شعله ی دل غاشق
گنجشکها که غصه روزی نمیخورند
ما میخوریم بیشتر از آب و نان، ببخش
باری اگر حرارت دوزخ نصیب ماست
ما را به شعلههای دلِ عاشقان ببخش...
قربان ولیئی
- ۰ نظر
- ۲۰ اسفند ۰۳ ، ۰۹:۲۴
گنجشکها که غصه روزی نمیخورند
ما میخوریم بیشتر از آب و نان، ببخش
باری اگر حرارت دوزخ نصیب ماست
ما را به شعلههای دلِ عاشقان ببخش...
قربان ولیئی
گرچه ممکن نیست با تکرار آسانش کنند
حیف باشد غم که مشق تازهکارانش کنند
تازه راضی کردهام دل را به دینداری ولی
بیم از آن دارم که دینداران پشیمانش کنند
ساختن با خانه فرسوده دل بهتر است
گر بنا باشد که در تعمیر ویرانش کنند
گرچه این گنجشک دیگر با قفس خو کرده است
میزند بر میله سر وقتی هراسانش کنند
عشق را آموزگار زهد منکر شد، چه شد؟
برملاتر میشود رازی که کتمانش کنند
بستن میخانه از هر خانهای میخانه ساخت
می تراود نور چون در شیشه پنهانش کنند
بادها هرگز نمیفهمند گیسوی رها
دلرباتر میشود، وقتی پریشانش کنند
میکشم رنجی که هرگز مستحقش نیستم
در حساب روز محشر کاش جبرانش کنند
غزل جدید فاضل نظری در کتاب «نیست» که روز پنجشنبه رونمایی شد
عشق از آن دست موضوعات است که هرچه بیشتر در مورد آن نوشته و گفته اند؛ فهمش آسان نشده! عشق چیز عجیبی است؛ حتی عجیب تر و مبهم تر از خودِ معشوق و حتی از حالات و دیوانگی و ابتلای عاشق. کتاب سوانح احمد غزالی کتابی کوتاه و سخت فهم راجع به عشق است که به خاطر نثر ادبی و سنگینش مرورش کردم. و الا بسیاری از فرازهای کتاب را فهم نکردم. یعنی دیدم اصلا فرسنگها با این حرف ها فاصله دارم و لاف عشق میزنم. کتاب را نشر ثالث چاپ کرده است.