فراتر از آب و نان
فراتر از آب و نان! گاهى رنج تو، رنج نان و آب و کرایه خانه و وق وق سگ و بىخوابى شب و بوق ماشین و لجبازى بچههاست.گاهى از این فراتر مىروى و مىبینى که نان و آب دیگرى هم بار توست و مسؤولیت توست. دورترین آدم در دورترین نقطهها به تو ربط دارد. تو در دنیاى رابطهها هستى. اگر آنجا یک نفر وبا بگیرد، این وبا به سراغ تو هم مىآید و تو را هم مىسوزاند و با این ارتباط تو را هم در بر مىگیرد. اینجاست که غم تو دیگر غم نان و آب خودت نیست، که خودِ تو بزرگ شده و با آگاهى تو از رابطهها وسعت گرفته و بارت را سنگین کرده است. کسى که مىداند در دنیاى رابطهها زندگى مىکند، نمىتواند بىتفاوت بماند. پایهى مسؤولیت همین نکته است. چیزى که به من مربوط نیست، من مسؤولش نیستم، ولى اگر فهمیدم با من رابطه دارد، نمىتوانم بىتفاوت بگذرم و این است که مىسوزم و این است که دردم زیاد مىشود و بار نسلها بر شانهى من سنگینى مىکند. گاهى از این هم فراتر مىروى که مسؤولیت تو فقط مسؤولیت نان و آب نیست، هر فکر خالى، هر قلب خالى، هر روح خسته و خالى هم که باید سرشار و پر شود با تو رابطه دارد و نمىتوانى بىتفاوت بمانى! اینجاست که بار تو و درد تو تنها درد خودت نیست، درد نان و آب وآش نیست، که تو با همهى وجود خودت و با همهى ابعادِ وجودِ دیگران مربوطى، پس مسئولى، پس در فشارى و همراه درد و رنج.
استاد علی صفایی حائری
#تطهیر_با_جاری_قرآن جلد دوم| ص ۷۸