حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنها برای لبخند» ثبت شده است

شهید خوش غیرت در قاب یک روایت

چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۳۲ ق.ظ

"تنها برای لبخند" روایت هایی است از بهنام حشمدار که به نوعی در آن مقطع زمانی دوست و مربی علی خلیلی بوده است. تلاش نویسنده در جای جای خاطرات، ترسیم سیرِ رو به رشد علی در خلال مجاهدت ها و ارائه تصویری روشن از سلوک دگرگونه ی او پس از ماجرای جراحت است.  کتاب اساسا، مختص فعالان جبهه ی انقلاب در سنگر تعلیم و تربیت است. الگویی مناسب برای آنها که دغدغه ی بچه های مردم را دارند. برای هیاتی ها و بسیجی ها و اهالی انقلاب. "تنها برای لبخند" که برآمده از دغدغه ی چندین ساله ی نویسنده است ،خودش حکایت جالبی از عنایت و توجه شهید به این کتاب دارد که در صفحات کتاب مذکور شده است. اهتمام عجیب و غریب به روضه ی اهل بیت علیهم السلام بویژه نوعی از شیدایی و حب به مادر شهیدان حضرت زهرا سلام الله علیها، خدمت بی منت در هیات بویژه پرداختن به کارهای پایین تر و بی مشتری و عهده داری کارهای روی زمین مانده، لطف و عنایت و خاکساری ویژه به مادر، تحمل و صبر بر جراحت و نقاهت و سختی درمان و محرومیت از تحصیل و تفریح و تغذیه، بی چشمداشتی حقیقی ، عشق و علاقه ی ناب به امام رضای مهربان، شوخ طبعی و شلوغ کاری های بامزه، ایثار و بذل مال و.... بسیاری از این دست فضایل که در خاطرات شهید به خوبی و سادگی روایت شده را اضافه کنید به عفو قاتل و اغماض از آن جوان خطاکار و در نهایت طلب شهادت و آمادگی برای رفتن و دل کندن از دنیا. همه اینها تکه هایی خواندنی است از حیات جهادی و عروج عارفانه ی مربی مجاهد و شهید خوش غیرت و شهید ناموس، شهید علی خلیلی بزرگ. کتاب  دلنشین و بی ادعاست. نویسنده دنبال خلق اثر جذاب نبوده اما جذاب درآمده. حتی جاهایی حالت خطابه دارد که خب برآمده از روحیه ی سخنوری این طلبه ی عزیز است. او تلاش کرده ضمن روایت علی خلیلی، اهمیت پرداختن به نسل نوجوان و درگیرشدن با مسائل آنان و راه اندازی تشکیلات و جریانی برای تربیت این نسل را به این و آن گوشزد کند. بی شک دغدغه ی شهید عزیز هم همین بوده است و حتی داستان مجروحیت او در شب نیمه ی شعبان، حین رساندن دو دانش آموز به منازلشان اتفاق افتاده. علی خلیلی عمر کوتاهش را وقف بچه های مردم کرد. جانش را برای ناموس این کشور هدیه داد. او دنبال مزد و مطالبه نبود. برای لبخند رضایت آقا جلو رفت و درد و رنج دشنه را دوسال رنجورانه و صبورانه تحمل کرد و آسمانی شد. رضوان خدا بر او که بی تاب رفتن بود. کتاب ارزش خواندن و دنبال کردن و تبلیغ و نُمایاندن و سر دست گرفتن دارد. برای کتاب زحمت فراوان کشیده شده است. درود بر هنر و قلم و همت نویسنده. امیدوارم دیده و خوانده و فراگیر شود. 

  • حسن مجیدیان