آواز کافه غم بار
سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۰۶ ق.ظ
داستان زنی تنها که در روستایی متروک کافه ای دارد. شوهر سابق او که خلافکارِ قهاری است؛ به همراهِ پیری گوژپشت در روستا برای صاحب کافه؛ داستان ها و حوادثی میسازند. چیزی از جنس عشق و نفرت و تنهایی و... چندبار این جا نوشته ام که رمان ها داستان زندگی ما هستند. اگر چه زائیده ی تخیل نویسنده باشند.اگر چه برخی خواندن رمان را بیکارگی و علافی میدانند و اگرچه برخی تا سر حد کفریاتش میخوانند! رمان به شما کمک میکند که آدم ها را بهتر بشناسید. به پیچیدگی رفتار و روحیات آن ها پی ببرید و در تعامل با آنها بهتر رفتار کنید.
رمان شما را از سادگی خارج میکند. چون جهانش فراخ تر از فکر محدود و بسیط ماست!