حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۴۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

قیام حسینی در برابر جاهلیت اولی

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۳۴ ق.ظ

قیام حسینی در برابر جاهلیت اُولی

قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن

عنوان کتاب، دقیقا همین قدر پادراز کرده است! مباحثی صریح و شیرین از مرحوم استاد صدوق. بحثش این است که قیام سیدالشهدا علیه السلام در برابر یزید به خاطر انحرافات شخصی او نبود. بلکه جریان کفر محض و داستانِ محو اسلام بود و...

نکات جالبی از قیام مولا و سیره ائمه در برابر طواغیت ذکر شده است. امروز بعد از قیام امام راحل جامعه ی دینی در آزمونِ بزرگ حکمرانی و مدل اداره کشور و مقابله با نسخه ی غرب قرار گرفته.

کتاب از پس بحث و سوالات بخوبی برآمده و مباحث انصافا مفیدِ طلاب و فرهیختگان و مربیان و حتی دانش‌ آموزان است. نشر معارف چاپش کرده است.

  • حسن مجیدیان

کاپوچینو در رام الله

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۳۲ ق.ظ

 

بخش های قابل توجهی از کتاب را خواندم اما نتوانستم تمامش کنم. با اینکه طنزِ مستتر در متن، کم نیست اما فضای سختی که مردمِ در بندِ فلسطین دارند؛ هیچ وقت این متن ها را برای آدم گوارا نمی‌کند! یادم نمی آید کتابی درباره ی فلسطین خوانده باشم و از شدت غم و غصه حالم خراب نشده باشد. این کتاب خطرات خانم دکتر سعاد امیری است که البته به دو سه دهه قبل بر میگردد و بیشتر در شهر رام الله در کرانه ی باختری و مواجه ی روزانه با باند جنایتکار پرداخته است. خواندنی است. اگر حوصله کنید. اما مناسب نوجوانان نیست چندان!

  • حسن مجیدیان

گیرنده شناخته نشد

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۳۱ ق.ظ

 

ما از آن نسلِ آخری هستیم که نامه می‌نوشتیم به هم. هنوز هم تعدادی از نامه های دوستان را دارم. کتاب گیرنده شناخته نشد؛ نامه نگاری دو رفیق آلمانی به یکدیگر است. این دو در آمریکا یک شرکت هنری دارند. یکی از آنها به آلمان بر می‌گردد. همزمان آدولف هیتلر در آلمان قدرت میگیرد و همین عارضه‌ ی بزرگ سیاسی، روابط صمیمی دو رفیق و محتوای عاشقانه و محترمانه ی نامه ها را به ورطه ای عجیب و غیر قابل باوری می‌کشاند. واقعا کتاب علی رغم کوتاهی و کوچکی، درس بزرگی دارد. خواه ناخواه مسائل کلانِ بیرون از محبت های دوطرفه، خصوصا مسائل سیاسی، روابط را دچار تغییر و دگرگونی می‌کند. ما خودمان مگر سر مسائل سیاسی، توی ۸۸ و بعدش در ۴۰۱ و امثالهم، کم رفیق از دست دادیم؟

این کتاب یهودی ستیزی آلمانی ها و متقابلا تصلب یهودی ها را تا حدودی خوب نمایانده است و جایگاه هیتلرِ جانی را بین آلمانی های آن دوره

  • حسن مجیدیان

پی یر

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۰۲ ق.ظ

ادبیات هم قوت قلم می آورد و هم قوت بیان. سبد کلمات آدم را سنگین می‌کند و احساسات او را بر می انگیزاند. در این میان کتاب های کریستیان بوبن را باید با حوصله خواند. کتاب هایش را باید سرِ فرصت و در خلوت و فراغت خواند. چرا که سرشار از کلمات و توصیفات ادبی و مناظر و تخیلات و اشارات گوناگون است. کتاب پی یر نوعی نامه ی سرگشاده از بوبن به پی یر سولاژ؛ نقاش بزرگ فرانسوی است. با همه ی این حرف ها این پست را جهت ثبت در آرشیو خودم نوشتم و چندان به کسی توصیه اش نمیکنم

  • حسن مجیدیان

ناصرخان

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۰۱ ق.ظ

 

رفقایمان را بداریم و تجلیل کنیم که از ما چیزی کم نمی‌کند. امروز ناصرفرجی آمد و یکی دو ساعت راجع به برخی تولیدات مکتوب و رسانه ای گپ زدیم و جای صبح رخوت آلود را با انرژیِ یک آدمِ کاری و دردمند و با دغدغه؛ به روزی بانشاط و امیدوار کننده دادیم!

آسمان فخر کند بهر زمینی که در آن

دو سه یاری دو سه دم بهرِ خدا بنشینند
 

  • حسن مجیدیان

زبان قدرت

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۵۸ ق.ظ

 

زبان قدرت، امروز رساترین زبان دنیاست. قدرت که داشته باشی؛ همین اینترنشنالِ خبیث که دنبال تحریم ورزش ایران بود؛ حالا برایت تیتر مثبت می‌زند. قوی باید شد!

 

  • حسن مجیدیان

آدم با مصرف

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۴، ۰۸:۵۷ ق.ظ

 

من فکر میکنم تنها آدم های مهم دنیا همین آدم های اهل عمل هستند. آنها در عمل به بلوغ رسیده اند و بیشترِ ماها در ساحلِ لب و دهن، لمیده ایم. عمل است که دید وسیع و دستاورد می آورد‌.

این روزها اهل عملی که بیشتر توی ذهنم می آید علیرضا دبیر است! آدمِ با مصرف. آدمِ کپک نزده!

  • حسن مجیدیان

دوست دارم هیچ باشم تا مثل بعضی ها

شنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۵۶ ق.ظ

اینجا بهت یاد میدم چطور بنویسی و زودِ زود رمانت رو چاپ کنی و به جمع نویسنده ها وارد شی. گام به گام بهت رمان های بزرگ و کلاسیک و تاریخی رو معرفی میکنم و میبرمت تو دنیای رئالیسم و سوررئالیسم و ناتورالیسم و... و دستت رو میزارم تو دست نویسنده های بزرگ! دیگه غصه ی تولید محتوا نخور! فقط کافیه وارد لینک زیر بشی و ثبت نام کنی تا شش ماهه ازت یه نویسنده ی بزرگ دربیاد! شاهکارت رو زودتر بنویس که مخاطبات منتظرتن! با پول فروش کتابات میخوای چیکار کنییییییی؟

این متنی که من بالا برایتان نوشتم، این متنِ چرک این قمپزدرکردن برآمده از همین اعتمادبه سقف های کاذبی است که دور و بر ما ریخته و غالبا داریم از روی بلاهتمان، فریبشان را می‌خوریم. این تیپ حرف زدن، مالِ میان مایه هاست. مال هیچی بلدهاست. مالِ خودمحورِعالم پندارهاست! همان ها که یک شبه استاد شده اند و می‌خواهند ملت را یک شبه مثل خودشان کنند. مالِ بلاگر جماعت! خدایا شکرت به من ازین دست اعتماد به نفس ها ندادی. هیچ وقت هم نده. بگذار هنوز خودم را دانش‌ آموزِ خواندن و نوشتن بدانم و اگر چیزی بلدم در همان حد به این و آن منتقل کنم و گول آنهایی که می‌گویند تو اِلی و بِلی و کلاس بگذار و دوره برگزار کن و شاگرد بگیر و...را نخورم!

خدایا من هیچ بودن را دوست دارم...

  • حسن مجیدیان

مصطفای محبوب حق

پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۴۸ ق.ظ

بماند دلیلش. یک مدتی سفت و سخت با خودم عهد کردم که حضرت رسول خدا روحی فداه را دنبال کنم. در مطالعات، در تمنا و حاجت خواهی در تخیل حتی. برای خروج حضرت از مکه به مدینه هم داستانی و روایتی ساختم که دنبالش کنم و بنویسم و چاپش کنم. اگر اذن دادند؛ ان شاالله روزی خواهم نوشت. در این سیر در قلب و روح من اتفاقاتی افتاد که نگو! که به کسی هم نگفتم. فقط بگویم در عشق به آن مصطفایِ محبوب حق؛ حلاوت و شیرینی و دستاوردهایی هست که در هیچ عشقی نیست. تو حتی وجدان میکنی که آل الله هم از تو همین دنبال کردن را و همین عشق جویی از آن عزیز را می‌خواهند.

بالاترین عشق ها عشق به محمد است. زیباترین نام، نامِ بلند اوست. من بیشتر از همه او را دوست دارم و دنبالِ عشقش هستم. میگویند فلانی امام حسینی است، حضرت زهرایی است، امام رضایی است و... من دوست دارم رسول اللهی و محمدی باشم! خدا می‌داند خیلی دوستش دارم. دوست دارم تمام عمرم را وقف او کنم!

بگذار هزار بار نامت را ببرم

ای محمد

ای محمد

ای محمد

  • حسن مجیدیان

آدم باید خر نباشد!

پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۴۶ ق.ظ

 

بارها در ارتباط اجتماعی در محبت در معامله و امانتداری به یکی اعتماد میکنی و از او ضربه ی کاری می‌خوری ولی باز خریت میکنی و دوباره سراغش می‌روی و باز هم ضربه می‌خوری و هربار هم با خودت می‌گویی این بار فرق می‌کند و این بار راست می‌گوید و وفا می‌کند و رعایت می‌کند و... این چرخه ی ذلت باز وقتی تمام می‌شود که قشنگ دست از سادگی و خریت برداری و طرف را کامل از زندگیت حذف کنی! البته لطماتش تا مدت ها با توست و هی خود را ملامت میکنی که چرا خر شدم و...

داستان اعتماد به آمریکای خونخوار و اسرائیلِ حرام زاده ی بی شرفِ بی هیچ قید و بندی هم همین است! آمریکا میگوید که آی سران مقاومت بیایید در قطر مذاکره کنیم و بعد اسرائیل به همان ساختمان حمله می‌کند!

آدم باید خر نباشد بابا!

  • حسن مجیدیان