حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی
آخرین مطالب

۲۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

پرخو

سه شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۵۱ ب.ظ

خیلی خواندنی است انصافا. داستان خانمِ دکتری که هم استاد دانشگاه است و هم در آزمایشگاه رتبه ی بالای کارمندی دارد. او در جریان فروش آمپول های آلوده در بازار که منجر به نابینایی عده ای شده؛ دست به افشاگری علیه مقامات دخیل در مسأله و باند و مافیای مخوفِ پشت این جریان می‌زند و زندگی و جایگاه خودش و همکارش و شوهر و پدر و دخترش تا مرز نابودی می‌رود ولی آخرِ کار ناگهان در حبس انفرادی تلفنی زنگ می‌خورد و.... کشش و گیرایی و عبرت آموزی داستان بالاست. قلم شیرین و اتفاقات غیرمنتظره. پای چه کسانی که به مسیرِ اتفاقاتِ داستان، باز نمی‌شود! اما داستانِ کش و واکشِ نفس لوامه و اماره ی ماست بر سرِ انتخاب منافع یا پایمردی در راه حق و هزینه دادن. خانم دکترِ این قصه، در نهایت سربلند خارج می‌شود اما خدا می‌داند اگر ماها جای او بودیم، وضعمان چه بود! منافع و مطامع و خاطر عزیزان و آبرو و...چیزهای کمی نیست و سرِ بزنگاه، معلوم نیست ما حق را فدای آنها بکنیم یا نکنیم! بهرحال پرخو یکی از خواندنی ترین محصولات انتشارات متعهد و پرکارِ شهید کاظمی است.

 

  • حسن مجیدیان

پرسه در سرزمین نوچ

يكشنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۴۱ ق.ظ

منتشر شده در قفسه کتاب روزنامه جام جم 12 مرداد 1403

 رمان «سرزمین نوچ»، کتاب جالب و قابل اعتنایی است راجع به پدیده مهاجرت، حواشی، عوارض و فواید آن. خاصه که محل مورد نظر، ینگه دنیا یا همان آمریکای رویایی باشد! زوج جوان این کتاب به نام‌های آرش و صنم برای زندگی بهتر، رفاه، آسایش، آرامش و... مهاجرت می‌کنند به آمریکا. به ایالت دالاس. باشوق وذوق آنجا،جاگیر ومشغول کارودرآمدودسترسی به رویاهایشان می‌شوندوبا دوستان ایرانی بُرمی‌خورندوحسابی شبیه آمریکایی‌ جماعت می‌شوند. آنها دارند خوب و خوش در آن ایالت باصفا جا می‌افتند که آرش به ناگهان مریضی ناشناخته‌ای می‌گیرد.این مریضی مرموز و رعب‌آور که او را تا مرز سکته و مرگ پیش می‌راند، عیش آرش و صنم را منغص می‌کند و آرش خان مجبور می‌شود برای مداوا برگردد ایران. صنم بانو که با کار و محیط انس گرفته و حسابی به خاک آمریکا چسبیده، با او همراهی نمی‌کند و آرش به تنهایی برای درمان می‌رود و پس از مداوا و کشف نام و نوع بیماری دوباره به آمریکا برمی‌گردد و این‌بار متوجه می‌شود که صنم... .
سرزمین نوچ به قلم کیوان ارزاقی متن قابل‌توجهی است برای فهم پدیده مهاجرت. کتاب، داده‌ها و سوالات و دیالوگ‌های جان‌دار و نمک‌آلود و طعنه‌های بعضا تند و تیز و نشانه‌هایی ازبن‌بست‌ها و پوچی‌ها و دلتنگی‌های غربت را در خود به‌خوبی جا داده‌. کتاب اگرچه از تعلیق آنچنانی و هیجان فوق‌العاده، بی‌بهره و داستانش خطی و سرراست است اما آن‌قدر خوب بوده که جایزه ادبی جلال آل‌‌احمد را هم در یکی از سال‌ها برده است.کتاب آدم را به فکر می‌اندازد که زندگی چیست؟ آرامش و آسایش کجاست؟ نیمچه فلسفه‌ای بر کتاب حاکم است که آن را خواندنی و دلپذیر کرده است. با همه این قوت‌ها و روانی متن، اما محافظه‌کاری بر بخشی از کتاب حاکم است. هرچند از زبان صنم گاهی تعریض و طعنه‌ای به وطن و شرایط آن به‌ویژه اوضاع اقتصادی نثار می‌شود اما جان مطلب و نیت اصلی مهاجرجماعت هم، مکشوف و معلوم نمی‌شود. شاید هم، همین دست فرمان مکتوم کتاب بهتر باشد تا خواننده خودش به حکم برسد و به قضاوت بنشیند، خاصه که پایان کتاب و ختم ماجرای آرش و صنم را هم خواننده باید حدس بزند و هضم کند.

 

 

https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/238012

  • حسن مجیدیان

کتاب راه رشد

دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۲۴ ق.ظ

اگر می‌توانستم التماس کنم یا صدتا صدتا از چنین کتاب هایی تهیه کنم و به مربیان و والدین بدهم؛ حتما این کار را می‌کردم. ولی نه پول و نه فرصتِ التماس دارم. کتاب راه رشد چهار جلد است و بحثش الگوی دینی تربیت کودک و نوجوان. واقعا سطح مباحث و افق نگاه مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی کجا و یافته و بافته ها و اجتهادات ما در فضای تربیت کجا؟ چند روز پیش به رفقا میگفتم که پدرومادر ما بر خلاف تمام روش ها ما را تربیت کردند و خدا رحم کرده که ما از راه بدر نشده ایم! عموم پدرو مادرها و مربیان دور از الگو و روش استاندارد دینی ، مشغول تربیت هستند. لذا تا فاجعه نشده، برگردیم به چنین معارفی. نهضت بازگشت به مبانی را جدی بگیریم و این همه در عرصه ی تربیت، بی باک و بی خیال نباشیم. پیگیری مباحث این کتاب را به همه ی مربیان و والدین و حتی مدیران فرهنگی و تربیتی توصیه میکنم. رضوان خدا بر حکیمِ کم نظیر زمانه ی ما آیت الله حائری شیرازی.

  • حسن مجیدیان

ارباب و بنده

شنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۳۳ ق.ظ

 

ارباب روسی با بنده اش برای رسیدگی به املاک و معامله ی یک قطعه ی زمین جنگلی در شبی سرد و با هجوم باد و برف و بوران به راه می‌زنند. با اینکه خیلی ها آنها را نهی می‌کنند. بهرحال حرص و طمع ارباب و بیخیالیِ نوکر او کار دستشان می‌دهد و در بوران گیر می افتند و در تلی از برف محاصره می‌شوند. هجوم سرمای وحشتناک روسیه و تاریکی مطلق شب و نبود سرپناه و ضعف و تحلیل بدن و غلبه خواب و خیال و...باعث مرگ اربابِ طماع می‌شود و اسب هم یخ میزند و می‌میرد اما نوکر بسختی نجات پیدا می‌کند و.... این داستان به چه دردِ ما میخورد؟ داستان طمعِ سیری ناپذیر ماست. حرص و جوش و تلاش ما برای مال دنیا حتی به بهانه ی نابودیِ جانمان. بی‌رحمی نسبت به دیگران برای حفظ منافع و مطامع مان. من پیشنهاد میکنم این کتاب کوتاه را بخوانید که بسیار خواندنی است و توصیفات نویسنده از شبِ پر از برف و کولاکِ بشدت سرد، بسیار خواندنی است.

  • حسن مجیدیان

پدر سرگی

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۸ ق.ظ

 

 

لابد می دانید که تالستوی را پیامبرِ نویسندگان نام نهاده اند. دو کتاب بزرگ و شاهکار او " جنگ و صلح" و "آناکارنینا" بسیار خواندنی هستند. اما او کتاب های مختصر و داستان های جمع و جور هم کم ننوشته. "پدر سرگی"، داستان افسر جوان و رعنا و زیبایی است که وقتی متوجه می‌شود نامزدش قبلا معشوقه ی تزار بوده؛ به یکباره دست از همه چیز می‌شوید و در صومعه معتکف می‌شود و به لباس کشیش ها در می‌آید. او در این راه آن قدر پیش می‌رود که قدیسی نامی می‌شود و حتی مریضان به دعای او شفا می‌گیرند. با آن همه مقام اما او در مواجهه با دختر جوانی که برای تبرک و شفاگیری و دعا نزد او آمده؛ متوجه درون خود و رسوبات گناه و هوس و بی ایمانی در خودش می‌شود و شبانه صومعه را ترک می‌کند و .... فکر کنید طرف در اوج مقام معنوی خودش، متوجه اختلال و بی ایمانی در دین خود می‌شود. ما چگونه ایم؟ ماها که پاک مختل و معیوبیم. در این داستان ها و سرنوشت ها آدم خودش را انگار دارد مطالعه و بازخوانی می‌کند. خدایا از این صومعه ی آلوده ی بی ایمانمان به کجا فرار کنیم؟

  • حسن مجیدیان

سرزمین نوچ

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۵ ق.ظ

 

کتاب جالبی راجع به پدیده ی مهاجرت. زوج جوانی به نام های آرش و صنم که برای زندگی بهتر و رفاه و آسایش و آرامش و...مهاجرت می‌کنند به آمریکا. به ایالت دالاس. با شوق و ذوق آن جا، جاگیر و مشغول کار و درآمد و دسترسی به رویاهایشان می‌شوند و با دوستان ایرانی بُر می‌خورند و حسابی شبیه آمریکایی جماعت می‌شوند. اما آرش به ناگهان مریضیِ ناشناخته ای می‌گیرد و مجبور می‌شود برای مداوا برگردد ایران. صنم با او همراهی نمی‌کند. آرش دوباره به آمریکا برمی‌گردد و این بار متوجه می‌شود که صنم.... داستان جالبی است. برای فهم پدیده ی مهاجرت، داده ها و سوالات و دیالوگ ها و نشانه های خوبی دارد. کتاب آن همه خوب بوده که جایزه ادبی جلال آل‌ احمد را هم در یکی از سالها برده است. کتاب آدم را به فکر می اندازد که زندگی چیست اصلا؟ آرامش و آسایش کجاست؟ چرا باید برویم؟ چرا بعضی ها از وطن میروند؟ مملکت و وطن چی دارد برای ماندن و چه ندارد برای نماندن؟ حالِ خوب کجاست؟ بهرحال نیمچه ی فلسفه‌ ای بر کتاب حاکم است. در کل خواندنی و دلپذیر است.

  • حسن مجیدیان

چابکسوار

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۳ ق.ظ

 

در دهه ی اول محرم این کتاب را خواندم. داستان زندگی و قیام جناب مختار به زبان ساده و داستانی. مناسب نوجوانان هم هست. البته اگر سریال مختارنامه را دیده باشید شاید بی نیاز از مرور چنین کتابی باشید. اما سریال جای خود و کتاب هم جای خود. داستان کتاب را خودتان می‌دانید دیگر. پر از درس و عبرت و تلخی و غمِ مظلومیت اباعبدالله علیه السلام و...

  • حسن مجیدیان

وسوسه های ناتمام

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۲۴ ق.ظ

 

 

به دوستان خوب نوجوانم در ایام محرم این کتاب جمع و جور را معرفی میکنم. داستان جوانی کوفی به نام ایوب که عاشق دختر یکی از امرای لشکر کوفه می‌شود و برای رسیدن به عشقش مجبور می‌شود با لشکر حُر به کربلا برود. پدر ایوب اما در لشکر اباعبدالله است و این دو باهم برخورد می‌کنند و...

این کتاب نشان می‌دهد که رفیق بد و خراب و دروغگو، چطور آدم را می‌کشاند به جنگ با امام و... بارها همینجا نوشته ام که این داستان ها، داستان زندگی خود ماهاست. اغراق هم نمیکنم. ما و من درگیر وسوسه های ناتمام و تعلقات بی فرجام و دلبستگی های کور و طمع های آلوده و کراهت های ناگوار و زشتیِ عاداتِ ناباب هستیم. ما هم در بزنگاهها با طمع و جهالت و شهوت و...امام و دین و خوبی ها را خواهیم فروخت! مگر اینکه روی خودمان کار کنیم و اهل سلوک و تقوا و دیانت باشیم.

این کتاب اگرچه زاده ی تخیل نویسنده است( چون نمی‌دانم چنین آدمی در لشگر کوفه بوده یا نه؟) اما درس آموز و عبرت گرفتنی است. راجع به لقمه ی حلال، رضایت پدرومادر، همنشینی با رفقا و... داستان های جالبی در کتاب مذکور شده است.

  • حسن مجیدیان

گفت و گوهایی با سایه ام

دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۳ ق.ظ

من معتقدم حتی در میانه ی کارزارهای انتخاباتی و دنبال کردن لحظه ای اخبار و نظرسنجی ها، آن چه می‌تواند از ذهن ما گره گشایی کند و عقل ما را روشن، " کتاب" است. خاصه که در آن حرف های قوی و محکم و مبنایی هم پیدا شود. کتاب گفت و گوهایی با سایه ام که آخرین دیدگاه ها و مقالاتِ فیلسوفِ زمانه ی ما دکتر رضا داوری اردکانی است را آهسته و پیوسته در طی سه ماه خواندم. شبی چند ورق. ما به تحلیل ها و حرف های داخلِ جمع خودمان عادت کرده ایم و فراتر و وراتر از حرف های فروبسته و تکراری و تحلیل ها و داده های همیشگی خودمان را نمی‌بینیم و حتی می‌ترسیم که حرفِ نو به گوشمان بخورد. انگار دوست نداریم چُرت سنگین ما را کسی پاره کند! بهرحال برای دید مناسب در محیط غبارآلودمان و با این همه حرف و تحلیل و توئیت، به کلمات اساتید و راه رفته ها بشدت محتاجیم.گفت و گوهایی با سایه ام درباره ی فلسفه و سیاست، آینده‌ تفکر و آزادی، تاریخ و انسان، تاریخی بودن فهم و خرد، پیشرفت و توسعه نیافتگی و...بحث کرده است. کتاب را انتشارات روزگار نو منتشر کرده است. بخوانید ضرر نخواهید کرد.

  • حسن مجیدیان

فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکری علیه السلام

سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۵ ق.ظ

 

روزی که این کتاب را خریدم ۱۴۰۲/۷/۲۶ بود و روزی که توفیق داشتم، مطالعه اش را تمام کنم امروز ۱۴۰۳/۳/۲۸ ، یعنی ۹ ماه! گاهی با حال خوب این کتاب را آهسته آهسته میچشیدم و لذت می‌بردم. بسیار عالی و نورانی است این کتاب. مخصوصا بخش کرامات و کلمات قصار حضرت. ان شاالله همه ی ما در کنار همه ی علایق مان برای مطالعه در زمینه های گوناگون، از معارف حقه ی اهل‌بیت علیهم السلام غافل نشویم که اصل حقیقت نزد آنهاست.

  • حسن مجیدیان