حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۶۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن مجیدیان» ثبت شده است

کتابِ "من سقراطِ مجروح را دوست دارم"

يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۲۵ ق.ظ

یکی از سخت ترین گونه های نوشتن، گفت وگو نویسی است. نمایشنامه ی درست و درمانی که از خلال گفت و شنودِ شخصیت های آن؛ حرف حساب بیرون بیاید، کار هر دست به قلمی نیست. اهمیت دیالوگ نویسی تا بدان جاست که حتی کل فلسفه ی افلاطون، در قالب گفت و گوهای دو نفره است. می‌گویند اساسا فلسفه ی زاییده ی یک ذهنِ تنها نیست. بلکه از دل گفت و گو متولد می‌شود. بهرحال نمایشنامه هم برای خودش عالمی دارد. سعید تشکری هم در این کتابِ خواندنی، پنج شش نمایشنامه ی خوب و آموزنده خلق کرده است که پُر از معنا و تلنگر است. برای نوجوانان هم تا حدود زیادی فهمیدنی است. این دست کتاب ها، قدرت استدلال و کلمه سازی و فن حاضرجوابی و نحوهٔ مواجهه با سوالات این و آن را هم آموزش می دهد. کار آقای تشکری عالی است. خدا رحمتش کند. آثارش بسیار خواندنی است. مفتون و فیروزه، رژیسور، غریب قریب، هندوی شیدا، هرایی، پاریس پاریس،بارِ باران و.....بسیار نویسنده ی متعهد و پابست و شیفته‌ی امام رضا علیه السلام بود. شنیدم یکی به نقل از آن مرحوم میگفت که من میروم حرم آقا می‌نشینم و قلم را روی کاغذ می‌گذارم و امام رضا به دلم می اندازد و مینویسم... کتاب های او را اغلب انتشارات ِ " کتاب نیستان" چاپ کرده است. از جمله همین کتاب را که خدمتتان معرفی کردم.

 

 

  • حسن مجیدیان

رنج انسان

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۲ ق.ظ

بر دیوار موسسه ای امروز این تابلو را دیدم. دقیقا نمی‌دانم کجاست‌. به احتمال زیاد، جایی در یک کشورِ جنگ زده یا قحطی زده و یا فقیر در آفریقا. آن کودک پابرهنه آن دیگری لای پارچه بر کمر مادر بارِ سنگینِ مادر چه حرف ها و چه دردها و چه رنج ها که ندارد این عکس. بغض مثل دو دست تنومند، نای خسته و پُر احساسِ هر صاحبِ وجدانی را سخت می فشارد... آه از رنج انسان بی نوا فرزندِ آدم... #رنج_زندگی #آفریقا

 

  • حسن مجیدیان

روزگار سپری شده ی نوجوانی

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۱۹ ق.ظ

 

اینجا چشم اندازی از بالکن خانه ی مادرم است. در تهرانپارس. پدرم که سالهاست به رحمت خدا رفته. این گلدسته ی مسجد جامع سلمان فارسی است در خیابان ۲۱۲ شرقی. نوجوان که بودم، نماز صبح ها در این مسجد بودم. بین الطلوع با رفقا میرفتیم جنگل. هیات و بسیج و شبگردی. با موتور به مجالس علما رفتن. روزه های مستحبی. کتاب خواندن. بعد از شهادت محمدعبدی بهشت زهرا را ترک نکردن. مشهدهای مکرر.پیاده روی های سالگرد امام. هر هفته نماز جمعه. چقدر هیات و روضه. سالگردهای شهدا. اردوهای تربیتی و سر و کله زدن با نوجوان ها. خشم و رزم شبانه . و کلی کار دیگر. با دیدن گلدسته ی مسجد از بالکن خانه ی مادر یاد آن دوران بهشتی افتادم. اینها را برای چه گفتم؟ برای ریا و فخرفروشی؟ نه به خدا. که حتما نوجوانی و جوانی شما هم در همین حال و هوا گذشته. فقط خواستم بگویم رفقا و دوستانِ نوجوانم! از آن روزها از آن حالات فقط خاطره ای محو برایم مانده. امروز هرچه دارم دل مردگی و کسالت و درجازدن است. مردی تنها و بی فرجام که هیچی از روزهای نوجوانی و جوانی برای دوران چهل سالگی اش نیندوخته و توشه نساخته. ما که در نوجوانی فعال و کرار بودیم این طور لنگر انداختیم در وادی بی عملی. وای بر آنکه در نوجوانی و جوانی، مانده و معطل و راکد باشد. امثال مرا ببینید و عبرت بگیرید. تا ان شاالله در سن و سال ما، حالِ خوب و راهِ بهتری جلوی رویتان باشد.

 

  • حسن مجیدیان

فقدان نعمت ها

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۰۵ ق.ظ

این هفته به خاطر بحث سیل و سد، آب کرج قطع یا ضعیف بود. ما هم در طبقه دوم آب نداشتیم عموما و یا باریکه ی آبی از لوله ها می آمد. مجبور بودیم با همان اندک آب، شستشوی ظرف و طبخ غذا و استحمام و .... را مدیریت کنیم. من متوجه شدم که با همین باریکه ی آبِ کم فشار هم ما از عهده ی کارهایمان بر می آییم. کمی سختی دارد اما ظاهرا همین مقدار آب هم کافی است برای ما. و متوجه شدم چه حجم زیادی را داریم همین طور مفت هدر می‌دهیم. چرا؟ چون در دسترس ماست. مفت است. هر وقت بخواهیم هست. حالا حکایت بقیه ی نعمت هاست. به خاطر وفور و دسترسی راحت و ....قدردان نیستیم و بی رویه مصرفش میکنیم. از برق و غذا و البسه و امکانات بگیر تا محبت و عشق ها، دوستی ها، اعتمادها، مشاوره ها و.... بد نیست برخی نعمت ها کم و دور از دسترس بشوند تا شاید آدم بشویم و قدر بدانیم. خدایا رحم کن به ما.

  • حسن مجیدیان

کتاب دین به چه درد میخورد

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۳۵ ق.ظ

خدا به سیدمهدی شجاعی عُمر با عزت بدهد. فقط آن نثرهای دلنشین و جانسوز ادبی را ننوشته؛ بلکه استدلال های جدی و همه فهم را هم به خوبی در چنین کتابی، جمع کرده است. کتابِ" دین به چه درد می‌خورد؟" بسیار کوتاه است. البته کتابچه ای است در قطع جیبی. یا فرض کنید یک مقاله ی بلند است که می‌شود در ۳۰ تا ۴۰ دقیقه خواندش. برای نوجوان ها و سوالات و شبهات آنها راجع به اسلام و مسلمانی و کارآیی دین در دنیای امروز، بسیار کتاب مناسبی است. خیلی خوب و جذاب و بدون حاشیه و اضافه، سوالات را مطرح و جواب های ساده و درست و محکمی برای آنها نوشته است. قیمتش هم در سایت کتاب نیستان ۱۳ هزار تومان است. یعنی مثلا اگر به تعداد بچه های یک حلقه ی تربیتی هم بخواهید تهیه اش کنید، بسیار به صرفه و ارزان است. بعضی دوستان گاهی از منِ کم اطلاع، کتاب مناسب برای حلقه و دانش آموزان یا فرزندان‌ ِ نوجوانشان می‌خواهند. خب این هم یک کتاب خوب. ببینم اهل خریدنش هستید یا نه؟

 

  • حسن مجیدیان

حضرت رهبر

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۳۳ ق.ظ

حجاب معاصرت یعنی هم عصری ما با ایشان ، پمپاژ عجیب و غریب تبلیغاتی، ضعف مسئولین، بی انصافی و جهالت بعضی از ما ایشان را مجهول القدر کرد. من دفاع مطلق نمیکنم. خود ایشان هم خودش را مبرا از نقد نمی‌داند. اما تصور کنید بعد از امام، ایشان رهبر نمیشد؛ چه می آمد بر سر این مملکت؟ ایشان در این سالها چه باید میکرده که نکرده؟ حواسش نبوده؟ کار نکرده؟ در نیفتاده با انبوه دشمن؟ فریاد نزده؟ مظلوم واقع نشده؟ قدر بدانیم. در آیینه ی نگاهِ بهترین های این ملت یعنی شهیدان به حضرت رهبر نگاه کنیم. وجود او یک بخت اجتماعی بزرگ برای ما ایرانی هاست. دور از هیاهو و تبلیغات و حب و بغض ها، انصاف دهیم که همه ی ما مدیون مجاهدت و صبر و بزرگی این رهبر عزیز هستیم. خدایا ما را قدردان قرار بده. شهید عبدی نوشته بود: " ای شهدا آنچه دنیای بدون شما و امام را قابل تحمل نموده است؛ وجود خامنه‌ای عزیز است..."

  • حسن مجیدیان

از قدیم برخی می گفتند بعد از ولادت امام رضا علیه السلام باید برای محرم آماده شویم. شاید با این روایت ها بشود به محرم نزدیک شد. کتابی که آقای داود غفارزادگان نوشته؛ عنوان عجیبی دارد. " سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند". همه ی حرف را همان اول زده انگار. کتاب کم حجم و خوش خوان است. برای نوجوان ها هم فهمیدنی است. روایت سومش از نگاه یک نوجوانِ کوفی است. فصل اول با محوریت شخصیت "حر ریاحی " است. فصل دوم اشارات تاریخی دارد به داستان سیدالشهدا و حوادث کربلا و فصل سوم دوباره به تردید و دو دلی و تصمیمِ بزرگ حُر می پردازد. امامِ حسینِ این کتاب، خیلی خواستنی است. سه روایت را انتشارات کتاب نیستان چاپ کرده و قیمتش هم در سایتِ انتشارات، کم از ۳۰ هزار تومان دارد.

  • حسن مجیدیان

کتاب ضربان ذات

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۲۸ ق.ظ

 

قدیم ها ما بودیم شعر. شعر بود و ما. چقدر تبادلِ تک بیت داشتیم در پیامک ها. یادش بخیر! فضای مجازی که آمد، شعر هم رفت و دیگر پیدایش نشد. ما هم کم شعر خواندیم و تحویلش نگرفتیم. شعر حکمت است. به ذهن روشنی و گیرایی می دهد. زبان شعر گویاتر از بقیه است. الحمدلله پیشرفت شعر در این دهه ها خیلی خوب بوده. کم نیستند لابد رفقایی که مثلا اشعار فاضل نظری و برقعی و ...یا اشعار آئینی سهرابی و لطیفیان و....را دنبال می‌کنند. "ضربان ذات" یک مثنویِ عاشورایی جمع و جور است که به علاقمندان این کارها، توصیه اش میکنم. از انتشارات‌ کتاب نیستان و اثر طبع بلند استاد قربان ولیئی. کتابچه ای که با حوصله و دقت می توان ظرف بیست تا سی دقیقه مطالعه اش کرد. سراپا درس و معرفت این جزوه.

جویبار است هرچه می‌بینی/رهسپار است هرچه می‌بینی.

شورِ موسیقیِ حیات است این/ ضربانِ ظهور ذات است این.

رهنورد ِقیامتِ جان شو/ جام آتش بنوش و ویران شو.

نامِ جان پرورِ خدا، آه است/ سرّ تاثیر اسمِ الله است.

راه وهم است و هیچ حائل نیست/ عشق را منزل و مراحل نیست.

گریه کن بر صحیفه ی چرخان/ بر سر نیزه رفتنِ قرآن.

منفصل بود سر، ولی در وصل/ اسمِ مشتق رسیده بود به وصل.

خاک نه، کربلا خرابات است/ جلوه گاهِ تجلی ذات است.

سر ندارند و سروری این است/ مشی عشاقِ حیدری این است.

  • حسن مجیدیان

فلسفه در 30 روز

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۱ ق.ظ

 بخش های عمده ی این کتاب را خواندم. کوتاه و ساده است و کسانی که علاقمند به فلسفه هستند می‌توانند از این کتاب شروع کنند. فلسفه در واقع نوعی فعالیت است. اندیشیدن و تفکر انتقادی درباره ی مسائل کلیِ بنیادی. فعالیتی که همه ی انسانها می‌توانند در آن شرکت داشته باشند. فلسفه یعنی عشق به حکمت و دانایی. فلسفه‌ یک جستجو است و مسیر آن را پرسش ها تعیین می کنند. ادعای بسیار جسورانه ی فلسفه این است که زندگی ای که با تفکر عقلانی از طریق پرسش ها سپری شود، رضایت بخش تر، غنی تر و سعادتمندانه تر است. فلسفه کاری است که از ما می‌خواهد تا قدمی بزنیم و ذهن مان را از تیرگی و آشفتگیِ گرفتاری های روزمره پاک کنیم. من فکر میکنم آنها که کار تربیتی می‌کنند و با نوجوان جماعت، سر و کار دارند، از فلسفه ناگزیرند. یا بهتر بگویم از فهم و تلقی فلسفی نسبت به انسان. بهرحال در کار فرهنگی و تربیتی، ما با نوعِ انسان سروکار داریم. پس فلسفه به کارمان می آید.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب مسافر ملکوت

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۵۸ ب.ظ

هیچ کتابی را قبل از خواندن به خاطر طرح جلد یا ناشر و نویسنده نمی توان قضاوت کرد. کتاب "مسافر ملکوت" نوشته ی آقای سیدحمیدمشتاقی نیا؛ مطالبی عجیب و دور از ذهنِ ما از طلبه ی عارف و شهید محمدزمان ولی پور داشت. شما و من با مقایسه ای بین خودمان و آن بچه های رزمنده های دهه ی شصت، مخصوصا آنها که ریاضت و دقت و سیر و سلوکی داشتند؛ احساس فاصله ای عمیق می کنیم. ان شاالله که شما فاصله تان زیاد نباشد‌. من که به کل دورم از وادی آنها. شهیدِ این کتاب، انسان والای مجهول القدری است که راجع به او کم شنیده ایم. ان شاالله شما دنبال کنید و چیزهایی بیابید. کتاب را انتشارات شهید کاظمی چاپ کرده است.

  • حسن مجیدیان