کتاب دستت باشد!
همسر شهید غلامعلی رشید: وقتی ازدواج کردیم همسرم به من گفت: دوست ندارم وقتی به خانه می آیم شمارا در آشپزخانه ببینم، دوست دارم وقتی می آیم کتاب دست شما باشد.

- ۰ نظر
- ۰۳ آذر ۰۴ ، ۰۸:۵۵
همسر شهید غلامعلی رشید: وقتی ازدواج کردیم همسرم به من گفت: دوست ندارم وقتی به خانه می آیم شمارا در آشپزخانه ببینم، دوست دارم وقتی می آیم کتاب دست شما باشد.

عجیب است با اینکه میبینم تلویزیون چیزی برایم ندارد و فضای مجازی هم با همه ی شلوغی اش، چیزِ چندانی بر من اضافه نمیکند؛ باز هم کتاب نمیخوانم و سبکسرانه از آن فراری ام. عجیب نیست؟

چند روزی درگیر یک همایش بودم و فرصت نکردم اینجا را بروز رسانی کنم. حتی نتوانستم فکرم را جمع و جور کنم و راجع به حادثه ی بندر چیزی بنویسم. فقط دیدم دوباره سوگ ما را به هم نزدیک کرد. ایرانی ها، مجتمع و متحد در بلاها و مصائب اند و در شادی ها اما کمتر به هم دست میدهند. شادی ها گروهی شده اما هنوز سوگ و بلا؛ جمع بیشتری از ما را دور هم جمع میکند! جمعه هم رفتم بین نوجوانان هیات اصحاب المهدی عج غرب تهران و راجع به مطالعه، آنچه بلد بودم را بهشان رساندم. آن جا گفتم که دردِ ما دیتا و داده نیست؛ دردِ ما تنبلی و بی عملی است. و الا کسی که بخواهد بخواند؛ نیاز به کلاسِ مطالعه ندارد. دردِ جهالت و عقب ماندگی را اگر کسی در وجودش وجدان کرد، سراسیمه به سمت دانستن و کتاب ها میدود. درد این جاست که من نمیدانم که نادانم!
خوش بحال آن ذهن و قلمی که " فکر" و " محتوا" تولید میکند. چنین کسی را باید دنبال کرد. عموم منابع و کانال هایی که دنبال میکنیم متاسفانه تکراری و کم محتوا و از روی دست هم و باصطلاح فورواردی است. هرچیزی هم که به ذهنشان میرسد مینویسند. عجله دارند که جزء اولین ها باشند و بعد هم یادشان میرود که چه چرتی گفته اند! فقدان منابع و ضعف مصادر دارد ما را کم مایه و سطحی بار می آورد. این ابتلاء اگر با ما همراه شود و اصلاح نشود، در چهل و پنجاه و شصت سالگی میشویم یک آدم بزرگِ خرفت و متوهم. خدا به آن روزِ ما رحم کند. لذا موضوع اُنس با کتاب را جدی بگیریم. کتاب، حقیقتا دنیایِ دیگری سوای همه ی مشغولیت ها و علائقِ ماست. بی کتابی دردِ کمی نیست.