حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۱۹۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

درباره ی کتاب طایر قدسی

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۳۷ ق.ظ

حتی در همین زمانه شلوغ با این همه درد و اتفاق، باز هم کتاب راهی به سوی آرامش و آرامش و تمرکزی است برای یافتن راه. کتاب را نباید از دست داد و کتاب شهدا را باید سر دست گرفت و بسان چراغی جلوی پا گرفت تا لغزشگاه‌ها و دره‌ها، آدم را به کام خودش نکشاند. مرد راه بی نیاز از این ستاره‌های ره‌نما نیست.

شهدای عزیز مدافع حرم، در قفای شهدای انقلاب و جنگ، راهی شدند و راه یافتند و حالا خورشیدوار، به مشتاقان مسیر راه وصال نشان می‌دهند. کتاب احوالات آن‌ها که در این سال‌ها رونق و آوازه یافته است، از برکات و نعماتی است که در زمانه ما پیدا شده است. قدر این آثار را باید دانست و از دست ندادشان. چه خوب که تک تک اینها را بشناسیم و به هم معرفی کنیم و از تبلیغ آن دریغ نورزیم.

کتاب سیزدهم از سری کتابهای مدافعان حرم انتشارات روایت فتح به شهید عزیز، «امین کریمی» اختصاص یافته است. کتابی به قلم خانم «مریم عرفانیان» و با عنوان «طائر قدسی». ایشان قبل از این کتاب، برای شهید «حسن قاسمی دانا»، کتاب «سروها ایستاده می‌مانند» را نوشته‌اند. کتاب «امین»، از زبان پدر و مادر عزیزش، خواهر و همسر گرامی‌اش و تنی چند از رفقای او، روایت شده است. عموم روایت‌ها خوب و قابل ملاحظه است.

 از روحیات شهید «امین کریمی» و کودکی و نوجوانی او و جسارت‌ها و ریسک‌هایش، مطالب جالبی نقل شده است. روحیه و علاقه امین به مسائل فنی او را تا آنجا پیش می‌برد که به جمع نیروهای زبده تخریب می‌پیوندد و ابتکارات او در نبرد سوریه خیلی راه گشای نیروهای مقاومت می‌شود. از فرازهای جالب کتاب، ماموریت‌های «امین» در بسیج و نحوه برخورد او با موارد و منکرات بوده است. این خودش الگوی جالبی برای مامورین و مرتبطین این حیطه است؛ نگاه انسانی و فرهنگی او بسیار راهگشا و راهبردی بوده است.

اگر کتاب «طائر قدسی» را خوب بخوانید، می‌بینید که «امین» زود بزرگ شده است و پا به عالم مردانگی گذاشته است. این را از رفتار و روحیه او در مواجهه با مریضی خواهرش و بعدها بیماری مادرش، خواهید فهمید. لطف کتاب بیش تر از این حرف‌هاست و خوب است که محروم از الطاف این شهید عزیز نباشیم و شرح احوالاتش را بخوانیم.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب صد روسی

يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۵۹ ق.ظ

کتاب صد روسی رو از نویسنده ی محترم کتاب ، آقای میثم رشیدی دریافت کردم. آشنایی با ایشون انگیزه ی من برای نوشتن کتاب شهید محمد عبدی رو دو چندان کرد. بقیه آثار آقا میثم هم خواندنی هستند. با یه سرچ ساده میتونید پیداشون کنید.

  • حسن مجیدیان

کتاب عوامل رشد رکود انحطاط

يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۵۴ ق.ظ

کتاب های مرحوم آقای صفایی حائری واقعا بدردبخور و راهگشاست. این جلد هم مجموعه ی جدیدی از انتشارات لیله القدره.پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید و به دوستانتون هم معرفی کنید. قابل استفاده و غنیمته...

  • حسن مجیدیان

کتاب مربی و تربیت

چهارشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ق.ظ

سلام و ارادت.به شخصه خیلی از این کتاب بهره بردم. بیان و افکار مرحوم آیت الله حائری شیرازی در این کتاب فوق العاده است.به همه معلم ها و مربیان توصیه میکنم حتما سری به این کتب بزنند. و مطمئن باشند که سراغ خوب کتابی تو حیطه ی تربیت نوجوان و جوان رفنه اند.کتاب را نشر معارف چاپ کرده.

  • حسن مجیدیان

مثل نسیم را دریابید...

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۰۵ ق.ظ

همه ما در میان این همه غوغا و خبر، دنبال اندکی آرامشیم. می‌بینید که موج روزانه و بلکه ساعتی اتفاقات و خبرهای خوب و بد چه با ذهن و دل ما می‌کند. آدم عاقل باید برای خودش خلوت و فراغتی ایجاد کند تا در پرتو آن روح و جانش را پالایش و تطهیر نماید؛ و الا موج و هجمه اتفاقات و مشغله‌ها خراب و افسرده‌مان می‌کند.

کتاب یکی از آن آرامش دهنده‌هاست. کتاب خوب آدم را سرحال و سر ذوق می‌آورد. اگر آن کتاب را نویسنده خوبی نوشته باشد و یا شرحی از حیات طیبه آدم خوبی باشد، چقدر خوب و سازنده است. اگر آن خوب، شهید هم باشد که معرکه است. آن وقت آن کتاب را باید بر دیده گذاشت و بوسید و با جان و دل خواند و لذت برد.

کتاب‌های شهدا، نیاز و اولویت ماست در این دوره و زمانه. این اوراق و شرح حال‌ها، گره گشای دردها و خرابی‌های ماست. دوا و داروست این کتاب‌ها. آیا آدم عاقل خودش را محروم می‌کند از چنین غنیمتی؟ آیا آدم عاشق سراغ نمی‌گیرد از عشاق به وصال رسیده؟ می‌شود شهدا را دوست داشت و دم از آنها زد و سراغ مزارشان رفت و عکس‌شان را قاب و پروفایل کرد اما از کتاب آن عزیزان سراغ نگرفت؟ این درد است که این کتاب‌ها متروک و مهجور بماند و حتی نامشان هم به گوش ما نخورده باشد!

کتاب نهم از مجموعه کتاب‌های مدافعان حرم از انتشارات روایت فتح که به شهید عزیز و جوان محجوب گرگانی «شهید سید احسان حاجی حتم لو» اختصاص دارد، از جمله این کتاب‌هاست. «مثل نسیم»، کتاب خوش‌خوانی است به قلم خانم «اعظم السادات حسینی». کتاب سه بخش عمده دارد. بخش اول گفتاری از مادر محترم شهید. بخش دوم روایت همسر گرامی شهید و بخش سوم دوستان و همکاران و همرزمان «سید احسان».


هر کدام از این بخش‌ها بعدی از ابعاد شخصیت این شهید عزیز را روایت می‌کند. روایت مادر او کوتاه است اما نموداری است از سلوک یک فرزند مطیع و تربیت شده در فضای اسلامی و اهل بیتی. تعامل و ادب و بی‌حاشیه‌گی و دردسر ندادن به والدین و... مجموعه خوبی‌های او بوده در قبال پدر و مادر.

 اما گُل کتاب آن بخشی است که همسر او راوی کتاب است. خیلی خواندنی است. من گاهی حین مطالعه کتاب با خودم می‌گفتم آخر می‌شود آدم این همه آرام و آقا و مودب باشد؟ این آدم چرا عصبانی نمی‌شد؟ این سید چرا هیچ جا جوش نمی‌آورد؟ اما واقعیت این است و همه هم تاکید دارند که سیداحسان، مودب و متین و خلیق و خوش اخلاق بوده. خب حسن خلق آدم را به خیلی جاها می‍رساند و کم متاعی نیست!

ما امروز بحران‌های اجتماعی فراوانی داریم. در زندگی‌های زوجین هم که الی ماشاءالله. هزار تا موسسه و نهاد و کارگروه دغدغه حل این بحران‌ها را دارند. باور کنید مثل یک چنین کتاب‌هایی لازم است به زوجین توصیه شوند تا از بحران‌ها و ناهنجاری‌های موجود در زندگی‌ها جلوگیری کند و راه و رسم زندگی را یادشان دهد.
ویژگی‌های کاری او در فن تخریب، مسئولیت پذیری، ایثار و از خود گذشتگی و تحمل و مدارای «سید احسان» در همه روایت‌های کتاب پررنگ است.

سید مهربان ما در حالی عازم سوریه می‌شود که فرزندش «سید طه» را همسرش باردار است. او در حساس‌ترین و شیرین‌ترین لحظات زندگیش، دل می‌کند و به دفاع از حرم می‌رود.. چه باید گفت و چگونه باید ترسیم کرد اوج و علو این شهدا را؟

«مثل نسیم» را دریابید...

  • حسن مجیدیان

کتابی که با خواندنش دلتنگ میشوید....

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۲:۱۴ ب.ظ

از آن روزها که به همت نویسنده توانا جناب «کورش علیانی»، مجموعه‌های «یادگاران»، «به مجنون گفتم زنده بمان» و... توسط موسسه وزین و پربرکت «روایت فتح» انتشار می‌یافت، سال‌های زیادی نگذشته است. بعد از کارهای ماندگار و متبرک شهید سید «مرتضی آوینی»، عموما این موسسه را با همین مجموعه‌های چاپ شده می‌شناختیم.

اما انصافا در این سال‌ها «روایت فتح» با چاپ خاطرات مربوط به شهدای مدافع حرم، اوجی دوباره گرفته است. شاید تا به آن‌جا که من دیده‌ام نزدیک به 15 اثر از مجموعه مدافعان حرم، چاپ و عرضه شده باشند. اکثر کتاب‌های این مجموعه هم خوب و روان و صمیمی و خواندنی هستند. یکی از همین خوب‌ترین‌های این مجموعه، کتاب «دلتنگ نباش» است. کتاب شهید عزیز و جوان با تقوا و عنصر هنرمند و رزمنده زبده سپاه یعنی آقا «روح الله قربانی». این کتاب بعد از تمجید رهبر عزیز، آمد در صدر پرفروش‌ها. من هم رفتم سراغ کتاب و شب‌ها و روزهایی با «روح الله» و احوالاتش مأنوس بودم.

چقدر خوب بود. چقدر دلچسب. چقدر حسرت خوردنی. چقدر خجالت کشیدم از خودم! بر عکس بقیه کتاب‌های این تیپی، دوست نداشتم کتاب تمام شود؛ دوست نداشتم «روح الله» شهید شود! گاهی ترک موتور او می‌نشستم، گاهی با او پیاده از دانشگاه امام حسین (ع) به سمت لواسان راه می‌افتادم، گاهی به همراهش در مجلس آقا مجتبی تهرانی بودم، گاهی بالاسر مزار «رسول خلیلی» در قطعه 53 گریه می‌کردم. گاهی شب‌ها با او بالای ساختمان ممنوعه دانشکده می‌نشستم و به درد دل‌هایش با مهران گوش می‌دادم و گاهی... آری کاش «روح الله» می‌ماند تا در همسفری با او، امثالِ من هم به جایی می‌رسیدیم.

جوان‌های خوب و با دغدغه که در پهنه وسیع کشور و در جبهه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و نظامی و... مشغول هستند و دارند مجاهدت می‌کنند و زحمت می‌کشند، حتماً به الگوهایی مثل «روح الله» نیاز دارند. امام راحل به بزرگان می‌فرمودند که وصیت نامه شهدا را بخوانند، زندگی و مشی و سلوکشان که جای خود را دارد. رهبر عزیز ما هم همیشه و همواره به ادبیات مقاومت و پایداری و زندگینامه شهدا عنایت و اهتمام ویژه داشته اند و بیشترین تقریظ‌هایشان مربوط به این حوزه است. من و شما حتما نیاز داریم که این کتاب‌ها را از دم دستمان دور نکنیم. دائم مراجعه کنیم و سرمشق بگیریم. از امثال «روح الله» چقدر نور و هدایت می‌توان گرفت.

 عجیب پشتکار داشته و در یادگیری و آموزش و حساسیت به کار، سرآمد بوده. خواستگاری رفتنش، محبت و هم‌زیستی با همسرش، رسیدگی به پدر عزیز و رنجورش، اهتمامش به مجلس وعظ آقامجتبی تهرانی، تقیّدش به تقوا و نماز اول وقت و لقمه حلال، شوقش به زیارت امام رضا (ع) و تخصص و جسارت و شهادت طلبی‌اش؛ همه برای ما در‌ ها و آموختنی‌های بزرگ دارد. «روح الله قربانی» یعنی اگر در پی چیزی باشی به آن می‌رسی. یعنی اگر جهت درست و الهی انتخاب کردی و همت و پشتکار را چاشنی عملت کردی، حتما به مقصودت می‌رسی.

 یک نقطه نورانی در زندگی کوتاه این شهید هست و آن مادر محترم و نورانی اوست. مادری که دوست داشته «روح الله» یا طلبه شود یا شهید. او را از کودکی «شهید روح الله» صدا می‌زده. او را قوی و مردانه بار آورده. این مادر والامقام، وقتی «روح الله» 15 سال داشته، به جوار رحمت حق رفت اما آثار تربیت او و یادش همیشه با «روح الله» بود. ما بیشتر از همه مدیون مادران زجر کشیده شهدا هستیم.

 کتاب «دلتنگ نباش» چهاردهمین کتاب از مجموعه مدافعان حرم است که به قلم خوب خانم «زینب مولایی» نوشته شده است. امیدوارم که توفیق خواندنش را پیدا کنید که خواندن این کتاب‌ها توفیق و نصیبی است از رحمت خدا.

  • حسن مجیدیان

داستان این عاشقی را مادران بخوانند....

سه شنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۲۰ ب.ظ

انتشارات روایت فتح، در این سال‌ها دست به کار مبارکی زده است. پرداختن به شهدای مدافع حرم! کاری که اثر و ارزش آن نمایان است و سال‌های پیش رو هم نمایان‌تر خواهد شد و میراثی مکتوب و ماندگار برای نسل حاضر و نسل آینده به حساب خواهد آمد. شهدای مدافع حرم که در زمره بهترین و ارزنده‌ترین افراد این زمانه بودند، در مقطعی حساس و تاریخی دست به حضور و اقدام و جانفشانی زدند که ثمرات مجاهدت عظیم آ‌ن‌ها، سال‌ها برای اسلام و انقلاب و امنیت و رشد و تعالی مردم منطقه خواهد ماند. برای این‌ها هرچه کار شود کم است. و کارهای صورت گرفته هم کافی نیست. کما اینکه ما هنوز به مسائل انقلاب و عظمت شهدای جنگ هم درست و درمان نپرداخته‌ایم. این گنجینه آنقدر غنی و عظیم هست که بتوانیم سال‌ها روی استخراج و رونمایی آن کار کنیم.

پانزدهمین کتاب از مجموعه مدافعان حرم روایت فتح، کتاب شهید «صادق عدالت اکبری» است. کتاب «آخر شهید می‌شوی» را «حسین شرفخانلو» نوشته است. این نویسنده عزیز و دغدغه مند پیش از این، کتاب «شبیه خودش» را برای شهید «حامد جوانی» نوشته است. کتاب شهید «صادق عدالت اکبری» از زبان مادر اوست. مادری که حقیقتا کم از شهیدش ندارد و به قول نویسنده کتاب: «مادرانی که شیرپسر، شیر دادند. شیرمردش کردند و شجاع و شرزه راهی معرکه‌اش کرند و قبل از پسر شیر و شهیدشان، شهید شدند.»

«فرق مادر شهید
با تمام مادران دیگر زمین
خلاصه می‌شود در این:
مادر شهید
قبل از آن که مادر شهید شود، 
شهید می‌شود...»

مادر محترم و والامقام و بلندهمت و الهی این شهید، به فضل و کرم الهی اجرش را دو برابر و در دو نوبت خواهد گرفت. یکی برای صبری که در هجرت و جهاد همسرش به خرج داد و یکی هم برای تربیت و تقدیم گلی مانند «صادق» به گلزار همیشه سبز و سرخ شهادت؛ أُولَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا....

بیراه نیست اگر بگوییم کتاب «صادق عدالت» را پیش از آن که جوان‌ها و عاشقان شهادت بخوانند، مادران این سرزمین دست بگیرند و خط به خط بخوانند و درس بگیرند. مادر یعنی این، که پسرش را برای خدا تربیت کرد و در راه او فدا کرد و مزد نخواست. آن هم در روزگاری که عده‌ای بی هنر و بی درد دنبال سهم خواهی و مزدخواهی از سفره انقلاب هستند. بله بر مادران ما لازم است خواندن درس‌ها و لطایف این کتاب. داستان «صادق» هم از نیمه کتاب شروع می‌شود. تا اواسط کتاب روایت زندگی مادر شهید جریان دارد.

اما «صادق»؛ باید کتاب را ببینید تا بشناسید چه گوهری بوده این پسر شر و شلوغ تبریزی! جوانی که متولد و بزرگ شده سال‌های بعد از جنگ است، ندیده عاشق شهدای جنگ شده بود و مرام و مسلک آن‌ها را دوست داشت و شیوه آن‌ها را برگزیده بود و بقول دوستش که می‌گفت: «این عشق، آخر تو را شهید می‌کند.» آخر کارش به شهادت کشید. از عهده من بر نمی‌آید که بلندی و علو صادق را و زندگی و جوانی دلنشین او را ترسیم کنم. همه ما نیاز داریم به امثال او نگاه کنیم و یاد بگیریم و راه بیفتیم. خواندن کتاب او را بگذارید در اولویت کارهایتان

  • حسن مجیدیان

بلباسی کتابش آمد، پیکرش نه....

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۴۴ ق.ظ

  • حسن مجیدیان

از کهنز تا حلب

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ۰۶:۳۷ ق.ظ


کتاب خواندنی «قرار بی قرار» در مورد شهید عزیز مصطفی صدرزاده، پنجمین کتاب از سری کتابهای مدافعان حرم انتشارات روایت فتح و یکی از بهترین آنهاست. اعجوبه ی جبهه ی مقاومت در لابلای سطور کتاب و در بیان خانواده و دوستان و همرزمان، حضوری جان دار و دوست داشتنی دارد. هرکس اهل غبطه است، بیاید به مصطفای این کتاب غبطه بخورد! 

خیلی جالب است که در این سه چهار ساله ی بعد از شهادت مصطفی، در مورد او شش جلد کتاب خوب و مفید و خواندنی چاپ شده که نشان از محبوبیت این جوان شهید دارد.

 «در مکتب مصطفی»  و  «سرباز روز نهم»  از دفتر مطالعات جبهه ی فرهنگی انقلاب،   «مرتضی  و مصطفی»  از نشر یازهرا،  «سیدابراهیم» از نشر تقدیر و  «اسم تو مصطفاست» و «قرار بی قرار» از نشر روایت فتح. و البته مستندهای خوبی مثل «صدرعشق»،  «عابدان کهنز»،  «ملازمان حرم»  و... 

از این مصطفای محبوب هرچه بگویم کم است.حتما یکی از اسطوره های جبهه ی مقاومت و شهدای شاخص مدافع حرم اوست. مطالعه ی ابعاد جالب و درس آموز زندگی او برای همه ی ما لازم است. برای آنها که در مساجد و کانون ها با بچه های مردم ارتباط دارند، واجب است بخوانند و بفهمند دغدغه های او را. برای مشتاقان جهاد و شهادت و... 

مصطفی صدرزاده،  زندگی اش را چند محور اصلی تشکیل داده بود. در همین کتاب وزین «قرار بی قرار» هم این محورها شاخص و قابل مشاهده است:

اول: فعالیت ها و دغدغه های تربیتی و فرهنگی

ببینید امروز کار روی نسل نوجوان و جوان از نان شب هم واجب تر است. هرکس دستی بر این مسائل داشته باشد این دغدغه را تایید میکند.  دلسوزی برای بچه های مردم، رشد فکری و هدایت روحی آنها، مصونیت بخشی به بچه ها در مقابل انحرافات و هجمه ها و شبهه ها، کادرسازی برای آینده انقلاب و... از دغدغه های اصلی مصطفی در منطقه ی کهنز شهریار بوده. مصطفی به قول رفیقش: «قانون جذب را خوب بلد بود»  و دائماً می گفت که:  «بچه ها را دریابید». بچه های خوبی زیر دست او تربیت شده اند که سراغشان را در مسجد امیرالمؤمنین  ع منطقه کهنز شهریار میتوان گرفت.  توجه کنید که مسجد و بسیج، محور و پایگاه فعالیت های او بوده. مسجد محور کار تربیتی است. الگوی مربی خوب اگر می جویید حتما شهیدصدرزاده را به مربیان تربیتی معرفی کنید. 

دوم: پشتکار و دوندگی، سماجت و پیگیری 

شما همین یک قلم پیگیری و سماجت او برای رسیدن به جبهه ی سوریه را ببینید تا علو همت این جوان، شگفت زده اتان کند!  ببینید چقدر سختی و مرارت و استرس کشیده تا خودش را به جنگ برساند. اگر یکی مثل من بود همان اول کار با یک برخورد و بن بست و پای پرواز دیپورت شدن، عطای سوریه رفتن را به لقایش میفروخت! 

مجروحیت های دائم او و حضور چندباره اش در منطقه و سختی کار و فرماندهی و... را کنار هم بگذارید.   پشتکار او در ساختن مسجد امیرالمؤمنین ع منطقه ی کهنز و پایگاه فرزندان روح الله و راه اندازی فروشگاه محصولات فرهنگی و حتی راه اندازی گاوداری و کار اقتصادی و... حیرت آور است. بله!  با علو همت میشود به همه جا رسید و تمام سنگرها را فتح کرد. با عزم و همت میتوان جهاد کرد و اثر گذاشت. چه قدر قشنگ به مادرش گفته بود که:  «دعا کن من موثر باشم، شهید بشوم یا نه مهم نیست!» 

سوم: قدرت مدیریت و توانمندی در مباحث نظامی و عشق به شهادت

باورش خیلی سخت است. یک جوانی که تجربه ی کار نظامی ندارد الا همان مختصر آموزشهای بسیج و نهایتا یک مدرک غواصی، می شود فرمانده ی موفق و جگردار جنگهای پارتیزانی و شهری. بطوریکه که حاج قاسم در جلسه ی فرماندهان باتجربه از او نظر میخواهد و رأی و نظر او همه را متحیر میکند. فرمانده ی محبوب بچه های افغانستانی، اخلاص، اخلاق، شهامت، عشق به شهادت و... همه را با هم داشته. او مطمئن بوده که روز تاسوعا به ملاقات حضرت ابوالفضل علیه السلام خواهد رفت و همان هم میشود. در بخشی از کتاب در فصل «شهیدان را شهیدان می شناسند» خاطرات شهید مرتضی عطایی از مصطفی آمده اشت. عاشق و معشوق بوده اند این دوتا. خیلی این فصل کتاب عجیب و خواندنی است. نقطه ی اوج کتاب شاید این فصل باشد. مخصوصا آنجا که مصطفی قبل از عملیات برای نیروها صحبت میکند، آدم یاد خطبه ی رسول خدا ص قبل از فتح مکه می افتد. چقدر این تابلو قشنگ و دیدنی است. مرامنامه رزمندگان مقاومت و حیا و صبر و نجابت و انسان دوستی شهدا را در این صحبت ها میبینیم و کیف میکنیم. افتخار ما همین مصطفا ها هستند. 

خوشا به حال آنها که از کتاب شهدا و زندگی آنها به راحتی نمیگذرند. خوشا به حال آنها که قدر میدانند و دنبال میکنند این کتاب ها را. خوشا به حال آنها که در قفای قافله ی پر نور شهدا روانه شده اند 

والسلام. حسن مجیدیان

  • حسن مجیدیان

کتاب دلتنگ نباش...

يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۴ ق.ظ

  • حسن مجیدیان