حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

اتفاقی خیلی بد

شنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۳ ق.ظ

چقدر داغ شهادت حاج قاسم برای ما سنگین بود. از چشم هایمان سیل جاری بود انصافا. تا مدت ها برای داغ او اشک داشتیم. اما حالا که کوه مردی و بزرگ مجاهدی و عزیز میهمانی مثل شهید شیخ اسماعیل هنیه شهید شده؛ چرا سرد و لمس و بی اشک شده ایم. این شهادت هم مثل همان خبر، سخت بود و بهت آور. اما اینکه من تکان نمیخورم و مخزن اشکهایم پشت پلکهایم خالی مانده؛ پس در من اتفاقی افتاده. امروز در لابی هتل پیرزنی جلوی شبکه ی خبر گریه میکرد و من با خودم میگفتم که تو چرا عادی و دمسرد نشسته ای؟ پس اشکهایت کو؟ سوزِ دلت چه شد؟ دیگر چه کسانی باید ذبیح و مقتولِ امت اسلام شوند که تو از زندگیِ ماشینی و عادی و کارمندی بدر آیی؟ بله اتفاق بدی در امثال من افتاده که شهادت هنیه ها او را تکان نمی‌دهد. این بدترین چیزی است که می‌شود تصور کرد. این عین مرده گی است به خدا. عین از دست رفتن و تمام شدن... همین دیگه!

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی