حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۵۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن مجیدیان» ثبت شده است

رمان ترکه های درخت آلبالو

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۸:۲۶ ق.ظ

ما خودمان رُمان خوبِ فارسی کم نداریم انصافا. نویسندگان ما فضای فرم و محتوایشان نزدیک به حال و هوای ما و تجربه ی زیسته ی ماست. خاصه ما در ادبیات پایداری و جنگ‌، آثار درخشان کم نداریم. مشتری پر و پاقرص و حرفه ای این کتاب ها هم رهبر عزیز است. ترکه های درخت آلبالو داستان سرهنگِ نظام شاهنشاهی است. به نام مدنی. بچه ی شاه عبدالعظیم و از یک خانواده ی اصیل و مومن. سرهنگ همزمان با انقلاب چون ارتشیِ شاه بوده دستگیر و زندانی میشود و حکم اعدام می‌گیرد. اما با پیگیری های همسرش و مساعدت رئیس زندان و نظر مساعد مقامات، به او فرصت می‌دهند که به کردستان برود و آن جا را سر و سامان دهد. سرهنگ میرود به کردستان و....

خواندنی، شیرین و البته پُر از غمِ مردمانِ مظلوم کردستان و وحشی گری و بی‌رحمی کومله ها و تجزیه طلب ها و ضدانقلاب است. رمان بر اساس مستندات نوشته شده به نظرم. لااقل بخش مربوط به کردستانش، مستندات حقیقی دارد. کتاب را انتشارات ِ اسم چاپ کرده است. از آقای اکبر خلیلی.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب گل سیمین

شنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۰ ق.ظ

 

کتابی مختصر و خواندنی. خاطرات یکی از دختران قهرمان خرمشهر. خانم سهام طاقتی. آن هایی که مثل من، اسم خودشان را مَرد گذاشته اند، می توانند با خواندن این کتاب تا هرچه قدر که خواستند، خجالت بکشند و عرق شرم بریزند! یکی از دردآورترین صحنه های کتاب، مظلومیت و گمنامی شهدای خرمشهر در این کتاب است. چه بسیار آدم های عادی که در آن تجاوز اولیه به خرمشهر، شهید شدند و هیچ نام و نشانی از آنها نیست. هیچ نام و نشانی.

  • حسن مجیدیان

کتاب بکه

شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۳ ق.ظ

در آستانه ی محرم ، بسیار کتاب خوب و دلنشینی است. داستان کربلا و نقش آفرینی حضرت امام زین العابدین علیه السلام. کتاب از حادثه ی کربلا و نقش آفرینی بنی اسد و زنان آن قوم در دفنِ پیکر شهید مظلوم کربلا آغاز می شود و به تناوب از زبان شخصیت های خوب و بدِ آن دوره ادامه پیدا می‌کند. برای آشنایی با حضرت سجاد علیه السلام به زبان داستان و رمان گونه، کتابی است عالی که من نظیرش را به یاد ندارم. نوجوان ها هم از خواندن آن لذت می برند و بهره می‌گیرند. کتاب را انتشارات کتاب نیستان چاپ کرده است. در طلیعه ی کتاب نوشته تقدیم به رئیس البکائین از ابتدای خلقت تا انتهایش؛ آدم علیه الرحمة یعقوب، فرزند اسحاق یوسف، معشوق زلیخا و سجاد، فرزند حسین که چهل سال بر پدرش گریست...

 

  • حسن مجیدیان

از چهل سالگی به بعد

سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۰۸ ق.ظ

آدمها از چهل‌سالگی به بعد (اغلب) به مصرف کننده‌ی خود تبدیل می‌شوند. مصرف سرمایه‌های علمی، مهارتی، معنوی و... که در جوانی اندوخته‌اند. ما تا آخر عمر از میوه‌ی نهالی ارتزاق می‌کنیم که در دهه‌ی دوم و سوم زندگی کاشتیم. نهال‌های دیرهنگام بعدی غالبا نه بری دارند برای چشیدن نه سایه‌ای برای آسودن.

وحید یامین پور

 

 کاش نوجوان ها و رفقای جوان تر از ما گوش بگیرند این حرف ها رو...

  • حسن مجیدیان

مجموعه خرده مینا بر خاک

دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۱۰ ب.ظ

از مجموعه ی " خرده مینا بر خاک" این دو کتاب را هم ببینید. عرض کرده بودم که کوتاه و جمع جور است و خواندنش کارِ کمتر از یک ساعت. " ناز و نیاز" گزیده ای کوتاه و خواندنی از مقالات شمس تبریزی است. " داستان حسنک وزیر و نویسنده اش" هم اشاره ای به این موضوع از زبان ابوالفضل بیهقی دارد. خیلی هم آموزنده است. آدم ها و روحیات و منافع آنها را خوب روایت کرده است. این یکی برای نوجوانان هم خوب است. مقالات شمس اما همه فهم نیست. کتاب ها از سایت انتشارات کتاب نیستان قابل تهیه است و ارزان

  • حسن مجیدیان

گلستان خوانی برای کم حوصله ها

چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۰ ق.ظ

 

این مجموعه ی " خرده مینا بر خاک" که دو جلدش را خدمت شما معرفی کردم؛ چون کوتاه و جمع و جور تدوین شده، خواندن شان زمان نمی برد. مثلا در یک ساعت می‌شود کتاب را تمام کرد. دفتر چهارم از این مجموعه،" گلستان خوانی برای کم حوصله ها" ست. شاهکار جناب سعدی علیه الرحمة. احتمالا در متون و کتاب های درسی مطالب گلستان را خوانده اید. حیف است آدم عمر بگذراند و گلستان سعدی را نخواند. من عمیقا معتقدم در ادب و رشد و شخصیت ما، کلمات سعدی موثر است. سعدی جهان دیده بود و دنیا را خوب گشته و حتی به بردگی و اسارت هم رفته! آدمِ دنیادیده ی حکیمِ خوش طبع را نباید کلمات و دغدغه هایش را شنید؟ سعدی البته بهترین غزل‌های عاشقانه را در میانِ سرآمدان ِ شعر و ادبِ ما دارد. بخوانید. ضرر نمی‌کنید. نوجوان ها هم این کتاب را اگر بخوانند، کیف می کنند. زحمت این گزیده ها با نویسنده ی خوب کشور آقای داوود غفارزادگان است و انتشار اثر از کتاب نیستان.

-هر چه زود برآید، دیر نپاید.

- اگر شب ها همه قدر بودی، شبِ قدر بی قدر بودی.

دوستی را که به عمری فراچنگ آرند. نشاید که به یک دم بیازارند. -

اول اندیشه وانگهی گفتار/ پای بست آمده است و پس دیوار.

- سرِ چشمه شاید گرفتن به پیل/چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل.

-تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد.

- زمین شوره سنبل بر نیارد/ در او تخم عمل ضایع مگردان.

- مورچگان را چو بود اتفاق/ شیر ژیان را بدرانند پوست.

- زنبورِ درشتِ بی مروت را گوی/ باری چو عسل نمی‌دهی، نیش مزن.

- گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم/ ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد.

-دوستی با پیلبانان یا مکن/ یا طلب کن خانه ای در خوردِ پیل.

  • حسن مجیدیان

کتاب به رنگ طاووس به رنگ کلاغ

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۶ ق.ظ

 

 

از مجموعه ی خرده ی مینا بر خاک که بازخوانی متون کهن ادبی است، این دفتر اول است. گزیده ی اسرارالتوحید که شرح حال عارف نامی شیخ ابوسعید ابوالخیر است. برای ما بی وقت ها و کم حوصله ها و برای آشنایی بچه های نوجوان با میراث ادبی مان، گزیده هایی کوتاه و خوش خوان و ارزان است. داستان زندگی ابوسعیدِ عارف هم شنیدنی است و جملاتش هم به کارآمدنی.

_ معشوقه ی بی عیب مجوی که نیابی

_ هزار دوست اندکی باشد و یک دشمن بسیار بود.

_ خلق از آن در رنج اند که کارها را پیش از وقت طلب همی کنند.

_ اندوه حصاری ست از حمایت حق، مر بنده را از بلایا.

_ندانی و ندانی که ندانی و نخواهی که بدانی که ندانی.

_ کوه را به موی کشیدن آسان تر از آنک از خود به خود بیرون آمدن.

  • حسن مجیدیان

کتابِ "من سقراطِ مجروح را دوست دارم"

يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۲۵ ق.ظ

یکی از سخت ترین گونه های نوشتن، گفت وگو نویسی است. نمایشنامه ی درست و درمانی که از خلال گفت و شنودِ شخصیت های آن؛ حرف حساب بیرون بیاید، کار هر دست به قلمی نیست. اهمیت دیالوگ نویسی تا بدان جاست که حتی کل فلسفه ی افلاطون، در قالب گفت و گوهای دو نفره است. می‌گویند اساسا فلسفه ی زاییده ی یک ذهنِ تنها نیست. بلکه از دل گفت و گو متولد می‌شود. بهرحال نمایشنامه هم برای خودش عالمی دارد. سعید تشکری هم در این کتابِ خواندنی، پنج شش نمایشنامه ی خوب و آموزنده خلق کرده است که پُر از معنا و تلنگر است. برای نوجوانان هم تا حدود زیادی فهمیدنی است. این دست کتاب ها، قدرت استدلال و کلمه سازی و فن حاضرجوابی و نحوهٔ مواجهه با سوالات این و آن را هم آموزش می دهد. کار آقای تشکری عالی است. خدا رحمتش کند. آثارش بسیار خواندنی است. مفتون و فیروزه، رژیسور، غریب قریب، هندوی شیدا، هرایی، پاریس پاریس،بارِ باران و.....بسیار نویسنده ی متعهد و پابست و شیفته‌ی امام رضا علیه السلام بود. شنیدم یکی به نقل از آن مرحوم میگفت که من میروم حرم آقا می‌نشینم و قلم را روی کاغذ می‌گذارم و امام رضا به دلم می اندازد و مینویسم... کتاب های او را اغلب انتشارات ِ " کتاب نیستان" چاپ کرده است. از جمله همین کتاب را که خدمتتان معرفی کردم.

 

 

  • حسن مجیدیان

رنج انسان

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۲ ق.ظ

بر دیوار موسسه ای امروز این تابلو را دیدم. دقیقا نمی‌دانم کجاست‌. به احتمال زیاد، جایی در یک کشورِ جنگ زده یا قحطی زده و یا فقیر در آفریقا. آن کودک پابرهنه آن دیگری لای پارچه بر کمر مادر بارِ سنگینِ مادر چه حرف ها و چه دردها و چه رنج ها که ندارد این عکس. بغض مثل دو دست تنومند، نای خسته و پُر احساسِ هر صاحبِ وجدانی را سخت می فشارد... آه از رنج انسان بی نوا فرزندِ آدم... #رنج_زندگی #آفریقا

 

  • حسن مجیدیان

روزگار سپری شده ی نوجوانی

شنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۱۹ ق.ظ

 

اینجا چشم اندازی از بالکن خانه ی مادرم است. در تهرانپارس. پدرم که سالهاست به رحمت خدا رفته. این گلدسته ی مسجد جامع سلمان فارسی است در خیابان ۲۱۲ شرقی. نوجوان که بودم، نماز صبح ها در این مسجد بودم. بین الطلوع با رفقا میرفتیم جنگل. هیات و بسیج و شبگردی. با موتور به مجالس علما رفتن. روزه های مستحبی. کتاب خواندن. بعد از شهادت محمدعبدی بهشت زهرا را ترک نکردن. مشهدهای مکرر.پیاده روی های سالگرد امام. هر هفته نماز جمعه. چقدر هیات و روضه. سالگردهای شهدا. اردوهای تربیتی و سر و کله زدن با نوجوان ها. خشم و رزم شبانه . و کلی کار دیگر. با دیدن گلدسته ی مسجد از بالکن خانه ی مادر یاد آن دوران بهشتی افتادم. اینها را برای چه گفتم؟ برای ریا و فخرفروشی؟ نه به خدا. که حتما نوجوانی و جوانی شما هم در همین حال و هوا گذشته. فقط خواستم بگویم رفقا و دوستانِ نوجوانم! از آن روزها از آن حالات فقط خاطره ای محو برایم مانده. امروز هرچه دارم دل مردگی و کسالت و درجازدن است. مردی تنها و بی فرجام که هیچی از روزهای نوجوانی و جوانی برای دوران چهل سالگی اش نیندوخته و توشه نساخته. ما که در نوجوانی فعال و کرار بودیم این طور لنگر انداختیم در وادی بی عملی. وای بر آنکه در نوجوانی و جوانی، مانده و معطل و راکد باشد. امثال مرا ببینید و عبرت بگیرید. تا ان شاالله در سن و سال ما، حالِ خوب و راهِ بهتری جلوی رویتان باشد.

 

  • حسن مجیدیان