من از شهید چه میخواهم
طرف نوشته که دنبال موکبی بودم یا همراهانم را در مسیر گم کرده بودم یا پولم برای سفر اربعین جور نمیشد و...از فلان شهید خواستم که کاری کند. بعد میگوید موکب و راه و همراهان ام را پیدا کردم و این ها از عنایت شهید است. من هم قبول دارم. واقعا قبول دارم. منکر این مطالب را خدا هدایت کند! ولی من از شهید هیچ وقت این ها را نمیخواهم. شهید اگر دستش باز است راهِ رفتن را به من نشان دهد. دستم را در این تلاطمات ول نکند. جلودار و جلوگیرِ من باشد. به من نظام و قاعده و شاکله بدهد. مراقبم باشد. سرعت بدهد به من. اصلا بزند توی سرِ من تا حواسم را جمع کنم و آدم باشم! آن آقا در قم میگفت من حاجات دنیایی ام را از قبر پدرو مادرم مطالبه میکنم و برای این چیزها سراغِ حضرت معصومه سلام الله علیها نمیروم. و میگفت از امام رضا علیهالسلام بیل و کلنگ و موتور و شغل و قبولی در کنکور نخواه. این ها را دیگران هم میتواند به نوعی به تو بدهند و برسانند. از امام چیزی بخواه که فقط در دست اوست. مثل هدایت و معیت و نصرت و عاقبتِ خیر و علمِ نافع و... من از شهید این توقعات را دارم و معجزه ی حضور او را این طور میفهمم. بعضی ها شهدا را کرده اند وسیله ی جبرانِ بی همتی و حواس پرتی خود!
آقای شهید!
آقایانِ شهدا!
آی دستگیرهای عالم
آی شاهدان عالم هستی
آی همقطارِ بالایی ها
منِ زمین خورده ی از حال رفته، توقعم از شماها خیلی بالاست.