حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۵۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن مجیدیان» ثبت شده است

کتاب لنده ی قناری

سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۴۸ ق.ظ

خیلی کتاب تلخ و درد آوری است، اگرچه کلا ۵۰ صفحه هم نیست. هیچ کسی مثل محمود گلابدره یی با آن زبان تلخ و رُکش نمی‌تواند بیچارگی و بدبختی قشر کارگر، آن هم در دوره ی سیاه رژیم پهلوی را روایت کند. داستان حسن زغالی که در جنگل‌های مازندران چوب درختان را زغال میکرد و میفروخت و گذران میکرد تا بر اثر حادثه ای می آید ساوه ی تهران و کارگرِ جاروکش کارخانه می‌شود و... با عائله ی سنگین و زبان لکنت دار و زندگیِ پُر از نکبت و بدبیاری و تحقیر و.... با همه ی تلخی کتاب، اما قلم بسیار قوی و توصیفات، کم نظیر است. خواندنش آدم را از خوشی و تنبلی و فراخی شاید جدا کند. راستی این کتاب زمان شاه توقیف بوده و ممنوع!

  • حسن مجیدیان

رمان یاماها

يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۵ ق.ظ

 

یک رمان جالب راجع به جوانی از گرمسار اما به قلم یک خانم و با چاشنی حضور یک موتور یاماها در حاشیه ی داستان. تحولات آدم ها و درونیات شان بسیار خوب در این کتاب که نهایتا منجر به شهادتِ شخصیت اصلی داستان و برملا شدن رازهای بسیاری می شود و...بسیار خوب و روان در این رمان بیان شده است. گریزی به زمان انقلاب و ساواک و جبهه و...دارد که شنیدنی است. نوجوان ها هم می توانند بخوانند و کِیف کنند. البته در ابتدای کتاب نوشته شده که این رمان برداشتی آزاد از یادداشت های یک شهید است. خلاصه یاماها درس آموز و حال خوب کن و عبرت آموز است. البته تام و کامل نیست. مثلا نقش موتور یاماها و یا تعصب و خشکی و ضعف و بی عملیِ پدرِ احمد( شخصیت اصلی داستان) که از قضا روحانی و امام جماعت است را من نتوانستم فهم کنم. در واقع این پدر باعث خراب شدن زندگی محمد و زهرا و احمد می‌شود که واقعا قابل هضم نیست.

  • حسن مجیدیان

رمان مست جنگ یورش سرد

يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۱ ق.ظ

اخیرا این رمانِ خوش خوان و جالب را خواندم. داستانِ حمله ی مغولان به ایران و مقاومت سلطان جوانِ خوارزمشاهی، جلال الدین محمد. سلطانِ خام و عیاش و بدمستی که نیروی عشق او را به دفاع و شمشیرزنی و دوری از باده و میگساری می‌کشاند. قبلا هم اشاره کرده بودم که خاصیت رمان این است که زوایای روحی و درونی افراد و سیر تحول و رشد و سقوط آنها را خوب بازنمایی و روایت می‌کند. در این کتاب شخصیت های تاریخی مثل جلال الدین خوارزمشاه، حسامِ کاتب، ریحانه ی کنیز، ملکشاه، آلپتکین ِ غلام، فدایی اسماعیلی، مامور خلیفه و حتی خواجه نصیرالدین طوسی که اواخر کتاب سر و کله اش پیدا می‌شود؛ انگار آیینه ای تاریخی هستند از خودِ ماها با همان روحیات و جاه طلبی ها و خام اندیشی ها و عصیان ها و.... رمان های تاریخی معمولا طرفداران و خوانندگان بیشتری دارند. شاید چون روایتی از وقایع حقیقی هستند تا تخیلی. کتاب را انتشارات کتابستان چاپ کرده است.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب فریاد در خاکستر

يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۰۸ ق.ظ

اگر حال خواندن رمان یا داستانِ بلند را ندارید، داستان کوتاه می‌تواند جایگزین خوبی باشد تا از قافله ی ادبیات خوان ها جا نمانید. داستان کوتاه ها گاهی حتی در حد یک صفحه و حتی یک پاراگراف هم نوشته می‌شوند. فریاد در خاکستر را نویسنده توانا آقای صادق کرمیار نوشته که احتمالا رمانِ نامیرا را از ایشان خوانده باشید. در این کتاب کوچک هم داستان های جالب و درس آموز و حال خوب کُن و حال خراب کُنی مثل علمدار، فریاد در خاکستر، خشونت خام، بوی شیر، کرانه های کبود و... پیدا می‌شود که خواندنش حتما فایده و رشد دارد. به درد جماعتِ نوجوان هم می‌خورد. اساتید می‌گویند خواندنِ داستان کوتاه، باعث قوت قلم و پویایی ذهن و ایده گرفتن برای خلق داستان می‌شود.

 

 

  • حسن مجیدیان

کتاب او سلمان شد

يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۰۴ ق.ظ

 

می دانید که در میان اصحاب حضرت رسول و ائمه هدی علیهم السلام، کسی به پا و پایه ی سلمان نمی‌رسد. داستان روزبه ایرانی و فرار از منطقه ی جِی اصفهان و شروع سیر و سلوک و حق جویی او و کلی زحمت و ریاضت و ماجراجویی که خیلی شنیدنی و خواندنی است. این کتاب هم، روان و داستانی و کم حجم است. انتشارات بین الملل چاپش کرده. تمام کتاب را در مترو خواندم.

 

 

  • حسن مجیدیان

کتاب باد یمانی

شنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۲۶ ق.ظ

 

یک کتاب بسیار بامزه و خواندنی راجع به حضرت ابامحمد امام حسن عسکری علیه السلام. از انتشارات بِه نشر. در این کتاب ۸ ماجرای جالب و مرتبط با امام از روی متون معتبر و کمی هم با چاشنی طنز، ارائه شده است. زبان ساده ی کتاب باعث شده که یک کتاب مناسب برای نوجوانان باشد. این داستان ها چنین اسم هایی دارند:

ماجرای درختان سیب

ماجرای رگ زدن

ماجرای پارچه ها

ماجرای شتر

ماجرای ابریشم

ماجرای اسب

ماجرای سکه ها

ماجرای به دنیا آمدن

کوتاهی داستان ها و در نهایت جمع و جور بودن کتاب، خواندن چنین اثرِ متبرکی را سهل و آسان کرده. ان شاالله قسمت شما شود. به قول جناب حافظ: سنگ و گِل را کُند از یُمن نظر لعل و عقیق هر که قدر نَفَس بادِ یمانی دانست

  • حسن مجیدیان

یک نکته ی خودمانی و برادرانه...

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۵ ق.ظ

 

گاهی اوقات در محل کار یا در جاهای دیگر می‌بینم که دوستانم که اهل کار فرهنگی و تربیتی و رسانه ای هستند؛ نمازِ اولِ وقت نمی‌خوانند. من اینجور موقع ها یادِ شهید آوینی می افتم که بی وضو پشت میز تدوین نمی نشست. فکر کنم از کسی که بی اعتنا به نماز اول وقت است، هنرمند و فرهنگی کار و مربی در نمی آید. شهید مطهری در یکی از کتاب هایش عبارتی به این مضمون دارد که اگر شما نمازخوانِ خوبی نباشی، مجاهد خوبی هم نمی‌شوی. بهرحال نمازِ اول وقت برای ماها به نظرم فرض و فریضه باشد و تاخیرش روا نیست. اذان ساعت ۱۲ است و نماز برخی دوستان ساعت ۱۴، حتی ۱۵ و حتی ۱۶ را هم من دیده ام
 

  • حسن مجیدیان

کتاب آفتاب نیمه شب

چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۴۳ ق.ظ

این کتاب جمع و جور را انتشارات شهید کاظمی برای امام‌ حسن عسکری علیه السلام چاپ کرده است. بسیار کوتاه و خواندنی است. بطوری که می توان ظرف مدت نیم ساعت تمامِ کتاب را تمام کرد و لذت بُرد. داستان‌های مرتبط با حضرت به قدری شوق آفرین است که آدم روی مودت و محبت حضرات علیهم السلام، حساب دیگری باز می‌کند. کاش هم محب ایشان باشیم و هم شیعه ی آنان. این دست کتاب ها که شیرین و کوتاه و مستند است برای هدیه به نوجوانِ دختر و پسر، تحفه ی مفید و بدردبخور و متبرکی است. قیمتی هم ندارد. برای اهل‌ بیت علیهم السلام خرج کردن، یکی ش همین کتاب های مرتبط با آنان را گرفتن و خواندن است.

 

  • حسن مجیدیان

خسته تر از موسپیدها

شنبه, ۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۴۰ ق.ظ

چند روز پیش به مناسبتی در محل کار، میزبان آقا محمدرضا طالقانی بودیم. احتمالا ایشان را که از پیشکسوتان کشتی و آدمی نازنین و بامرام و مشتی باشد را می شناسید. از نسل لوطی ها و پهلوان ها و بامرام ها. محافظ حضرت امام در روز ورود امام بوده و خیلی هم پای کار هیات و امام حسین ع و گره گشایی از کار خلق الله است‌. خدا حفظش کند. خیلی سن و سالش بالا رفته. و آثار کهولت سن در او آشکار است. اما مردی است که به قول خودش سرشلوغ ترین آدمِ بی پست و منصبِ کشور است. صبح و شب این طرف و آن طرف است. مثلا میگفت: دیروز از یزد آمدم. صبح رفتم قم. از قم آمدم پیش شما. بعدش میروم جلسه ای و غروب هم مسگرآباد هستم و فردا صبح هم .... دیدم این پیرمرد از من بیشتر می‌ دود. من از او خسته ترم اما. با اینکه اصلا دوندگی ای ندارم. صبح میروم تهران محل کار و غروب هم بر میگردم کرج. همین زندگی ماشینیِ بی خاصیت را هر روز با این همه ادعا، تکرار میکنم و با این حال خسته تر از امثال طالقانی ها هستم. این بلا و تنبلی و زیر بار کارها نرفتن؛ از کجا به جان امثال من افتاد؟؟

 

  • حسن مجیدیان

لهجه ی شرقی عشق

شنبه, ۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۷:۳۵ ق.ظ

در روزهای بی دل و دماغی و حجم دردی که از داستانِ فلسطین داریم؛ لابد فقط باید گریه کرد و شعری زمزمه کرد. کتاب لهجه ی شرقی عشق که سروده های آقای رضا اسماعیلی است را چند روز پیش خواندم. غزل هایی خوب و نیمایی هایی عالی. برای علاقمندان شعر، کتابِ مفیدی است. زاویه ی نگاه انسانی و ذوقی و شاعرانه‌ای به برخی پدیده ها دارد. اما خب بهرحال در اولویت مطالعه هم نیست و شاید هم به کار خیلی از شما دوستان نیاید. بهرحال کتابِ شعرِ مغتنمی است.

 

 

  • حسن مجیدیان