حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

من های معطل و منظر من!

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۰۱ ق.ظ

از بچگی معلمی را دوست داشتم و با خیالش رویا می بافتم. در من همین شور تبدیل به طلبگی شد تا کارم، شوقم، شبکه روابطم، هویتم و شیوه‌ی نگاهم به زندگی را بر آن مدار قرار دهم. نشد به دلایلی! و شکست بزرگی بود برایم...

اما در من، من‌های دیگری هم بود: من می‌توانستم فوتبالیست خوبی باشم، تا دوره‌ای دروازه‌بان بسیار خوب و جسوری بودم. می‌توانستم نویسنده‌ی کتاب باشم. یا رمان‌نویس یا روایت‌گرِ زندگی شهدا. قلم بدی نداشتم و با کلمه‌ها، آشنا بودم. می‌توانستم شاعر باشم. گاهی شعری هم گفته‌ام. ایام کنکور، اول دهه ی هشتاد طبع خوبی داشتم! می‌توانستم نظامی ای باقاعده یا هنرمندی حساس اما متعهد، ورزشکاری رزمی یا معلم مدرسه‌ای جذاب و دوست داشتنی باشم. این‌ها همه در من بود. مثل بذرهایی.

در تمام من‌های امروز ما، «من»های دیگری جا مانده. من‌هایی که می‌توانستیم باشیم؛ اما به قیمت منِ امروزمان، آن من‌های دیگر را رها کردیم. ما، به خودمان، چند «من»، از آن من‌های نیمه‌تمام، بدهکاریم. آن بذرها، همان‌جا هستند. هنوز منتظر ما نشسته اند انگار. حال خوب، گاهی در سبز کردن همان «من»های منتظر است. برای خیلی‌هایش، هیچ دیر نیست. جسور باید باشیم.

من جسور نیستم دیگر. دوره ام گذشته! شما من هایتان را دریابید و میدان را برایشان بگشایید. من دلم برای دوستانم می‌سوزد!

من هایشان را معطل گذاشته اند!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی