حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

بی نشان...

يكشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۲:۱۶ ب.ظ

  • حسن مجیدیان

بر بلندای نیزه...

شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۵۵ ق.ظ

برای سردار بی سر و شهید والامقام حاج عبدالله اسکندری، قلم باید خیلی لیاقت داشته باشد که بر صفحه بلغزد و بنویسد و یکی مثل من، نه از سر لیاقت که از شوق و ارادت و به تمنای نیم‌نگاهی از جانب شهید، این‌ها را می‌نویسد. حاج عبدالله، شهید سرافراز، سربلند و سرآمدی بود که سر شریفش در جریان دفاع از حرم اهل‌بیت (ع) به بلندای نیزه رفت. سر او را دشمنان خدا بر سر دست گرفتند و دست‌افشان و پای‌کوبان، بر عمودی قرار دادند و شقاوت و پستی خود را بیش از همیشه عیان ساختند.

گاهی و پیش از جریان جنگ سوریه، با خودم فکر می‌کردم هنوز هم کسی می‌تواند شبیه ارباب مظلوم و سرجدای ما شهید شود؟ آیا هنوز هم می‌شود سر از قفای ما در راه خدا ببرند؟ آیا هنوز هم می‌شود حنجرۀ کسی در راه حق با خنجری آشنا شود؟ یا اینکه نه! دورهٔ این‌گونه جان سپردن‌ها به سرآمده است و تقدیر شهادت ما در این زمین و زمانه به ترکشی، گلوله‌ای، توپ و خمپاره‌ای گره خورده؟

حاج عبدالله ما اما قصهٔ سرسپاری به آستان معشوق را ورق جانانه‌ای زد، فصل تازه‌ای گشود و برایمان امیدواری‌ها آورد. یادم هست وقتی سر مطهر او را در دستان پلید تکفیری‌ها دیدیم چه بهتی به ما دست داد. نه از شناعت و پستی دشمن که از سعادت، رفعت و بلندمرتبگی سردار اسکندری... وقتی سرش را بر میلهٔ آهنی - که بسان نیزهٔ نازکی بود - نهادند، آه حسرت سر دادیم از این‌همه بی‌لیاقتی و جاماندگی امان!

غبطه‌ها خوردیم بر قرب او به ارباب و معیتش با حضرت معشوق...جانم به فدای او.

کتاب سِرِّ سَر، دومین کتاب از کتاب‌های مدافعان حرم انتشارات روایت فتح است به قلم خانم نجمه طرماح. داستانی بلند و سرشار از نکته‌های شنیدنی از زندگی مجاهدانه و مردانهٔ حاج عبدالله، به روایت همسر گرامی ایشان. این همسر فداکار و مقاوم، با عشقی که در تک تک کلماتش نهفته است، مرد زندگی‌اش را روایت کرده. ولی انصاف این است که ناخواسته فداکاری‌ها، تاب آوردن‌ها، صبوری‌ها و همراهی‌های خودش را و همهٔ همسران والامقام شهدا و رزمندگان را هم به زیبایی به تصویر کشیده است.

قالب کتاب داستانی است و فوق‌العاده روان و جذاب نوشته شده.

قلم خانم طرماح هنرمندانه، پخته و جان‌دار است و این بسیار جای خوشوقتی و افتخار دارد که جبههٔ انقلاب، جوانان نویسنده و هنرمندانی به این خوبی دارد.

عمر عزیز سردار اسکندری از بدو جوانی تا شهادت، در راه انقلاب، جنگ و خدمت به خانواده‌های معظم شهیدان گذشت. او با اینکه پس از خدمت در سمت ریاست بنیاد شهید استان فارس، بازنشسته شده بود، عشق به انقلاب و دفاع از حریم حرم حضرت عقیله (س) او را به سوی شام بلا کشاند!

پس از سال‌ها مجاهدت و خدمت، شهادت مزد او بود و چه شهادتی! زیباتر از آن را نمی‌شود تصور کرد.

کتاب او الحق از بهترین روایت‌های نوشته شده برای شهدای مدافع حرم است. امیدوارم دیده و خوانده شود و متروک و مهجور نماند.

  • حسن مجیدیان

مرغ مهاجر...

سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۳۱ ق.ظ

روی قبرم بنویسید مسافر بوده است
بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است
بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست
او در این معبر پرحادثه عابر بوده است
صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست
در رثایم بنویسید که شاعر بوده است
بنویسید اگر شعری ازاومانده بجای
مردی از طایفه ی شعر معاصر بوده است
مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داریست
بنویسید در این مرحله کافر بوده است
غزل هجرت من را همه جا بنویسید

روی قبرم بنویسید مهاجر بوده است...

  • حسن مجیدیان

سالگرد آقا معلم...

يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۱۵ ب.ظ

  • حسن مجیدیان

نکته های میرزا...

شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۴۹ ق.ظ


استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:

1- هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2- زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3- اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4- گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5- موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6- اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7- تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8- هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9- تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10- با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11- خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12- لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.


13- ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

14- دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."

15- هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه دلت را تصرف کند.
ما این تعابیر را نمی­ فهمیم، وقتی هم نمی­ فهمیم امکان دارد هجمه ببریم و إن­قلت بیاوریم که آقا یعنی چه؟! مگر خدا حسود می­شود؟! این حرف­ها چیست؟! نمی ­فهمیم، امّا بعضی از صفات متعلّق به خداست، در عالم هیچ ­کسی نمی­ تواند کبریایی داشته باشد، خداست که متکبّر است و کبریایی متعلّق به اوست، «الله اکبر».

  • حسن مجیدیان

پوستر جالب این این روزها...

دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۵۳ ق.ظ

  • حسن مجیدیان

سید مقاومت...

يكشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۵۶ ق.ظ

دبیر کل حزب‌الله لبنان در گفت‌وگویی اعلام کرد که شایعات بیماری او کاملا دروغ بود و بی اساس بوده است.

سید حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله لبنان، پس از چند ماه سکوت، در گفتگوی زنده با شبکه المیادین درباره سکوت رسانه ای و شایعات پیرامون خود اظهارداشت: این مسئله آن‌چنان که در رسانه‌های اسرائیلی یا سعودی گفته شد صحت نداشت. نه سکته قلبی، مغزی و نه روحی و عقلی.. [خنده] من خوبم و با آنکه وارد شصت‌سالگی شده‌ام، هیچ مشکل سلامتی نداشتم.

وی با بیان اینکه هیچ مشکل جسمی ندارم و تمام آنچه که گفته شد، دروغ پردازی بود بیان داشت: آنچه که درباره بیماری من و یا مرگ من منتشر شده است، مضحک است.

تصمیم گرفته بودیم تا زمان پایان عملیات سپر شمال اظهار نظر نکنیم

دبیر کل حزب الله لبنان با بیان اینکه عدم سخنرانی من در این مدت ارتباطی به وضعیت سلامت من ندارد، تاکید کرد: من و برادرانم در حزب الله تصمیم گرفتیم که درباره عملیات سپر شمال تا زمانی که به پایان برسد، اظهار نظر نکنیم.

سید حسن نصرالله افزود: ایزنکوت رییس ستاد ارتش رژیم اشغالگر از پایان عملیات سپر شمال سخن گفت اما عملیات هنوز تمام نشده است.

دبیر کل حزب الله لبنان گفت: دیروز گزارشی به من دادند و گفتند که عملیات تا جمعه ادامه داشته و امروز شنبه تعطیل بوده است. اما آیزنکوت پایان عملیات را اعلام کرده بود... من به همه دوستداران و حتی به اسرائیل می‌گوییم که ما پایبند به دشمن نیستیم که هر زمانی واکنش نشان دهیم.

وی خاطرنشان کرد: شایعه پراکنی درباره وضعیت سلامت من در واقع تلاشی برای کشاندن من به سخنرانی است و آن چیزی بود که ما نمی خواستیم.

ما ملزم نیستیم که بگوییم، حزب‌الله تونل حفر کرده است

سید حسن نصرالله در پاسخ به سوالی درباره عملیات کشف تونل اسرائیل گفت، ما ملزم نیستیم که بگوییم، حزب‌الله تونل حفر کرده است. ما همیشه تمایل داریم که ابهام سازنده را در پیش بگیریم. حتی اسرائیل ادعا می‌کند که حزب‌الله عامل حفر تونل است اما تاکنون دلیلی برای این ادعا ارائه نکرده است... البته که تونل‌هایی هست بوده. حالا چه جدید چه قدیمی. و برخی را کشف کرده‌اند. حال جدای از اینکه چه زمانی حفر شده، قبل از جنگ 2006 یا بعد آن یا اینکه چه کسی حفر کرده، به هر حال این تونل‌ها هست و نکته در این است که اسرائیل آن را دیر کشف کرده است و این شکست دستگاه اطلاعاتی اسرائیل بود. یکی از این تونل‌ها عمری در حدود سیزده یا چهارده سال بود. یعنی ارتش، سرویس اطلاعات و دستگاه‌های آنان این را کشف نکرده بودند هر چند که رسانه‌های اسرائیلی از تونل‌ها صحبت کرده بودند.

نصرالله گفت که «موشه یعلون در اثنای عملیات سپر شمال گفت، ما از دو سال پیش از این تونل‌ها خبر داشتیم و برخی شهرک‌نشینان گفتند که آنها دو سال پیش سوالهایی درباره این تونل‌ها از مقامات پرسیده بودند. سوال ما این است که آیا سران اسرائیل به شهرکنشینان دروغ می‌گویند؟».

نتانیاهو به ما خدمت کرد!

دبیر کل حزب‌الله توضیح داد: این مسئله [عملیات سپر شمال برای کشف تونل‌ها] ترس و هراس را وارد دل همه شهرک‌نشینان [اسرائیلی] کرد. آنها قبل از این عملیات می‌گفتند تونلی در کار نیست و تنها نگرانی سقوط موشک‌ها بود، نتانیاهو با این کار رسانه‌ای بزرگ روی تونل -که اصلا نیاز به این کار رسانه‌ای بزرگ نداشت- ترس و هراس را به دل شهرک‌نشینان وارد کرد. نتانیاهو با عملیات سپر شمالی در جنگ روانی به ما خدمت کرد چرا که شهرک‌نشینان را بشدت ترساند و آنها از این به بعد صدای هر چکشی را بشوند با ترس خواهند گفت که صدای چکش می‌شنوند.

برای مقابله با تهدیدات اسراییل، استفاده از همه ابزارهای قدرت حق ماست

وی تاکید کرد: اگر تصمیم بگیریم که وارد الجلیل شویم، صهیونیست ها هرگز نخواهند فهمید که چگونه وارد خواهیم شد.

سیدحسن نصرالله با بیان اینکه بخشی از نقشه ما در جنگ آتی، ورود به الجلیل است، یادآور شد: ما بی‌شک از سال‌ها پیش قدرت ورود با الجلیل را داریم اما تصمیم آن بستگی به شرایط [جنگ احتمالی] دارد. برای مقابله با تهدیدات اسراییل، استفاده از همه ابزارهای قدرت حق ماست.

دبیر کل حزب‌الله گفت: پس از جنگ سوریه، مساله آسانتر شده و برای دیوارهایی که بنا می کنند، راه حلی پیدا کردیم از همین رو به دشمن اجازه نمی دهیم که قواعد درگیری را به ما تحمیل کند و یا آنها را تغییر دهد.

  • حسن مجیدیان

درد دل یک شهید...

چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۲۵ ب.ظ
 
بسم رب الشهدا والصدیقین 
رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق 
 
با این آرزو زنده‌ایم که رب جل و علی این بندگان ناشایست خود را با وجود کرمش مورد عفو قرار دهد و آن روزی که این امید قطع گردد همان بهتر که لحظه‌ای دیگر زنده نمانیم و خدا خودش رحم کند. تمام عمر دویدیم و آخر چه؟ به کجا رسیدیم؟ پی چه کسی می‌دویدیم و آیا به او رسیدیم؟
 
خدایا همین قدر می‌دانم که اگر مقصد را می‌شناختیم و مسیر دوست را طی می‌کردیم حتما به آنجا رسیده بودیم سال‌ها دنبال صاحب الزمان دویدیم و گریه کردیم؛ ولی ای خدا مرا ببخش همه‌اش خواب و خیال بود در تمام این مدت مثل کودکی رفتار کردم که با مشتی اسباب بازی سرگرم شده است و چرا ندیدیم، چرا او را درک نکردیم چرا، چرا او را در آغوش نکشیدیم، حتما اشتباه کردم، آری حتما اشتباه کردم و در طی طریق گمراه کردیم.
 
اما شما را به خدا مرا این گونه رها نکنید، پس از عمری دوندگی نکند مثل حیوانی پست و دون مایه، جان دهم نمی‌گویم که مطمئنم، حیوانی بیش نیستم. اما عزیزم آبرویم را بخر نگذار دیگران بفهمند همان طورکه در طول حیات آبرویم را حفظ نمودی، خدایا از زندگی بیزارم چرا مرا نمی‌بری آخر از دست این بنده سرا پا تقصیر تو چه کاری بر می‌آید دیگر هر چه بلد بوده‌ام، کرده‌ام.
 
چه می‌دانم جهاد اصغر یا اکبر سعی خود را کرده‌ام دیگر چه باید بکنم بیا از سر ما بگذر مرا هم ببر پیش بقیه آن‌هایی که عقده دل خود را برای تو گفتند و تو آن‌ها را خریدی مرا هم بخر و ببر. التماس می‌کنم، فریادم بر آسمان می‌رود که خدایا دیگر طاقت ندارم بازوانم توانی ندارد چشم‌هایم سویی ندارد. پاهایم قوتی ندارد، در راه مانده‌ام مسکین و حقیرم.
 
فریاد یاد محمدا
 
منم اسیر کربلا
محمدعبدی.ماه رمضان.1377
 
  • حسن مجیدیان

نابغه علمی و شهید مدافع...

شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۱۸ ق.ظ

«رضا کارگر برزی» اولین شهید مدافع حرم استان البرز است. اصالتا کرمانی اما بزرگ شده و رشد یافته در نظرآبادکرج. کتاب هشتم از سری کتاب‌های مدافعان حرم انتشارات روایت فتح، به قلم خانم «شهلا پناهی» برای «رضا» نوشته شده است. «چشمان یعقوب» کنایه و استعاره‌ای است از چشم‌های بارانی و صبور و منتظر پدر شریف او. حضرت یعقوب نبی که به فراق یوسفش دچار شده بود و اشتغال به گریه‌های شدید و حزن مدید داشت، امید به لقاء فرزند و بازگشت پسر داشت. اما یعقوب قصه ما پسرش رفته و بازنخواهد گشت!

این کتاب اگرچه روایت زندگی «رضا»ست اما در بطن خود، حکایت از مظلومیت و رنج و دردهای بی‌شمار و پنهان پدر و مادر مظلوم شهدا دارد. اولیاء ارجمندی که با افتخار، ثمره و میوه حیاتشان را بی منت به محبوب پیشکش کرده‌اند و چشم داشتی ندارند. حتی متا‌ع‌شان و قربانی‌شان را ناچیز تلقی می‌کنند. و حتی تمنا دارند که لایق باشند و دارایی‌های دیگرشان را هم بذل کنند.

نشان از دوستان بی ادعای خدا اگر می‌جویی، پدر و مادر شهدا را دریاب که کنزهای گنجور و مخفی خدا هستند روی زمین. محبوب شهدا می‌شود آنکه به والدین آنها خدمت کند و احترام گذارد و رعایت و حمایتشان کند.

شهید «رضا کارگر برزی» از متخصص‌های درجه اول الکترونیک و تخریب در یگان خود بوده که در این زمینه حرف برای گفتن فراوان داشته. یک مهندس زبده و نیروی اثرگذار و دارای نبوغ علمی قابل توجه و متعهد و پرکار. و آدمی محجوب و سربه‌زیر و عموماً ساکت. اهل خانواده و فوق العاده رازدار و شدیداً متعهد به خانه و خانواده! به رفیقش می‌گفت: «میدونی، پاکدامنی فقط مخصوص خانما نیست! متاسفانه تو جامعه ما خیلیا هستند که در انجام اعمالشون سهل انگاری می‌کنن. یه جورایی میشه گفت پایبند به اصول خانواده نیستند. بعضی تو رفتار، بعضی با چشم و حتی بعضیا تو فکرشون این انحرافات رو دارن. به خداوندی خدا، من نه در عملم، نه چشمم و نه حتی در ذهنم هم این موارد جایی ندارند. صادقانه‌اش اینه که عاشق زندگی‌مم و به اصولش پایبندم.» این فرازها به خدا قسم کم از فراز شهادت او نیست که معصومین در روایات فرموده‌اند که جوان عفیفِ پاکدامن هم ردیف شهداست. شما داستان آشنایی او با همسرش در دانشگاه و نحوه ابراز علاقه و خواستگاری «رضا» را بخوانید و ببینید که پاک و باطهارت بودن توی همین جامعه و دانشگاه و در همین شرایط اجتماعی و فرهنگی کنونی، افسانه نیست بلکه شدنی است. امثال «رضای کارگر» فردای قیامت حجتی هستند برای ما و بهانه ها و توجیهات سستمان در ارتکاب معاصی و کسب آلودگی‌ها.

کتاب این شهید بدون تعارف هم آموزنده است و هم حرکت آفرین. خاطرات رفقای او در این کتاب خواندنی است. همسر و خواهران شهید هم، او را زیبا ترسیم کرده‌اند. پدر و مادر بلندمرتبه او قهرمان این کتابند. پسرشان را از همان اول نذر بی بی زینب (س) کرده بودند و چه خوب نذرشان را ادا کردند. «حاج قاسم» هم مطالب جالبی راجع به این شهید در این کتاب گفته است.

ان شاالله همت کنید و کتاب «چشمان یعقوب» را پیدا کنید و با شهید عزیز استان ما رفیق و مأنوس بشوید.

  • حسن مجیدیان

کتاب "چشمان یعقوب"

چهارشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۵۶ ق.ظ

یکی دو روز پیش این کتاب رو خوندم. واقعا تو دور و زمونه ای که حرف و دعوت و ادعا زیاده، خوندن کتاب شهدا حال آدم رو خوب میکنه. شهدا متعلق به همه ی مردمن.کتاب هاشونم مفید حال همه.

  • حسن مجیدیان