حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۲۵ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

تفاوت دو انسان

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۱۰ ق.ظ

رفتم جایگاه سوخت. با موتور. کارت سوخت از متصدی خواستم. داشت. اما گفت ندارم و نداد! راننده ی وانت همزمان گفت: حاجی بیا از کارت من بزن! تشکر کردم و نزدم. اولی داشت و دروغ گفت و نداد. دومی میخواست از مالِ خودش بذل کند. تفاوت دو انسان!

  • حسن مجیدیان

مخدری به نام نوشتن

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۰۸ ق.ظ

 

نوشتن یک چیز جالبی دارد که اگر مبتلایش بشوید؛ دیگر ولش نمی‌کنید!

حتی اگر نوشته ی شما چاپ نشد و کتاب ازش در نیامد و کسی هم نخواندش و اصلا بعد از نوشتن معدومش کردید و...باز هم مهم نیست!

نوشتن" انبساط روحی" می آورد‌!

و تا ننویسی؛ درک نکنی این حرف را!
 

  • حسن مجیدیان

کو آدم امن؟

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۸ ب.ظ

بهترین آدم ها_ که در روایات هم به آن اشاره شده_ آدمی است که در کنارش احساس امنیت کنی. امنیت مالی و جانی و آبرویی. چنین آدمی کو؟ که حرف و درد و راز و گرفتاری ات را پیشش به امانت بسپاری و خیالت راحت باشد؟ امنیت مالی هم هکذا. پولت را امانت بدهی و مطمئن باشی برمی‌گردد و غیر پول هم ایضا!

آدمِ امن و امان دارید کنارتان؟

اگر هست ولش نکنید نمی‌گویم نیست. کم شده. آب رفته اند امن ها.

  • حسن مجیدیان

من از شهید چه میخواهم

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۷ ب.ظ

 

طرف نوشته که دنبال موکبی بودم یا همراهانم را در مسیر گم کرده بودم یا پولم برای سفر اربعین جور نمیشد و...از فلان شهید خواستم که کاری کند. بعد می‌گوید موکب و راه و همراهان ام را پیدا کردم و این ها از عنایت شهید است. من هم قبول دارم. واقعا قبول دارم. منکر این مطالب را خدا هدایت کند! ولی من از شهید هیچ وقت این ها را نمیخواهم. شهید اگر دستش باز است راهِ رفتن را به من نشان دهد. دستم را در این تلاطمات ول نکند. جلودار و جلوگیرِ من باشد. به من نظام و قاعده و شاکله بدهد. مراقبم باشد. سرعت بدهد به من. اصلا بزند توی سرِ من تا حواسم را جمع کنم و آدم باشم! آن آقا در قم می‌گفت من حاجات دنیایی ام را از قبر پدرو مادرم مطالبه میکنم و برای این چیزها سراغِ حضرت معصومه سلام الله علیها نمی‌روم. و می‌گفت از امام رضا علیه‌‌السلام بیل و کلنگ و موتور و شغل و قبولی در کنکور نخواه. این ها را دیگران هم میتواند به نوعی به تو بدهند و برسانند. از امام چیزی بخواه که فقط در دست اوست. مثل هدایت و معیت و نصرت و عاقبتِ خیر و علمِ نافع و... من از شهید این توقعات را دارم و معجزه ی حضور او را این طور می‌فهمم. بعضی ها شهدا را کرده اند وسیله ی جبرانِ بی همتی و حواس پرتی خود!

آقای شهید!

آقایانِ شهدا!

آی دستگیرهای عالم

آی شاهدان عالم هستی

آی همقطارِ بالایی ها

منِ زمین خورده ی از حال رفته، توقعم از شماها خیلی بالاست.

  • حسن مجیدیان

سطحی شدن

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۶ ب.ظ

ما داریم به غایت سطحی می‌شویم و هیچ کس هم نمی آید جلویمان را بگیرد؟ کسی به ما هشدار سطحی شدن نمی‌دهد؟ تا فحشی بدهیم و شوخیِ ناجوری کنیم و سیگاری دست بگیریم و ریشی بتراشیم و...صدتا ناصح و مربی پیدا می‌کنیم! اما تا حالا کسی نگران سطحی بودن و بی مایه شدن مان نشده!

دردی است به خدا

  • حسن مجیدیان

گند نزنید لطفا

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۵ ب.ظ

اگر این کاره نیستید؛ اگر بلدِ راه نیستید، به کسی مشاوره ندهید. اگر‌ مشورت می‌دهید با تاکید و نه به نشانه تواضع بگویید که من واقعا بلد نیستم و از گفتنش هم خجالت نکشید. اگر در مسیری ناکام و ناموفق بودید و گند زده اید، فقط شرح عدم موفقیت را بگویید و باز هم مشاوره برای موفقیت در مسیر ندهید. زندگی آدم‌ها را به فنا ندهید. بدبخت شان نکنید. خودتان را مدیون نکنید. بر رنج آدمیزاد نیفزایید. امان از مشورتِ بد!

گفت: به حرفِ نابلدها دل سپردیم و زمین خوردیم

  • حسن مجیدیان

وجود تکراری

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۴ ب.ظ

به نوشته های خودم نگاه میکنم. مرورشان میکنم. عموما تکراری اند. چرا؟ چون برخاسته از وجودی تکراری اند. سال‌ها خودت را تکرار کنی خیلی هنر داری!! تا به حال شما به بود و وجودِ تکراری تان فکر کرده اید؟

دقت کرده اید که سال‌ها همینیم؟

  • حسن مجیدیان

از علی چه میخواهید؟

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۳ ب.ظ

 

چه خوب که از مولا که بابِ مدینه ی علم نبی است، علم بخواهیم و معرفت و دانش و خرد و این طور چیزها! از رفقا بخصوص رفقای طلبه گاهی سوال میکنم که در نجف تمنا و خواسته تان از مولا چیست و حاجت چه دارید؟ می‌بینم که بیشتر در کف ایوان طلا و مست انگورِ نجف هستند و از این صحبت ها

 وقتی شوقِ آموختن و لذت فراگیری علم باشد دیگر کِی نوبت به ذوقیات و مستی و باده خواهی و این شطحیات می‌رسد؟

  • حسن مجیدیان

معتادهای مدرن

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ

 

در این دو هفته ی اقامت در کربلا، کانال ها و اخبار را کم دیدم. حالا که برگشته ام و اخبار را مرور میکنم؛ می‌بینم چندان چیزی از کفم نرفته! خاصیت خبر همین است که بیشتر مشغولت می‌کند و کمتر بهره ات می‌دهد. اعتیاد به خبر، از ماها معتادهای مدرن ساخته است. کم کم، کمش کنیم تا رسوباتِ مهلکش از جان و ذهن مان برود!

  • حسن مجیدیان

مولانا محمد؟

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ

در همدان در مسجدی نماز ظهر خواندیم. موذن که موسپیدی محترم بود؛ فراز شهادت به رسالت را اشهد ان مولانا محمد رسول الله می‌گفت!! لابد نمی‌دانست که متن اصلی اذان را نمی‌تواند دستکاری کند و آن مولانا را در فراز شهادت به ولایت مولا می‌شود بگوید! جالب بود. مولانا محمد نشنیده بودم.

  • حسن مجیدیان