ثارالله
ثارالله
گاهی بعضی تعابیر را وقتی از منظری دیگرگون میخوانی بسی رعب آور اند. مثل ثارالله. خون خدا!
فارغ از هر تعلق فکری و ایدئولوژیک تأمل کردن بر کربلا بسی شگفت آور است. چه می شود که آزاد مردی میداند "ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است" و باز بر منطق قدرت میشورد؟ فهم سوژگی حسین (ع) در کربلا، پروای غریبی به دل می نشاند. مهم نیست چه کسی، چه گفتمانی و چگونه حسین (ع) و کربلا را میخواند. مهم لحظه ی شوریدن حسین (ع) است بر کلیت و خلق مخزنی برای معنابخشی به جهان، هستی، و امر سیاسی. وفادار ماندن به لحظهی حسین (ع)، وفادار ماندن به لحظهی واقعه است که نشان میدهد چگونه میشود منطق خطی تاریخ را به یکباره در هم کوبید. حسین (ع) آزاده ای است برای همهی اعصار و ورای هر ایدئولوژی و منش فکری شکوهمند است.
*
کیرکگور وقتی میخواست "ترس و لرز " را بنویسد گفت از شنیدن نام هگل رعب برم نمیدارد ولی وقتی به نام ابراهیم میرسم به رعشه میافتم. مسئلهی کیرکگور ایمان بود. او به این مسئله میپرداخت که وقتی ابراهیم (ع) فرمان گرفت که پسرش را قربانی کند تنهاترین مردان جهان بود و فهم کردن دنیای درونی ابراهیم (ع) بسیار رعب آور و درد آور است. بدیو نیز وقتی از رخداد مینوشت قصه ی پل قدیس برایش غریب جلوه میکرد. چه میشود سرکرده ی سپاهیان رم برای سرکوب مسیحیان دمشق به یکباره بدل میشود به نقطهی عطف تاریخ مسیحیت. مواجههی من با حسین (ع) و کربلا چنین رعبی را در من برمیانگیزد. مواجهه با حلاج و مسیح (ع) نیز چنین رعبی را بر میانگیزد. البته این روزها صحنه های فیلمهای هالیوودی بیشتر هیجان انگیز به نظر میرسد اما وقتی سه گانه ی مسیح، حلاج و حسین خطابم میکند به راستی منقلب میشوم. شهید همیشه غریب است. مقایسهی منطق جهان معنایی ما با شهید تفاوتی را نشان میدهد که احساس تلخی از حقارت در برابر شهید را به انسان میدهد. بیخود نبود که بنیامین چنین از واژه ی شهید Martyr
با شکوه یاد میکرد. به راستی چه چیز به شهید در معنای عام چنین قدرتی میبخشد؟ ایمان در دنیای مدرن پاسخی درخور نمییابد. چه نیرویی چنین انسانی را برمیانگیزد که همهی جهان را به مبارزه بطلبد و با خون خود به تقابل با کلیت برود؟
*
نوشتن از پل قدیس و ابراهیم و بزرگان الهیات یکی از محوریترین بنیادهای فلسفه پردازی در غرب است. اما در ایران هیچگاه چنین تلاشهایی صورت نمیگیرد. هرگاه در تاریخ ایران فریاد اعتراضی برخواسته است کربلا و حسین (ع) یک مخزن معنایی غنی بوده است. کربلا چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم یکی از محوریترین عناصر سوژگی و هویت یابی در ایران است. حسین (ع) و کربلا را هیچ گاه هیچ ایدئولوژی ای نتوانست مصادره به مطلوب کند. حسین (ع) و کربلا به عوان لحظهی آزادگی یک امر واقعی است، نعشی است که بنای مردن ندارد و همواره اکنونیت امر سیاسی را استیضاح میکند. چه اهمیتی دارد فردی الهیاتی باشیم یا نباشیم؟ چه اهمیتی دارد که پرداختن به کربلا و بازخوانی حسین (ع) به ظاهر ژست روشنفکرمآبانه را اذیت کند؟ آنچه مهم است این است که کربلا همیشه اکنونیت را استیضاح کرده است و تن به هیچ منطقی برای مصادرهی کربلا نداده است. کربلا همیشه به سیاست توده و مردم تعلق داشته و دارد و خواهد داشت.
آرش حیدری