برای کتاب چشم حاج آقا
مجموعه خاطرات طنز از دغدغهها، شیرینکاریها، دلسوزیها، ریسک و خطرکردنها و سفرهای تبلیغی حجتالاسلام حسین جلالی را انتشارات شهید کاظمی در کتاب «چشم حاجآقا» به قلم حاج آقایی دیگر به نام رضا کشمیری، جمعآوری کرده است.
عنوانهایی همچون: آخوند بیعمامه، طلبه خُل وضع، حسین سیاه، کلهپاچه، زورو، کره خر دشتبون، فرستکلاس، نماز بیوضو و... نمایانگر این است که در این کتاب با طنز و مطایبات جالب و نشنیدهای سروکار داریم.همین که عموم مردم یا کسانی که خاطرات طلبهجماعت برایشان تازگی و موضوعیت دارد، بدانند که روحانی و آخوند و طلبه هم مثل بقیه خندیدن و خنداندن و احیانا شیرینکاری و حتی خرابکاری هم بلد است؛ کتاب به هدفش رسیده. کتابی که حتی برای جماعت نوجوان میتواند مفید و مفرح باشد و حتی برای کسانی که بههر دلیل موجه و ناموجهی از روحانیت و طلبهها فاصله گرفتهاند و علیه آنها موضع دارند هم کتابی جالب و واسطه الفت و آشتی میتواند باشد.حجتالاسلام جلالی هم البته با خمیرمایه طنز، با سر پرشور و روحیه دردسرطلب و با حس ماجراجویی با امتحانکردن کارهای جدید با ریسکهای خطیر و البته با دغدغه تبلیغ دین و دلسوزی برای مردم، باعث ورقخوردن صفحات جذابی در این کتاب شده است. او با صداقت حتی آنجاها که خیط یا ضایع شده و کار را خراب کرده بهخوبی روایت کرده است. همین عدم پنهانکاری و توجیه نکردن و مصلحتسنجیهای بیمورد را کنار گذاشتن، کتاب را باورپذیر و خواستنی کرده است.
در پشت جلد کتاب بریدهای از متن آمده که: «صبح روز بعد حاجقاسم سلیمانی فرمانده لشکر به همراه حاجآقاجعفری امامجمعه کرمان آمدند دفتر من. جلسهای درباره نحوه تقسیم مبلغین بین گردانها داشتیم.
حاجقاسم همان اول کار رو به آقای جعفری گفت: حاجآقا این آقای جلالی رو نصیحت کنید! دیشب چند هزار بسیجی رو برده سجده و ول کرده رفته! همه رو سرکار گذاشته».
بله با چنین حاج آقای بامزه و شوخی در کتاب مواجهیم. کتاب البته میتوانست کمی بیشتر و حتی خاطرات سالهای آخر را هم در بربگیرد اما رویهم رفته چشم حاجآقا ارزش خواندن و وقت گذاشتن را دارد.