حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی
آخرین مطالب

۱۴ مطلب در دی ۱۴۰۴ ثبت شده است

سید رضی راضی به رضا

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۱۰:۲۲ ق.ظ

 

سال ۹۲ با محبت حاج قاسم و با لطف ابووهب، دو سه باری رفتیم سوریه و در حرم خانم حضرت زینب کبری سلام الله علیها، چند صباحی خدمت کردیم. فقط خدمت در حرم. نصیب مان جنگ نشد. آن روزها رفقا دائم اسم سیدرضی را می آوردند. همه ی کاره ی آنجا بود. من ندیده بودمش. باری آمد تهران توی حوزه ی علمیه امام محمدباقرِ ترمینال جنوب. یک مردِ ساده ی معمولی که شبیهِ بقیه ی مردها و مردمِ عادی بود! بعدها فهمیدم از اول انقلاب کار و بارش کلا سوریه بوده! تصور کن چهل سال در یک ماموریت پُرخطرِ برون مرزی باشی و باشی و باشی و کار کنی و بار برداری و دوام بیاوری. خب تو اگر شهید نشوی پس کی شهید شود؟ ویرانیِ رفقایی که با او مانوس بودند را هنوز بعد از خبرِ شهادتش یادم هست. سید رضیِ راضی به رضای حق را در دومین سالگردش یاد کردیم که از ما هم پیش حضرت راضی نام ببرد و شفاعت مان کند!

"رضی" شد همنشین با حاج قاسم، همنشین با عشق

شهیدان خوب می‌فهمند معنای اخوت را

  • حسن مجیدیان

مدرسه رفتن ماها

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۱۰:۰۴ ق.ظ

با چکمه و کتونیِ پوزه پاره و یک لا کاپشنِ کم جان و کشِ دورِ کتاب ها، بی که سرویس مدرسه داشته باشیم، توی برف سنگینِ اواخر دهه ی ۶۰ و اوایل ۷۰، مسیری را که کم نبود؛ میرفتیم دبستان و برمی‌گشتیم! تازه با خط کش کتک هم میخوردیم که کره خر چرا دیر رسیدی مدرسه! می‌کوبید ها! روی کف دست بچه دبستانی آن هم با غیظ و بغض! درِ باسن هم میکوبیدند غالبا نامردها

 بعدِ مدرسه با بدن کرخت و انگشت های یخ زده و دماغِ قندیل بسته؛ می‌رسیدیم خانه و می چپیدیم زیرِ کرسی! تازه ننه مون هم دو تا میزد توی سرمان که ذلیل مرده این چه وضعِ ریخت و قیافه ست! حالا یک مشت بچه سوسول به خاطر آلودگی مدرسه نمی‌روند...

  • حسن مجیدیان

چرت و چرک نباشیم

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۱۰:۰۲ ق.ظ

 

ما محقق داریم اما متفکر نه!

ما حراف داریم اما ناقد و محلِّل نه!

چرت و چِرک نویسی هنر نیست و هر کسی می‌تواند بی فکر و اندیشه حرف بزند و بنویسد... فضای فرهنگی و بحث های تربیتی هزارتو و صدلایه است و کسی که بی محابا نظر می‌دهد و بی عقل و احتیاط اقدام؛ یا احمق است یا متهوری که به عواقب رای و عملش فکر نمی‌کند. بیش از هر چیزی توی بلبشوی رنگارنگ فرهنگی و تربیتی به عقلانیت نیاز داریم.

عقلانیت هم در طی زمان با مطالعه ی وسیع و صرف عُمر و تفکر ناب و نقاد؛ حاصل می‌شود. عجله خوب نیست. زمان می‌خواهد. فرهنگ، امری تدریجی الحصول است...

  • حسن مجیدیان

او می بیند ما را

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۰۸:۱۴ ق.ظ

در کتاب حضرت حجت عج، مرحوم آیت الله بهجت می‌فرمایند:

سخنی که به بغل دستی ات می‌گویی؛ قبل از اینکه او بشنود؛ امام زمان علیه السلام می‌شنوند. او گوش شنوای الهی است. اُذُن الله الواعیه

و باز ایشان می‌فرمایند:

اگر ما امام زمان علیه السلام را نمی‌شناسیم؛ او همه ی ما را تک تک و خوب میشناسد و می‌داند و می‌بیند!

  • حسن مجیدیان

موسیو ابراهیم

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۰۸:۱۳ ق.ظ

من واقعا نمی‌دانم که در رابطه ی عاطفی و تربیتی؛ اختلاف سن تا کجا و چه حد مجاز است؟ آیا مثل منی که ۴۰ را رد کرده می‌تواند با بیست ساله ها یا کمتر از این ها ارتباط موثر تربیتی و فرهنگی داشته باشد؟ این کتاب آقای اشمیت ظاهرا می‌خواهد بگوید که می‌شود! موسیو ابراهیم عرب تبارِ خواربارفروشی است ساکن ایتالیا. موسی نوجوانی عبرانی است که از کودکی مادرش از پدر جدا شده و پدر هم که وکیل دادگستری است؛ ارتباط خوبی با موسی ندارد و موسی ساعات زیادی در مغازه ی موسیو است که گرایشات صوفیانه دارد. با خودکشی پدر موسی، موسیو ابراهیم پدرخوانده ی موسی می‌شود و با او راهی مراکش و مراکز اسلامی و سر زدن ها به خانقاه های صوفیان و شرکت در رقص و سماع عارفانه شان می‌شود. با مرگ موسیو، موسی به ایتالیا برمی‌گردد و وارث مغازه ی پدرخوانده می‌شود و ادامه می‌دهد. رقیقه هایی از تربیت و تلاش موسیو برای تغییر نگرش موسی به زندگی در کتاب به چشم می‌خورد. اما ضعیف و تقریبا بی بنیاد. چندان چیز دندان گیری نداشت کتاب و به جهت اینکه موسی خیلی سروگوشش می‌جنبد؛ کتاب برای نوجوانان هم خوب و جالب نیست!

  • حسن مجیدیان

دو کتاب فلسفی

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۰۸:۱۱ ق.ظ

 

توی فراغت شب های گذشته؛ دو تا کتاب جمع و جور فلسفی خواندم. هر دو کوتاه و جالب و بکاربستنی بودند. فلسفه برای خواندن نیست. برای آموختن و بکار بستن و زندگی متفکرانه است. عقلانیت گمشده ی ماست و الا بزرگ و کوچک همه درگیر احساسات و هیجانات هستیم. با فلسفه، طرز نگاه درست و عمیق به پدیده ها و واکاوی آن ها برایمان میسر می‌شود. آن که کار تربیتی و فرهنگی می‌کند؛ نمی‌تواند با فلسفه بیگانه باشد.

  • حسن مجیدیان

عطر فلفل

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۰۸:۱۰ ق.ظ

این کتاب یک کار جمع و جور است از سفر با ایالت بلوچستانِ پاکستان. برای روایت سفر‌ِ شیعیان پاکستان به اربعین. آن هم سفری که خودش چهل روز طول می‌کشد. کتاب شما را می‌برد به کویته و جمع شیعیان آنجا و عطر غذاها و ادویه ها و کلمات شیرین پاکستانی و افغانستانی و اردو. کتاب روایتگر مظلومیت شیعیان هَزاره است و قتل و کشتار مداوم آنها توسط دشمنان شیعه و... خواندنش خالی از لطف نیست تا بدانید عشق حسین علیه السلام چه ها کرده در آنجا و نفوذ و محبوبیت فرزند حسین، امام خمینی و انقلاب اسلامی تا کجاست!

  • حسن مجیدیان

ادامه بده...

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۰۸:۰۸ ق.ظ

همین قدر آدم با چشم های حریص و گردن های کشیده؛ منتظرند تا تو گُل بخوری!

منتظرند تا زمین بخوری!

منتظرند تا با شکست و هزیمتِ تو هورا بکشند و بالا بپرند...

تو اما ادامه بده

ادامه بده ...

ادامه بده...

  • حسن مجیدیان

حرف نزدن، چه خوب!

شنبه, ۷ دی ۱۴۰۴، ۰۸:۰۶ ق.ظ

از اینکه نظاره گر هستیم؛ ناراحت نباشید. از اینکه با دقت داریم تحولات ریز و درشتِ اطرافمان را فقط رصد میکنیم؛ حس بدی نداشته باشید. ما هر کدام داریم کاری را که سپرده اند به ما جلو می‌بریم و یادمان باشد که حرف زدن؛ نشانه ی فهم آدمی نیست. حرف زدن؛ نشانه ی آدم بودن نیست! حرف نزدن و اظهارنظر نکردن در مورد همه چیز، نشانه ای از فهم و خرد آدم است. در جریان امور و اخبار و تحولات و تحلیل ها و اظهارنظرها و تحرکات و دستاوردها و خوب و بدِ زمانه هستیم؛ اما حرفِ اضافه زدن؛ کارِ ما نیست! و این با جهاد تببین و حرف را سرِجای خود زدن؛ منافاتی ندارد!

  • حسن مجیدیان

تربیت پسرانه و دخترانه

چهارشنبه, ۴ دی ۱۴۰۴، ۰۹:۰۵ ق.ظ

 

ک شاعر کارش برخاسته از احساس و عاطفه است. شاعر با من فرق دارد. عاطفه و شور و حال من مثل او نیست. و اِلا من هم شاعر می‌شدم. با شاعر باید جور دیگری رفتار کرد. با هنرمند هم. با زن و دختر هم. این ها که معدن عاطفه هستند با سیاست مدار و مدیر و نظامی و کارگر و مکانیک و...فرق دارند! میخواهم بگویم بعضی از رفقا و متربی ها هم چون ذوق هنری دارند با بقیه فرق دارند. دانش آموزی که شعر می‌گوید یا می‌نویسد یا اهل کار رسانه ای و طرح و پوستر و گرافیک و ...این جور چیزهاست؛ متفاوت تر از بقیه و دارای ذوق و احساس هنری و عاطفه ی رقیق تری است و باید مراعاتش کرد. از همین جا این نکته ی روشن را هم اضافه کنم که کار تربیتی پسرانه با کار تربیتی دخترانه فرق ها و فاصله ها دارد. چرا که دو موجود متفاوت، موضوع و سوژه ی کار ما شده اند. ما اگر با نوجوان پسر کمی کار کرده ایم و چیزکی بلدیم؛ در عوض در محیط تربیتی دخترانه کاملا شوت و پرتیم! اصلا عالمِ دخترانه پیچیدگی ها و ظرایف و دردسرهایی دارد که نگو! لذا من خودم جلسات کارگاهی خانم ها را نمی‌روم‌. چون هم این اندوخته‌های ما در محیط تربیتی پسرانه، عموما به کارشان نمی آید و هم اساتید خانم در آن جلسات ارائه داشته باشند بسیار بهتر و راهگشاست!

  • حسن مجیدیان