حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محبت» ثبت شده است

محبوب های مردنی!

يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۴، ۰۷:۵۵ ق.ظ

من یک کتاب شعر از محمدکاظم کاظمی در کتابخانه دارم. اطراف شعرها فضای سفید زیادی دارد. برخی شعرها نیمایی و سپید هستند. کتاب مال ۱۵ سال پیش است. امشب دیدم در حاشیه شعرها چندخطی روزنوشت داشته ام. مثلا نوشته ام: امروز با فلانی گپ زدم/ الف و ب که هر دو از دوستان محبوب من هستند؛ باهم قهرند و من دلخورم از رفتارشان/ کنار فلانی نشسته بودم و محو ادبش بودم و چقدر دوستش دارم/ هفته بعد با فلانی و فلانی ها عازم اربعینیم و خوش به حالم و...از این لاطائلات... دقت کردم دیدم از آن محبوب ها از آن باادب ها از آن قشنگ ها و...کلا بی‌خبرم!! حتی واقعا نمی‌دانم الان شغل و کسب و کارشان چیست! عیال و اولادی دارند؟ کرجند یا تهران یا کجا؟ هیچ! محبوب ها رفته اند و حسابی گم شده اند!

روابط‌ اجتماعی وقتی پایه اش هیجان و تلذذ و خامی و بازی و این ها باشد؛ عاقبتش گم و گور شدن و بی‌خبری است و حتی پشیمانی و غلط کردن! ولی اگر عقل و پاکیزگی و محبت آل الله و جهاد و این ها باشد؛ نگاه میکنی و می‌بینی با رامین و میثم و حسن و مجید و عنایت و ناصر و علی و محمد و علی اصغر و امیر و مهدی و... عمری حتی به دارازی ۲۸ سال یا ۲۰ یا ۱۵ سال سر کرده ای و هنوز هم با آنهایی و خبرشان را داری و آنها محبوب های درست و درمان و ماندنیِ تو شده اند!

بله! اساس ارتباط و رفاقت اگر درست باشد؛ دوستی ها ماندگار است. اگر این نباشد آن را که روزی در کفَش بودی را مدت هاست که به یاد نمی آوری!

  • حسن مجیدیان

راجع به فهم روابط اجتماعی

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۰۹ ب.ظ

یکی در صفحه ای از قول آل پاچینو بازیگر مطرح سینما نوشته بود:

آدم‌هایی که محبت می‌کنند کم یابند ؛ آدم‌هایی که قدر محبت را می‌دانند نایاب!

نمیدانم چرا یاد خودم و خودمان افتادم. خیلی باربط یا بی ربط. ارتباطات اجتماعی چیزی بوده که غالبا من باهاش چالش داشته ام و سود و زیان هایی دیده ام و همیشه دنبال " نقطه ی تعادل" ی بوده و هستم!

من باور نمیکنم کسی بی اعتنا به روابط اجتماعی باشد. اصلا مگر آدمِ تنها داریم؟ مگر زندگیِ انفرادی ممکن است؟ از من و شما همسر و فرزند و رفیق و همسایه و فامیل و همکار و متربی و نیرو و حتی دشمن مان را بگیرند؛ می‌توانیم زندگی کنیم و دوام بیاوریم؟ می‌توانیم تنهایِ تنها سر کنیم؟ پس مساله فقط محبت داشتن و محبت دیدن و...نیست. مسأله ربط و اتصال به این و آن است که از آن گریز و گزیری نیست. لذا معتقدم همه ی ما بویژه بچه های کارفرهنگی کُن باید در

فهم روابط اجتماعی

در شناخت آدم ها

در نوع تعامل با آنها

در اجتهادات شخصی

در محبت ها

در نگه داشتِ آدم ها و بِداری شان

در تداوم ارتباط

در مساله ی کوچک ترها

در احترام به بزرگترها

در تعامل با نامحرم و حتی محرم

در سلوک خانوادگی

در مواجهه با برادر و خواهر همسایه ها و فامیل ها

و خلاصه در قبالِ محبت ها و دلهایی که به سمت ما آمده ب

اید باید باید تجدیدنظر کنیم

برای من یکی یقین حاصل شده که راهِ ماها و تعاملات مان و محبت ها و ارتباط ها و انتظارات و...پُر از عیب و ضرر و نقصان است! و چقدر همدیگر را آزار می دهیم و خبر نداریم! و مایه ی افسردگی و تنهایی و از دست رفتن اطرافیان مان هستیم و غافلیم. و چقدر کوچک و بزرگ را با بی محلی و بی احتیاطی مان به خرابی و فساد کشاندیم و گردن نمی‌گیریم! و چقدر کم گذاشتیم و ندیدیم و نرسیدیم و چشم بستیم و گذشتیم. خیلی ها کنار ما خسته شدند و از دست رفتند و ما فهم نکردیم که بخشی از این ها ، به واسطه ی ماست. راه این نیست خلاصه و بیشتر از این هم قابل توضیح نیست البته!

  • حسن مجیدیان