حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

قرار با خورشید

شنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

قرار با خورشید

امام رضا به تو احتیاج نداره بدبخت!

یادداشتهای نویسندگان مطرح کشور مثل امیرخانی و عسگری و قزلی و برادران و خبوشان و دیانی و طریقی و شوشتری و ناظم بکایی و...در ارتباط با امام رضای مهربان! عموما خواندنی هستند. نکته ی جالب برایم قهر برخی از صاحبان یادداشت و گاهی داد و بیدادشان با امام بود و اینکه هر بار آن مهربان به بهانه ای و نشانه ای پا پیش گذاشته و باب آشتی را باز کرده. البته قبلا هم نوشتم که قهر با امام کار اولیای خدا و بامعرفت ها نیست؛ ما کم ها و ضعیف ها از این بازی ها داریم!

یکی از نویسندگان این کتاب با امام رضا قهر بوده. تو مشهد جلسه داشته. ولی عمدا حرم نمی‌رفت! اتفاقی در خیابان مجبور می‌شود ویلچر پیرمردی را تا دم مسجد گوهرشاد ببرد. پیرمرد بهش می‌گوید: چرا نمیری داخل؟ جواب می‌دهد که : قهرم! یکبار چیزی خواستم جواب نداده! پیرمرد گفت: خاک بر سرت! عینک منو نگاه کن، من تقریبا کورم، اومدم این جا گفتم چشمم رو شفا بده، یک ماه بعد دو تا پامم علیل شد، سکته کردم! معجزه امام رضا شفادادن کور و کچل و علیل و جفت و جورکردن خواسته های ما نیست، دوروبرت رو نگاه کن، بببین چقدر آدم اینجاست! فکر میکنی اینا هر بار به همه خواسته هاشون میرسن؟ معجزه امام رضا شکار قلبه. معجزه اش همین شلوغیه تو همین سرما. تو هم برو مُفت رو جمع کن و آدم شو و با این اداهای ژیگولی فقط خودت رو بدبخت میکنی، امام رضا به تو احتیاج نداره، تو به امام رضا احتیاج داری بدبخت".

دمت گرم پیرمرد باصفا!

  • حسن مجیدیان

قهر کنیم با امام رضا یا آشتی باشیم؟

دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ۰۷:۲۶ ق.ظ

بعضی ها خیلی باحالند. مثلا راحت و خودمانی با اهل بیت علیهم السلام حرف می‌زنند. فراتر حتی گاهی با لحنِ تهدید با ایشان حرف می‌زنند و حتی با امام قهر هم می‌کنند و تا امام پا پیش نگذارد، هوای آشتی به سرشان نمی‌زند!!

من خودم چند صباحی با یکی از شهدای نسبتا معروف قهر کردم. بهش گفتم اصلا دیگر باهات کاری ندارم. خب از شهید انتظار داشتم که گره گشایی کند و او هم اصلا به کتف و بالش نبود درخواستِ من! اما بعد به خودم گفتم : آخه این کارهای لوس چیه که آدمی به سن و سال تو با شهید قهر کنه و... . خلاصه با شهید آشتی کردیم و بهش گفتیم ببخش و غلط خوردیم و از این حرفها!

امروز یک متن خواندم از قهر یک خانم نویسنده با امام رضا! خانم توی حرم بوده. نوزادش توی حرم تشنج می‌کند و بدحال می‌شود. خانم با ترس و ناراحتی از حرم می آید بیرون و به امام رضا میگوید: لطفا منو دیگه حرمت دعوت نکن!! چند سال بعد سرِ تولد بچه ی دومش و سختی زایمان، کسی به او پیام می‌دهد که ذکر یارئوف را بگو و از امام رضا مدد بگیر. خلاصه خانم نویسنده یاد داستانش با حضرت می افتد و گریه می‌کند و با امام رضا آشتی می‌کند و از این حرفها!

نمیدانم این رفتارها اصلا از کجا آمده؟ بابا تو با امام رضای ما که سال‌ها نقش مهربان ترین امام را قشنگ و عالی و بی نقص انجام داده قهر میکنی؟ با امامی که ذره ای از رئوفیت و دلسوزی کم نگذاشته و بارِ ما بیخودها و بیهوده ها را به دوش گرفته؛ بازی قهر و آشتی راه می‌اندازی؟

عاشق اما این طوری نیست. عاشق مودب است. آدم است. اصلا هیچ انتظاری هیچ انتظاری هیچ توقعی هیچ توقعی هیچ چشمداشتی هیچ چشمداشتی ندارد. مزد نمی‌خواهد. رسیدگی نمی‌خواهد. حتی معشوق ضایعش بکند؛ کیف می‌کند. در بلا هم لذت می‌برد. اصلا اگر افتاد توی ناز و نعمت؛ فکر می‌کند از چشم معشوق افتاده! عاشق می‌سوزد و کیف می‌کند و دوام می‌آورد و باز خودش را مقصر می‌داند و ساحت معشوق را از عیب مبرا می‌داند و...

عاشق همه ی هستی اش را می‌دهد! سر می‌دهد. تن می‌دهد. استخوان سینه می‌دهد. توی گودال می افتد. سرش را روی نی می‌برند و سرود رضا برضائک تسلیما لامرک می‌خواند و...

 

عشق شیری است قوی پنجه و می‌گوید فاش:

هر که از جان گذرد بگذرد از بیشه ی ما

  • حسن مجیدیان

مقام عالی چشمانش...

شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۵۱ ق.ظ

 

 

آن خوب ها و آن نیک سیرت ها و آن جوان های فهیمِ مربی در دهه ی ۷۰ با عشق و اخلاص و فهمِ عالی، در ابتدای بلوغ و نوجوانی ما، در اولِ ورود ما به فضای فرهنگی و انقلابی، همان اول ما را بردند اردوی مشهد و بذرِ محبتِ امام رضای مهربان را دلمان کاشتند. امام رضا داشتن ما به نوعی مدیون آنها هستم! میخواستم برای امام چیزی بنویسم اما دستم به مقام عالی چشمانش نمی‌رسد.

امام رضا من یکی از دوستداران تو هستم. به خدا.

  • حسن مجیدیان

بپوش و زیبا بپوش

دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۳، ۰۶:۳۹ ق.ظ

احمد بن ابی نصر می گوید نزد امام رضا بودم و گفتم: شنیده ام امام حسن علیه السلام لباس های زیبا می پوشید. #امام_رضا علیه السلام فرمود: بپوش، و زیبا بپوش. زیرا جدم امام سجاد علیه السلام عبای خز که قیمت آن پانصد درهم بود، می پوشید. همچنین ردای پنجاه دیناری داشت که زمستان را در آن می گذرانید و چون زمستان تمام می شد آن را می فروخت و پولش را به فقرا می داد. و این آیه را تلاوت می کرد: 《قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده والطیبات من الرزق》 بگو:چه کسی زینت‌های خدا را که برای بندگان خود آفریده حرام کرده و آن ها را از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده؟ -فروع کافی ج ۶ ص ۴۵۱-

  • حسن مجیدیان

انفاق از بهترین ها

شنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۴۷ ق.ظ

حضرت امام رضا (سلام الله‌ علیه) هنگام صرف غذا، ظرف خالی طلب می کردند و قبل از خوردن، #بهترین غذاهای سفره را در آن ظرف ریخته و برای مستمندان می فرستادند[۱] آنگاه این آیات را می خواندند:«فلا اقتَحَم العقبة وما أدریک ما العَقَبة» [۲] مردم این عقبه ها و گردنه های عاقبت نگری را بالا نمی روند. به واقع نمی دانند این گردنه ها چیست. در سرزمین های هموار، مساعد و ملایم راه می روند. در دامنه‌ی کوه که زمین هموار است، راه رفتن مشکل نیست. بالای کوه رفتن دید انسان را وسیع می‌کند. لباس‌های کهنه و مندرس را به فقرا دادن، صراط مستقیم نیست، «اقتحام عقبه»یا گذشتن و عبور از گردنه نیست. این آیه ما را تشویق می‌کند که چرا از کوه مشکلات بالا نمی‌روید؟ چرا همیشه در دامنه‌ کوه هستید؟ چرا همت های بلند ندارید؟ چرا سعی نمی کنید، که از این گردنه ها و کُتلها بگذرید؟ غذاهای مانده و لباس‌های مندرس را به این و آن دادن، کار سهلی است و این را خدای سبحان دوست ندارد: «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبّون»[۳] [۱]الکافی ج۴ ص۵۲ [۲]سوره بلد آیات ۱۱_۱۲ [۳]سوره آل عمران آیه ۹۲ حکمت عبادات ص۹۷ #آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی

  • حسن مجیدیان

آقا معلم...

يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۳۸ ب.ظ

  • حسن مجیدیان