محبوب های مردنی!
من یک کتاب شعر از محمدکاظم کاظمی در کتابخانه دارم. اطراف شعرها فضای سفید زیادی دارد. برخی شعرها نیمایی و سپید هستند. کتاب مال ۱۵ سال پیش است. امشب دیدم در حاشیه شعرها چندخطی روزنوشت داشته ام. مثلا نوشته ام: امروز با فلانی گپ زدم/ الف و ب که هر دو از دوستان محبوب من هستند؛ باهم قهرند و من دلخورم از رفتارشان/ کنار فلانی نشسته بودم و محو ادبش بودم و چقدر دوستش دارم/ هفته بعد با فلانی و فلانی ها عازم اربعینیم و خوش به حالم و...از این لاطائلات... دقت کردم دیدم از آن محبوب ها از آن باادب ها از آن قشنگ ها و...کلا بیخبرم!! حتی واقعا نمیدانم الان شغل و کسب و کارشان چیست! عیال و اولادی دارند؟ کرجند یا تهران یا کجا؟ هیچ! محبوب ها رفته اند و حسابی گم شده اند!
روابط اجتماعی وقتی پایه اش هیجان و تلذذ و خامی و بازی و این ها باشد؛ عاقبتش گم و گور شدن و بیخبری است و حتی پشیمانی و غلط کردن! ولی اگر عقل و پاکیزگی و محبت آل الله و جهاد و این ها باشد؛ نگاه میکنی و میبینی با رامین و میثم و حسن و مجید و عنایت و ناصر و علی و محمد و علی اصغر و امیر و مهدی و... عمری حتی به دارازی ۲۸ سال یا ۲۰ یا ۱۵ سال سر کرده ای و هنوز هم با آنهایی و خبرشان را داری و آنها محبوب های درست و درمان و ماندنیِ تو شده اند!
بله! اساس ارتباط و رفاقت اگر درست باشد؛ دوستی ها ماندگار است. اگر این نباشد آن را که روزی در کفَش بودی را مدت هاست که به یاد نمی آوری!