حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

کتاب عزراییل کهنه سرباز

شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۰، ۱۰:۴۶ ق.ظ

 

بسم الله

با خودم میگفتم شب ها نم نم کتاب جدید آقا نیمای اکبرخانی را بخوانم. اما یکی دو شبه تا  نزدیک ته کتاب را تخت گاز خواندم. از بس پر کشش و جالب بود. اکبرخانی در کتاب قبلی اش " اثریا" نشان داده بود که ذهن جوال و فعال و خیال پرداز خوبی دارد. اینجا هم حسابی شرح و بسط داده داستانش را. کتاب به خاطر تعریض و کنایه هایش به نهادهای نظامی و امنیتی و حتی نیروی قدس سپاه در نوع خود جالب و جسورانه است و ارزش خواندن را دارد. کتاب احتمال زیاد جلد دویی هم دارد. بخوانیدش. ضرر نمیکنید. انتشارات کتابستان چاپش کرده.

 

  • حسن مجیدیان

راجع به شهید محسن سیفی

سه شنبه, ۲ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۴۸ ق.ظ

بسم الله

شهید محسن سیفی در سال 1359 در تهران متولد شد. نوجوانی و جوانی او در منطقه ی خاص و پرآسیب شرق تهران(خاک سفید و تهرانپارس) سپری شد. محسن سیفی اساساً بچه ای شر و شلوغ و تر و فرز و چابک و به اصطلاح نیروی عملیاتی و اجرایی به حساب می آمد.عمده ی فعالیت های محسن، در هیئات شرق تهران و در چند پایگاه بسیج  متمرکز بود. به خاطر روحیه جنگندگی و حس و حال هیاتی، همواره در جنب و جوش و فعالیت بود و حوادت و ماجراهای مختلف هم کم نداشت. ویژه گی بارز او در آن مقطع عشق و علاقه ی او به اهل بیت علیهم السلام و مجالس روضه، بویژه ارادت و عشق  و شیدایی عجیب او به سیدالشهدا علیه‌السلام بوده.  محسن سیفی با همین سیر و همین روحیه پیش میرفت تا اینکه محمد عبدی از مربیان تربیتی و بسیجی های فعال منطقه تهرانپارس که وزنه ای قابل توجه و شناخته شده بود ،در شهرستان ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان به شهادت رسید. شهید عبدی بعنوان بسیجی و داوطلبانه با نیروی انتظامی استان سیستان و بلوچستان همکاری اطلاعاتی و عملیاتی داشت. شهادت او موجی در منطقه تهرانپارس و در میان انبوه دوستان و همرزمان و شاگردان او ایجاد کرد. همین مسأله منجر به حضور تعداد قابل توجهی از بسیجیان و هیاتی های شرق تهران در استان سیستان و بلوچستان شد. با حضور این افراد و با هدایت سردار شهید ناصر شبانی فرمانده وقت ناحیه انتظامی سیستان و بلوچستان، یگان هجرت تشکیل شد. وظیفه این یگان حضور در عملیات های تعقیب و گریز اشرار و سوداگران مواد مخدر بود. محسن سیفی هم از قافله جا نماند. شهید عبدی در بهمن ماه سال 1377 شهید شد. محسن بهمراه تعدادی از رفقا در اسفندماه همان سال راهی مشهد و سپس برای مشاهده ی مقتل شهید عبدی به زاهدان و ایرانشهر عزیمت می کنند. محسن تا خرداد سال 1378 که شهید می شود در استان می ماند وچندین بار هم به تهران بر میگردد.  . به اذعان دوستان و همقطارانش، محسن سیفی با وجود اینکه جوانی شلوغ و متحرک و پر جنب و جوش بوده، در این مدت دچار تحولات روحی قابل توجهی می شود. کسی در  جمع نسبتا شلوغِ یگان هجرت، احتمال شهادت محسن را نمی‌داده. اما این جوان 19 ساله ی در طی عملیاتی شهید می شود و در تهران کنار مزار شهید محمد عبدی، دفن میشود. زندگی کوتاه او، شلوغی ها، فعالیت های او در هیات و عشق عجیب او به اهل بیت علیهم السلام مخصوصا حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و هجرت او به استان سیستان و بلوچستان و شهادت او در 19 سالگی و موضوع یگان هجرت و... سوژه ی قابل توجهی برای تحقیق و پژوهش هست که ان شالله بتوانم به آن بپردازم.

  • حسن مجیدیان

به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن...

سه شنبه, ۲ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۱۵ ق.ظ

هوالشاهد

همین روزها که با خستگی و سختی گذران میکنیم، همه ی امیدمان نگاه لطف امثال محسن سیفی است. او برای دوستش نوشته یود که " دوست دارم سرم به راه ارباب برود." حالا ببین سر در خون غلتیده اش را. آن زیارت عاشورایی که در جیب پیراهنش جا گرفته را هم لحظات آخر به دهان گرفته بود...نوکر به راه و شیوه ی ارباب می رود. 19 سال اصلا سنی نیست.چطور و چگونه راه یافتی؟ چه کار کردی تو پسر جان؟ چه خوب و چه زود شروع کردی و چه زود  و چه خوب رسیدی و نتیجه گرفتی...خوشا به حالت...

  • حسن مجیدیان

درباره ی شهید محسن سیفی

دوشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۰، ۱۰:۵۰ ق.ظ

بسم الله

واقعا دوست دارم مجالی پیدا کنم و از این جوان لایق براتون بنویسم. البته اطلاعاتم کمه الان. وسط گفت و گوها و مصاحبه ها با دوستان و خانواده شهید هستم. اما اگر این وسط امکان انتشار بخشی از حرف ها بود تقدیم می کنم ان شالله

خدایا توفیق از توست...

  • حسن مجیدیان

شهید عزیز محسن سیفی

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ۰۸:۱۴ ق.ظ

بسم رب الشهدا

از امثال محسن سیفی شنفتن و نوشتن دغدغه ی این روزهای من است. این ها تاریخ زنده ی ما هستند و ماها شبیه مرده هاییم بیشتر. اگر روایت شان نکنیم، معلوم نیست برای فردای تاریخ از آنها چه چهره ای بسازند و چه روایتی را تحویل نسل های بعد دهند.

خدایا توفیق از توست...

  • حسن مجیدیان

آقا محسن سیفی

پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۵۴ ق.ظ

 

 

بسم الله

نیت کرده ام برای شهید عزیز و گمنام، آقا محسن سیفی کتابی بنویسم. دنبال دوستان و رفقا و خانواده ی او هستم. الحمدلله گفت و گوهایی هم داشته ام. جلوه ها و پرده های دیدنی دارد حیات 19 ساله ی این شهید . محسن سیفی زود شروع کرد و زود هم نتیجه گرفت و به آسمان رفت و نام آور شد . او دوم خرداد1378 در ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان در جریان عملیاتی علیه اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر شهید شد، در حالی که کسی از رفقایش روی شهادت او حساب نمی کرد... اما محسن جلو زد و رفت...

خدایا توفیق از توست...

  • حسن مجیدیان

آقا محمد عبدی

پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۴۹ ق.ظ

یادمون نره که مدیون کی هستیم. نبودند اگه یه سری بزرگترها الان معلون نبود اصلا در مسیر درست و درمونی بودیم یا نه؟ شهید محمد عبدی از اون هاست که من فراموشش نکردم الحمدلله....

  • حسن مجیدیان

همیشه مربی با سر و شکل جدید

شنبه, ۸ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ ق.ظ

سلام.

به لطف خدا کتاب  «همیشه مربی» با طرح جلد جدید به ایستگاه دوم رسید. ان شا الله به زودی چاپ دوم کتابِ شهید محمد عبدی توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار نشر خواهد شد. 

  • حسن مجیدیان

درباره ی نعمت جان

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۴۰۰، ۰۱:۲۹ ب.ظ
نگاهی به کتاب «نعمت جان»؛

دختری که درد کشید؛ اما هرگز نشکست

«نعمت جان»، برای دختران و زنان ما، چراغ راه است. این حرف تعارف نیست. دختری که زحمت ‌کشیده، درد کشیده، کار کرده، جنگیده، در زندگی شخصی و تعاملات خانوادگی ناملایماتی متحمل شده و...؛ اما هرگز نشکسته و بی‌تاب نشده است.
دختری که درد کشید؛ اما هرگز نشکست
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- حسن مجیدیان؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی: «برای منِ مخاطب که در این سال‌ها مشتاقانه، مکتوبات و آثار مرتبط با ادبیات پایداری، خاطرات رزمندگان، شهدا و تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی را دنبال می‌کنم، خواندن کتاب «نعمت جان» لذتی و بهره‌ای و نعمتی بود. کتابی که نویسنده‌ جوان اندیمشکی از خانم صغری بستاک -این نمونه‌ زن مسلمان ایرانی و انقلابی- پیشِ رویِ ما نهاده، نمونه‌ای از هزاران زنِ پرافتخار و والاگوهری است که کارخانه‌ی انسان‌سازی انقلاب، به جهان ِ پُر مسأله‌ی امروز تقدیم کرده است. عناصری فراتر از زنانگی‌های مرسوم و بعضا یک‌خطی و نازل.
 
حقیقت این است -و هر منصفِ عاقلِ بی‌غرضی هم به آن اذعان دارد- که انقلاب مبارک اسلامی ما و رهبر یگانه‌ بلندنظرش، از زن در دنیای جدید، روایتی نو و کارآمد و انسانی ساخت. تفسیری روشن از آن چه زن باید باشد. روایتی بی‌خلل و پُرمایه از این مخلوقِ ارزشمند الهی.
 
در جهان جدید ما، در جهان پُرمسأله‌ ما، در جهان پُر حرف و دعوتِ ما، در جهان شلوغ و دروغ ما، در جهان دگرگونه‌ ما که برخی با غوغاسالاری و روایت‌سازی و دروغ‌پردازی و پول‌پاشی و... از زن و زنانگی تصویری ساخته‌اند و او را به ورطه‌ دل‌آزار و لجن‌آلودی کشانده‌اند که زبان از شرح آن خجل و قلم از ترسیم آن شرمسار است، روایت زنِ پرورش‌یافته در مکتب اسلام و دامان انقلاب، آن همه رفیع و بدیع است که باور آن برای جهان ِ عفونت‌زده‌ تهی از معنای عده‌ای، بسی سخت است و به افسانه می‌ماند. اما این روایت حقیقت است و دروغ نیست و در جامعه‌ بعد از انقلاب ما، از آن هزاران نمونه سراغ داریم.
 
کتاب «نعمت جان» -که باید تا انتها بخوانید که متوجه چرایی نام اثر بشوید- دومین کتاب از گروه پشتیبانی جنگِ واحد تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است. روایت زندگی و زمانه‌ی خانم «صغری بستاک» از فعالان خطه‌ جنوب و اندیمشک قهرمان در سال‌های جنگ و از امدادگران بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک. این بیمارستان در آن برهه و با توجه به موقعیت خطیر و استراتژیک شهر اندیمشک در پشتیانی جنگ، شنیده‌ها و خاطرات فراوان دارد که البته به لطف الهی کتاب خواندنی «حوض خون» در همین رابطه منتشر و مورد توجه قرار گرفته است.

هشت فصل کتابِ خانم سمانه نیکدل، با قلمی روان و بدون دست‌انداز، بدون بازی‌ها و تفاخرهای ادبی و کلامی، با کلماتی ساده و گرم و همه‌فهم به روشنی و آیینگی، دختر پُر جنب‌وجوش، پرتحرک و فعالی را روایت می‌کند که بار قابل‌توجهی از دردها و مسئولیت‌ها را به دوش کشیده است. بانویی که بنیاد مستضعفین، نهضت سوادآموزی، کمیته امداد، بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک و تعاون سپاه آن منطقه، میدان‌گاه و عرصه‌ مجاهدت و دوندگی‌های این دختر قویِ ایران‌زمین بوده است. پیشرفت تحسین‌برانگیز خانم بستاک، جنگندگی او، خلوص و عزم راسخ او، ریسک‌پذیری و سماجت او در مأموریت‌های مختلف، تاب‌آوری عجیب و صبر ستودنی او، نجابت و اصالت او و... کتاب را شیرین و خواندنی کرده است. هر کس کتاب را بخواند هم حال خوب پیدا می‌کند و هم شاید مثل من از بی‌عملی و بی‌حاصلی خودش، شرمنده شود؛ چراکه ما سخت و بی‌حساب به امثال ایشان مدیونیم.
 
سختی و دلهره‌های مدام و بی‌وقفه‌ جنگ، وضعیت خاص و دشوار مردم محروم اندیشمک، تلاش رزمندگان و دلسوزان انقلاب بعد از پیروزی انقلاب در رفع محرومیت‌های فرهنگی و اقتصادی، حالات و روحیات و تقیدات اخلاقی پرستاران و رزمندگان و مجروحان جنگی، تلاش مداوم کادر درمان و امدادگران جنگ، حمیت و غیرت و همکاری مردم در جریان جنگ و حمایت از امام و انقلاب، روحیات شخصی و خانوادگی راوی و... در خلال خاطرات به‌خوبی نمایان است. مخصوصا خاطرات حضور در بیمارستان شهید کلانتری و مواجهه‌ ایشان و همکارانشان با بروبچه‌های مجروح در عملیات‌ها شیرین و درس‌آموز است. خانم و بستاک و رفقایش در آن مقطع مهم از تاریخ میهن ما، جانانه وارد میدان شدند و کار کردند و نقش آفریدند. من و ما نمی‌مانیم و می‌رویم ولی آنها و مجاهدت‌ها و اثرات عشق و خلوص‌شان در تاریخ خواهند ماند.
 
کتاب عفیفانه‌ «نعمت جان»، برای دختران و زنان ما، چراغ راه است. این حرف تعارف نیست. ببینید دختری که این همه زحمت کشیده، درد کشیده، کار کرده، جنگیده، در زندگی شخصی و تعاملات خانوادگی ناملایماتی متحمل شده و حتی در ازدواج با کسی که او را می‌خواسته، دچار موانعی شده و خواستگارش به شهادت رسیده و... اما هرگز نشکسته و بی‌تاب نشده و حتی برای جبران آنچه از دست رفته -با اینکه مقصر نیست- تصمیم می‌گیرد با جانبازی قطع نخاع ازدواج کند و همین کار را هم علی‌رغم مخالفت خانواده انجام می‌دهد! این فوق ِفهم ماست...
 
برای همین است که آرزوی من این است که کتاب به دست دختران و زنان و مادران ما برسد. در مدارس ما، مساجد ما، هیئات مذهبی ما و حتی بیمارستان‌های ما چه عیب دارد که چنین کتاب‌هایی راه پیدا کنند و دیده شوند؟ همین دست کتاب‌ها چرا مایه و پایه‌ تئاترها و فیلم و سریال‌های ما نشود؟ چرا اصلا «نعمت جان» و نظایر آن، ترجمه نشود؟
 
کتاب، کم‌حجم، خوش‌ساخت، حاوی پاورقی‌ها و اطلاعات جانبی کافی و ضمایم مکفی است. امید داریم علاقه‌مندان این حوزه، خودشان را از لذت مطالعه‌ «نعمت جان» محروم نکنند، چراکه از آثار خوب این عرصه است و تلاش دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، موسسه فرهنگی هنری شهید زیوداری اندیمشک، انتشارات «راه یار» و در نهایت نویسنده‌ خوش‌آتیه‌ کتاب قابل‌توجه و ستودنی است.»
 
کد مطلب : ۳۱۲۸۰۵
  • حسن مجیدیان

مجیدیان: چرا نمایشگاه‌های مد و لباس برگزار می‌شود اما از نمایشگاه کتاب خبری نیست!

یک نویسنده کتاب گفت: چگونه است که ما نمایشگاه‌هایی همچون نمایشگاه‌های گل و یا مد و لباس را برگزار می‌کنیم اما نمایشگاه فیزیکی کتاب را همچنان برگزار نمی‌کنیم، برگزاری نمایشگاهی چون نمایشگاه کتاب تهران نشانه‌ای از بیداری فرهنگی برای جامعه خواهد بود و از زنده بودن جریان فرهنگ خبر می‌دهد.

حسن مجیدیان در گفت‌وگو با میزان پیرامون پیرامون برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب گفت: برگزاری نمایشگاه فی‌نفسه پدیده‌ای ارزشمند محسوب می‌شود اگرچه افزایش قیمت کاغذ و بالا رفتن قیمت کتاب برای مخاطب فاصله گرفتن از مطالعه را به ارمغان آورده است و سدی برای خرید بیشتر کتاب تبدیل شده، اما برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب همانند سال گذشته راهکاری ارزنده و قابل توجه بوده که با استقبال جامعه نیز روبرو شد، طرح فروش اینترنتی کتاب که توسط انتشاراتی‌ها در فضای مجازی به اجرا گذاشته شده بود نیز رویکردی قابل توجه بود.

***نمایشگاه کتاب نشانه‌ای از بیداری فرهنگی

نویسنده کتاب «همیشه مربی» تصریح کرد: برگزاری نمایشگاه فیزیکی کتاب قطعاً می‌تواند دستاورد‌های بسیار ارزنده‌ای را برای افزایش سرانه مطالعه و یا توجه جامعه به سوی کتابخوانی داشته باشد این مهم را می‌توان بعد از رفع محدودیت‌ها مد نظر قرار داده و به اجرا گذاشت چگونه است که ما نمایشگاه‌هایی همچون نمایشگاه‌های گل و یا مد و لباس را برگزار می‌کنیم اما نمایشگاه فیزیکی کتاب را همچنان برگزار نمی‌کنیم، برگزاری نمایشگاهی چون نمایشگاه کتاب تهران نشانه‌ای از بیداری فرهنگی برای جامعه خواهد بود و از زنده بودن جریان فرهنگ خبر می‌دهد. زیرا نشانه‌ای از بیداری فرهنگی برای جامعه خواهد بود و از زنده بودن جریان فرهنگ خبر می‌دهد.

مجیدیان به فواید دیگر برگزاری نمایشگاه‌های فیزیکی کتاب اشاره و اظهار کرد: برگزاری نمایشگاه‌های فیزیکی حضور نویسندگان و مسئولین در غرفه‌های مختلف گفت‌وگو‌های متعدد بین ناشران و مخاطبان همچنین ارتباطی دو سویه و مستقیم با نویسندگان را برای مخاطبان علاقمند به همراه دارد که قطعاً سبب خواهد شد، اقبال جامعه به سوی خواندن کتاب افزایش پیدا کند.

***نقش تبلیغات در سرانه مطالعه

وی نقش تبلیغات در افزایش سرانه مطالعه را بسیار موثر دانست و تاکید کرد: افزایش سرانه مطالعه ارتباط مستقیمی با تبلیغات دارد این تبلیغات می‌تواند با کمک برخی از چهره‌های تاثیر گذار در جامعه که مورد اقبال عمومی هستند به اجرا گذاشته شود این امر بدون در نظر گرفتن گرایش‌های سیاسی و اجتماعی باید در نظر گرفته شود همچنین تبلیغ کتاب در رسانه‌های مجازی و یا با معرفی کتاب‌ها در برنامه‌هایی همانند «کتاب باز» یا معرفی کتاب‌ها در برنامه‌هایی مانند «خندوانه» یا «دورهمی» که پیرامون مطالعه آخرین کتاب‌ها از برخی افراد برجسته سوالاتی می‌شود مسیر تبلیغ را بپیماید.

نویسنده کتاب «همیشه مربی» پیرامون نقش موثر کتابخانه‌ها ابراز کرد: کتابخانه‌ها از دوران مدارس تا دوران دانشگاه و بعد از آن هر نقش سنگری فرهنگی و اثر گذار را در جهت ترغیب مخاطبان به مطالعه داشته اند و دارند اگر چه امروزه متاسفانه کتابخانه مدارس و کتابخانه‌های دیگر مسکوت مانده و با بی توجهی روبرو شده اند، اما احیای کتابخانه‌ها و در پیش گرفتن برنامه‌های تبلیغاتی برای زنده کردن فرهنگ مطالعه مهمترین مسئله است که می‌تواند در دوران امروز که قیمت کتاب افزایش قابل توجهی پیدا کرده مددی برای افزایش دست رسی و مطالعه اقشار مختلف باشد.

***کمبود کاغذ

وی کمبود کاغذ را عاملی مهم در کاهش تولید کتاب دانست و بیان کرد: امروزه متاسفانه میزان کتاب‌هایی که منتشر می‌شود نیز کاهش قابل توجهی پیدا کرده این مهم به دلیل کمبود کاغذ است که باید به زودی مورد رسیدگی قرار گرفته و مشکلات آن مرتفع شود.

مجیدیان پیرامون اهمیت و جایگاه مطالعه خاطرنشان کرد: هیچ وقت ملتی یک شبه مطالعه گر نشده اند بلکه این روند و جریان فرهنگی نیاز به زمان و عملکرد همچنین برنامه‌های خاص و اجرایی دارد لذا حرکت امروز ما باید با هدف افزایش سرانه مطالعه در پیش گرفته شود و برنامه‌هایی بتواند جامعه را به سوی مطالعه دعوت کند باید شکل بگیرد تا در آینده شاهد فرهنگ مطالعه در بین همه اقشار باشیم.

  • حسن مجیدیان