حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

مستند حاج مرزوق

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۴۷ ق.ظ

 

اهل فیلم و مستند نیستم. ولی شاید شدم زین پس! به توصیه ی دوستی؛ امشب مستند حاج مرزوق عرب را از آپارات دیدم. پیرغلام باصفای اباعبدالله روحی فداه که نوعی از سبک سینه زنی( زمینه ) را در هیئات تهران باب و شاگردانی به سبک خودش تربیت کرد. خوش ساخت و جمع و جور بود و راوی ها روایت های جالب و شنیدنی از حاج مرزوق داشتند. دیدن چنین مستندهایی؛ ما را به این مسأله واقف می‌کند که میراث مرثیه و عزای سیدالشهدا علیه‌السلام چطور حفظ شده و به دستمان رسیده. بلکه قدر بدانیم.

  • حسن مجیدیان

خوانشی بر دلالت های تربیتی

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۴۶ ق.ظ

 

 

این کتاب مغتنم و جمع و جور به همت استاد گرامی جناب رحمانی؛ با هدفِ نگاه و خوانشی بر دلالت های تربیتی کتابِ طرح کلی اندیشه ی اسلامیِ رهبر معظم انقلاب؛ منتشر شده است. کتاب که عموما مطالبش با استناد و ابتناء به بیانات و دغدغه‌های رهبر حکیم، نگارش یافته است؛ در چهار خوانشِ اسلام ناب در میانه ی دو تیغ، قوانین بدون تغییر در تربیت، نظریه پردازی در ساحت تربیت و ملاحظاتی در معرفت افزایی دینی، به دنبال معرفیِ دستگاه نظری و اندیشه ای رهبری است. کتابی مفید و راهگشا برای مربیان و دست اندرکاران امر تربیت. و حتی مدیران و سیاست گذارانِ این امر خطیر

  • حسن مجیدیان

چیستی مرگ

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۴۳ ق.ظ

 

هیچ وقت در کودکی و نوجوانی نتوانستم مرگ را در دهلیزهای خیالم معنا کنم و صورتی درست به آن ببخشم. هر چه بزرگتر شدم هم، روایتی از چیستی و هستیِ مرگ در من شکل نگرفت. مرگ، عجب چیزِ قریب و نزدیکی است که فهمش غریب و دور است! رفتن پدر و مادر_ در هر سنی که باشی_ برایت کمرشکن است.جای دردش تا مدت ها در قلبت می ماند. به رفقایم به محمدرضا و اکبر خیلی حق میدهم که در همین سن هم احساس یتیمی کنند! برای من اما سخت ترین فقدان که تا مدت ها اشکم را سرازیر می‌کرد و هنوز هم نسبت به آن بُهت دارم؛ ماجرای شهیدِ فرودگاهِ بغداد است و بعدش هم سیدِ مقاومت و بعد هم... مابقی چندان دردناک و مهم نبودند!

  • حسن مجیدیان

آن گوشه ی دنج

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۴۳ ق.ظ

 

من هم باندازه ی شما در عمرم خیلی جاها رفته ام. خیلی جاهای دنج و دوست داشتنی را تجربه کرده ام. فهرستش طولانی است. ولی یکی از آن جاهای دوست داشتنی که در صدر جدول است؛ همین زاویه ی نگاه به گنبد طلا از آن کنجِ معروف صحن گوهرشاد است. اینجا اصلا یک داستان دیگری دارد که نه گفتنی است و نه نوشتنی! من چندسال پیش وقت گذاشتم و رفتم گوشه گوشه ی حرم را رصد کردم که یک جای دنج و خاص پیدا کنم. پیدا شد. اما انصافا مثل کنج گوهرشاد نمی‌شود!

  • حسن مجیدیان

هستی مرگ

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۴۰ ق.ظ

مرگ را اگر با فراست و حوصله از زاویه ی نگاهِ غیرِ ترس آلود نگاه کنیم؛ شیرین و منطقی و لازم است. مرگ تقاطع زندگی نیست که ادامه ی آن است. کتاب هستیِ مرگ را در این چند روزه خواندم. هم کوتاه بود و هم شیرین و صریح و هم نگاهِ فلسفیِ آمیخته با آموزه های دینی بر آن حاکم بود. امیررضا مافی را در برنامه های تلویزیونیِ مرتبط با سینما دیده بودم. ولی فهمیدم که سواد فلسفی خوب و قلم پرباری هم دارد. او تجربه ها و داستان های دور و برش که مرتبط با مرگ بوده را در قالب چند جستار بلند و کوتاه، خوب روایت کرده و جمع بندی های قابل توجهی ارائه کرده است. این کتاب نگاهِ درستی به پدیده ی مرگ دارد. مفید است خواندنش. حتی برای نوجوانان.

  • حسن مجیدیان