حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روابط اجتماعی» ثبت شده است

دوباره همان آدم پیچیده

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۴، ۰۷:۳۴ ق.ظ

 

تقلیل دادن آدم ها به چند صفت و وصف، کار درستی نیست! آدم ها پیچیده اند. و این بهترین وصفی است که من راجع به آنها یافته ام. پیچیدگی آدم ها حیرت انگیز است. اصلا عجیب است. یک موردش مثلا این چنین است و این را حتی گاهی در خودم هم می‌بینم که همین آدمِ پیچیده ممکن است با نزدیک ترین و صمیمی ترین دوستش و حتی محبوبش، سرِ مسائل ساده رودربایستی داشته باشد، اما یک باره روح و جانش را و حتی نهفته هایش را برای یک آدمِ جدید؛ واگویه و عریان کند.

این که در مورد آدم ها و پیچیدگی ها و ارتباط و ربط اجتماعی می‌نویسم، چون می‌بینم همه ی زندگی همین هاست. بقیه جنبی است. عَرض است. ما داریم توی پاتیلِ بزرگ روابط اجتماعی روابط دو نفره روابط چند نفره و... همین طور میچرخیم و میچرخیم!

آن هایی که می‌خواستند دنیا را فتح کنند و مردِ بیابانگرد را به شهر برگردانند و کلی بچه مچه را حولِ این آرمان دورِ خودشان جمع کرده بودند و له له میزدند برای تکثر جمع شان، حالا عینهو خیامِ خوش باشِ دم غنیمت شمارِ بدبین به زندگی شده اند و دست از جاه طلبی های خامِ نوجوانی و جوانی شان برداشته اند و پوچیِ زندگی ساده اما بی‌رحم را درک کرده اند و پف کرده اند به فتیله ی آرمان هایشان!

آدمی زاد خیلی پیچیده است. در وصف نمی‌گنجد. آدمی زاد را ساده وصف و توصیف نکنیم!

  • حسن مجیدیان

راجع به فهم روابط اجتماعی

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۰۹ ب.ظ

یکی در صفحه ای از قول آل پاچینو بازیگر مطرح سینما نوشته بود:

آدم‌هایی که محبت می‌کنند کم یابند ؛ آدم‌هایی که قدر محبت را می‌دانند نایاب!

نمیدانم چرا یاد خودم و خودمان افتادم. خیلی باربط یا بی ربط. ارتباطات اجتماعی چیزی بوده که غالبا من باهاش چالش داشته ام و سود و زیان هایی دیده ام و همیشه دنبال " نقطه ی تعادل" ی بوده و هستم!

من باور نمیکنم کسی بی اعتنا به روابط اجتماعی باشد. اصلا مگر آدمِ تنها داریم؟ مگر زندگیِ انفرادی ممکن است؟ از من و شما همسر و فرزند و رفیق و همسایه و فامیل و همکار و متربی و نیرو و حتی دشمن مان را بگیرند؛ می‌توانیم زندگی کنیم و دوام بیاوریم؟ می‌توانیم تنهایِ تنها سر کنیم؟ پس مساله فقط محبت داشتن و محبت دیدن و...نیست. مسأله ربط و اتصال به این و آن است که از آن گریز و گزیری نیست. لذا معتقدم همه ی ما بویژه بچه های کارفرهنگی کُن باید در

فهم روابط اجتماعی

در شناخت آدم ها

در نوع تعامل با آنها

در اجتهادات شخصی

در محبت ها

در نگه داشتِ آدم ها و بِداری شان

در تداوم ارتباط

در مساله ی کوچک ترها

در احترام به بزرگترها

در تعامل با نامحرم و حتی محرم

در سلوک خانوادگی

در مواجهه با برادر و خواهر همسایه ها و فامیل ها

و خلاصه در قبالِ محبت ها و دلهایی که به سمت ما آمده ب

اید باید باید تجدیدنظر کنیم

برای من یکی یقین حاصل شده که راهِ ماها و تعاملات مان و محبت ها و ارتباط ها و انتظارات و...پُر از عیب و ضرر و نقصان است! و چقدر همدیگر را آزار می دهیم و خبر نداریم! و مایه ی افسردگی و تنهایی و از دست رفتن اطرافیان مان هستیم و غافلیم. و چقدر کوچک و بزرگ را با بی محلی و بی احتیاطی مان به خرابی و فساد کشاندیم و گردن نمی‌گیریم! و چقدر کم گذاشتیم و ندیدیم و نرسیدیم و چشم بستیم و گذشتیم. خیلی ها کنار ما خسته شدند و از دست رفتند و ما فهم نکردیم که بخشی از این ها ، به واسطه ی ماست. راه این نیست خلاصه و بیشتر از این هم قابل توضیح نیست البته!

  • حسن مجیدیان