با غیرت ها روی عرشه
- ۰ نظر
- ۱۶ شهریور ۰۴ ، ۰۷:۴۵
چقدر مردم مصر حقیرند!
اردنی ها هم... اهالی کرانه هم کم و بیش!
مصری ها بیشتر که حبوبات را توی بطری های کوچک و پستونک طور؛ میفرستند به دلِ دریا که به ساحل غزه برسد! انگار که سبدِ حاملِ موسی باشد!
چقدر مسلمان های مَشنگی داریم! یکی از یکی چیزخُل تر و ریقوتر! کاش میشد مخاطب ها اجازه میدادند و میشد فحش هایی از ناحیه ی اسافل اعضا حواله شان کرد!
بی همه چیزهایِ بی غیرتِ مخنث!
اگر میتوانستم برای این کتاب مدیحه ی مفصلی حتی با اغراق و بزرگنمایی بنویسم؛ حتما این کار را میکردم. ولی کلمات من برای نمایاندنِ خوبی و عُلوِ این کتاب، کلماتی الکن و توسری خورده است. این کتاب که از حلاوت و مزه و شیرینی چیزی کم ندارد؛ نوعی درسِ زندگی و رسمِ جهاد و بهانه ای برای گریه های بی امان برای غزاوی های قهرمان است.
کتاب از زبان خانمی طوبی نام از اهالی فلسطین که میهمان ایران است؛ پنجره ای دیدنی به سلوک اهالی جهاد که جان و قلب و زبانشان گره خورده با قرآن و ایمان و صبر و مبارزه است؛ می گشاید. هرچه این پنجره وسیع تر است؛ حقارت ما مدعی ها و بی عمل ها هم نمایان تر است.
اگر میخواهید اندکی از رنجِ بزرگ و بزرگیِ رنج مردمان بزرگترین زندانِ بی سقف دنیا، توحش اسرائیل؛ سلوک مبارزان، ایمان ناب مردم فلسطین، آداب و رسوم و لباس و غذا و طایفه و درس و میهمانی و عزای آن مظلومان را فهم کنید؛ این کتاب مختصر و شیرین و گریه دار و البته کوتاه و مبتکرانه را بخوانید. نویسنده به خوبی از زبان زنِ همسایه ی اهل بمِ کرمانِ این خانواده ی غزه ای ، شما را به دنیای خاطرات طوبی و ابوحامدِ قهرمان میبرد.
میخواهید بچه ها و نوجوانان تان از اسرائیل بیشتر بدشان بیاید؟ ماهی ها به دریا بر میگردند را بدهید دست شان!
دوباره آفرین به بچه های نشر شهید کاظمی.
طبیعتا آدم کتاب میخواند که کیف کند و بهره ببرد و چیزی یاد بگیرد. اما " لهجه های غزه ای" رهاوردش درد است و رنج. صفحه به صفحه و بلکه خط به خط کتاب اشک آور و بیچاره کننده است. همه اش رنج، بیچارگی، عذاب های فوقِ طاقت. آب نیست. برق نیست. نان نیست. جای خواب نیست. حتی جایی برای در امان بودن از بمب و موشک نیست. یک حبه سیر و یک فنجان قهوه و یک قرص نان و یک لیوان آب آشامیدنی و یک دست لباس و یک شانه و یک جا برای تدفین شهدا و ...نیست! هیچی در غزه نیست. تازه این کتاب گزارش هایی از چهل روز بعد از تهاجم به غزه است، الان که بیش از چهارصد روز از جنگ گذشته، دیگر چی در غزه ی همه چی از دست داده پیدا میشود؟ خدایا ما بودیم و این شد! ما بودیم و هزاران جسد بلاکفن، تجزیه شد!
ما بودیم و کودکان از سرما مردند! ما بودیم و آدمِ غزه ای در حسرتِ یک میوه، جان داد! ما بودیم و اینها این طور رفتند و مانده ها این سان دوام آوردند. چه کتابی که اگر نخوانی اش ضرر کرده ای و اگر بخوانی اش و از درد آنها، درد نگیری باز هم ضرر کرده ای. هیچ قومی و دسته ای مثل غزاوی ها نیستند که مثال و نمونه ی شرف و ایمان و آدمیت و درد و مظلومیت و فراموش شدگی باشند.
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
در این روزگار باژگون که ستمگران، این خفاشان خون آشام، نماد آزادی شده و ستمدیدگان، با کلمات مسخ شده زبان مردهای که از حلقوم بیرون کشیده شده، متجاوز خوانده میشوند، مردی از جنس نور، تنها در هجوم خفاشان سیه روی، معجزه میآفریند. گوساله پرستان قوم موسی، نیرنگ ورزانه، نام موسی بر زبان میرانند و عشق گوساله زرین در دل نهان میدارند، غافل از این که عصای موسی اینک در دست سنوار است و آن را به سوی دریای ظلمانی دروغ و دغل پرتاب میکند و دریای فریب، به پهنای همه دنیای کنونی را سینه شکافته، به دو نیم خواهد کرد. این گذر کند زمان است که حجاب دیده خفاشان میشود و آینده شوم آنان را نهان میدارد. رخصتی باید؛ بگذاریم تا بگذرد.
دکتر خسرو باقری
بعد از شهادت سیدحسن، انتظار هر شهادتی را داریم. حالاآن مردِ غیور فلسطینی، یحیی السنوار شهید شده ولی دیگر کدام خون، میخواهد ما را از خاکی که سفت به آن چسبیده ایم جدا و بیدارمان کند؟ به راستی امت اسلام را چه شده که این همه خونهای گرانبهای به زمین ریخته شده هنور نتوانسته آنان را چنان که باید،بیدار کند؛ چقدر حجابهای ظلمانی قطور است که این خونها هم انگار توان شکافتنشان را ندارد! که اگر بیدار میشدند نیاز به اسلحه هم نبود بلکه به قول امام با یک سطل آب ریختن هم کار صهیونها تمام بود... یحیی سنوار نیز به قافله شهدای قدس پیوست
پس از پاره کردن منشور سازمان ملل متحد در مجمع عمومی، کشتن کارکنان سازمان ملل متحد در غزه، متهم کردن مقامات این سازمان به «یهودیستیزی و همدردی با تروریستها»، تمسخر دادگاه بینالمللی دادگستری، نادیده گرفتن درخواستهای جهانی برای آتشبس، بیاثر کردن شورای امنیت، و اعلام دبیرکل سازمان ملل متحد به عنوان «عنصر نامطلوب»، اکنون اسرائیل به نیروهای صلحبان یونیفل با تانک حمله میکند. اسرائیل چه کار دیگری باید انجام دهد تا عنوانِ "کشور صلحدوست" از آن سلب شود و از سازمانی که به وضوح از آن متنفر است اخراج گردد؟
چقدر داغ شهادت حاج قاسم برای ما سنگین بود. از چشم هایمان سیل جاری بود انصافا. تا مدت ها برای داغ او اشک داشتیم. اما حالا که کوه مردی و بزرگ مجاهدی و عزیز میهمانی مثل شهید شیخ اسماعیل هنیه شهید شده؛ چرا سرد و لمس و بی اشک شده ایم. این شهادت هم مثل همان خبر، سخت بود و بهت آور. اما اینکه من تکان نمیخورم و مخزن اشکهایم پشت پلکهایم خالی مانده؛ پس در من اتفاقی افتاده. امروز در لابی هتل پیرزنی جلوی شبکه ی خبر گریه میکرد و من با خودم میگفتم که تو چرا عادی و دمسرد نشسته ای؟ پس اشکهایت کو؟ سوزِ دلت چه شد؟ دیگر چه کسانی باید ذبیح و مقتولِ امت اسلام شوند که تو از زندگیِ ماشینی و عادی و کارمندی بدر آیی؟ بله اتفاق بدی در امثال من افتاده که شهادت هنیه ها او را تکان نمیدهد. این بدترین چیزی است که میشود تصور کرد. این عین مرده گی است به خدا. عین از دست رفتن و تمام شدن... همین دیگه!
پاسخی که باید شدیدتر، معادلهساز و هماهنگ باشد
حمله به تهران بدتر از حمله به سفارت ایران در دمشق بود کما اینکه قبلا نوشتم همان حمله به دمشق هم سنگینتر از شهادت حاج قاسم بود. حاج قاسم را در بغداد زدند، شهید زاهدی را در سفارت ایران در سوریه و شهید هنیه را در قلب تهران. این بار هم جغرافیا پایتخت ایران بود و هم هدف منحصربفرد. روند عملیاتی اسرائیل را که نگاه میکنم یک چیز برایم روشن است: هرچند ما اقدامات رژیم را بیپاسخ نگذاشتهایم اما نتوانستهایم معادلهای تغییر دهیم. این را همین چند روز قبل هم در برنامه میدان به بحث گذاشتیم. معادله ما و رژیم در حال حاضر نه تنها حفظ نشده که حاکی از روند رو به جلوی رژیم است ولو اینکه رژیم هم ضربههای سختی میخورد. با پیش فرض آنچه فوق نوشتم واکنش ایران این بار باید قاعدتا تندتر از قبل باشد اولا بخاطر همین نکته سابق که حادثه بدتر بود و ثانیه بخاطر اینکه قبلا یک بار عملیات فراگیر موشکی پهپادی کرده است و این بار طبعا سختی کمتری دارد لکن ترکیب شهادت نفر یک حماس در تهران، یک بعد بسیار مهم دیگر هم دارد: به چالش کشیده شدن آبروی ایران که ستون فقرات محور و پشتیبان اصلی محور مقاومت است. فضای افکار عمومی از خود ایران گرفته تا جهان عرب بشدت نسبت به این شکست امنیتی حساس شده است. تنها دوای این نگرش منفی هم واکنشی سخت و در خور است. اما نکته اینجاست که واکنش شدیدتر به تنهایی کافی نیست. باید لوازمی برای اعمال معادله جدید بر اسراییل فرض شود تا اقلا همین سطح حفظ شود و رژیم دیگر گامی رو به جلو نگذارد. تهران متعاقب ضاحیه بیروت و بندر الحدیده هدف قرار گرفت. قبل از اینکه پاسخی بر سر حمله حدیده داده شود و در هول و ولای بی خبری از سرانجام عملیات اسرائیل در ضاحیه، تهران هدف قرار گرفت. درست پس از مراسم تحلیف ریاست محترم جمهور. همزمان دیشب پایگاههای مقاومت عراق هم هدف قرار گرفت. در این شرایط کل محور مقاومت تحت ضربه واقع شده است. این رخدادها اصلا اتفاقی نیست. پاسخ محتمل پیش رو علاوه بر اینکه باید «شدیدتر» و با در نظر گرفتن شاخص «معادلهسازی» جدید محقق شود، میبایست با «هماهنگی» کل محور مقاومت باشد. اسرائیل باید ضربهای تنبیهی و سخت از سوی کل محور دریافت کند چرا که حق پاسخ برای کل محور مقاومت محفوظ است. روح مجاهد نستوه و فرمانده بزرگ مقاومت اسلامی فلسطین شهید اسماعیل هینه در جوار پیامبر خدا محمد مصطفی (ص) قرین شادی باد.
سربازروح الله رضوی