حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آمریکا» ثبت شده است

این کشورهای در پیت

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۳۸ ق.ظ

 

خوب به این اسمها نگاه کنید ...

لسوتو، بابادوس، کومور، موریس، نائورو، پالائو، پاپوآ گینه نو سَن مارینو، سنت کیتس و نویس، ساموآ، سائوتومه، سیشل، سوازیلند، تونگا، تووالو، وانواتو، مالاوی، کیپ ورد، جیبوتی، بنین، بلیز، آنتیگوا باربادو، جزایر سلیمان، جزایر فارور، جزایر مارشال، موریتانی و بسیاری دیگر ...

اینها اسامی بخشی از کشورهایی هستند که زیر ۱۰۰ سال عمر داشته و زیر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت دارند و کاملا برنامه ریزی شده و با سیاست های پلید آمریکا تشکیل شده و اینک عضو سازمان ملل هستند و هر کدام یک حق رای دارند ! از سال ۱۹۴۵ که سازمان ملل با حضور ۵۱ کشور تشکیل شد ، تا کنون کشورهای زیادی با هدایت آمریکا ، اصطلاحاً مستقل شده‌اند و اعضای سازمان ملل را به چیزی در حدود دویست عضو (۲۰۰ کشور) رسانده‌اند جالب اینجاست که به یکباره شما می‌شنوید که بالای ۱۵۰ کشور در سازمان ملل ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده‌اند ! یا می‌گویند جامعه جهانی نگران برنامه‌های هسته‌ای ایران است ! اما کسی نمی‌گوید این جامعه جهانی چیست و چگونه تشکیل شده است !؟ کسی نمی‌گوید که اکثر این کشورها جمعیتشان به ۳۰۰ هزار نفر هم نمیرسد ! بطوری که جمعیت ۱۰ کشور روی هم رفته کمتر از یکی از شهرکهای کوچک شهرستانهای ایران نیست ۱. واتیکان زیر ۱،۰۰۰ نفر ۲. نائور کمتر از ۱۱،۰۰۰ نفر ۳. تووالو - کمتر از ۱۲,۰۰۰ نفر ۴. پالائو - بیشتر از ۱۸,۰۰۰ نفر ۵. سن مارینو - کمتر از ۳۴,۰۰۰ نفر ۶. لیختن اشتاین - کمتر از ۳۹,۰۰۰ نفر ۷. موناکو - کمتر از ۴۰,۰۰۰ نفر ۸. سنت کیتس و نویس - کمتر از ۵۴,۰۰۰ نفر ۹. جزایر مارشال - کمتر از ۶۰,۰۰۰ نفر ۱۰. دومینیکا - کمتر از ۷۲,۰۰۰ نفر ......... جمعیت ۱۲۶ کشور عضو سازمان ملل فقط هفتاد میلیون نفر هست ، که بله قربان گوی آمریکا هستند . مساحت تمامی این کشورها به اندازه ایران نمی‌شود...

  • حسن مجیدیان

سرزمین نوچ

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۵ ق.ظ

 

کتاب جالبی راجع به پدیده ی مهاجرت. زوج جوانی به نام های آرش و صنم که برای زندگی بهتر و رفاه و آسایش و آرامش و...مهاجرت می‌کنند به آمریکا. به ایالت دالاس. با شوق و ذوق آن جا، جاگیر و مشغول کار و درآمد و دسترسی به رویاهایشان می‌شوند و با دوستان ایرانی بُر می‌خورند و حسابی شبیه آمریکایی جماعت می‌شوند. اما آرش به ناگهان مریضیِ ناشناخته ای می‌گیرد و مجبور می‌شود برای مداوا برگردد ایران. صنم با او همراهی نمی‌کند. آرش دوباره به آمریکا برمی‌گردد و این بار متوجه می‌شود که صنم.... داستان جالبی است. برای فهم پدیده ی مهاجرت، داده ها و سوالات و دیالوگ ها و نشانه های خوبی دارد. کتاب آن همه خوب بوده که جایزه ادبی جلال آل‌ احمد را هم در یکی از سالها برده است. کتاب آدم را به فکر می اندازد که زندگی چیست اصلا؟ آرامش و آسایش کجاست؟ چرا باید برویم؟ چرا بعضی ها از وطن میروند؟ مملکت و وطن چی دارد برای ماندن و چه ندارد برای نماندن؟ حالِ خوب کجاست؟ بهرحال نیمچه ی فلسفه‌ ای بر کتاب حاکم است. در کل خواندنی و دلپذیر است.

  • حسن مجیدیان