‌ها و دوندگی ها او در مسجد و پایگاه بسیج و مدرسه و حال و هوای این شهید عزیز در ماهها و روزهای پایانی زندگی او و حضور و ماموریتش در استان سیستان و بلوچستان پرداخته شده است.

بار دیگر مردی که دوست‌دارمش

کتاب همیشه مربی در سه فصل  «خدا کند همیشه جا برای دویدن باشد»،  «خداوند مرا آفریده است برای معلمی و مربی گری» و  «من مثل حضرت زهرا(س) شهید میشوم» با بهره گیری از خاطرات خانواده ی شهید، دوستان و شاگردان او، با تحقیق و نگارش حسن مجیدیان و توسط انتشارات شهید کاظمی آماده ی رونمایی و چاپ شده است و ان شاء الله در آینده نزدیک در دسترس علاقمندان خواهد بود

یاد آن چلچله مجنون و بی قرار و معلم و مربی دوست داشتنی همواره با ماست.

شاکرد کمترین او

حسن مجیدیان

  • حسن مجیدیان