حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۵۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن مجیدیان» ثبت شده است

شبحی روی پشت بام

دوشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۵۷ ق.ظ

 

می دانستم که کتاب برای نوجوانان است؛ اما موضوعش جالب بود. داستان هایی از زمانِ کشفِ حجابِ رضاخانی که در قالب چند داستان کوتاهِ خواندنی ارائه شده است. کتاب؛ بسیار برای دختران نوجوان مناسب است و حتما در جان و دل بچه ها و اُنس آنها با حجاب و حیا موثر است. کتاب را انتشارات بِه نشر چاپ کرده است و حجمش هم زیاد نیست.

  • حسن مجیدیان

چرا این طور شدیم؟

شنبه, ۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۵۱ ق.ظ

 

 

شب جمعه ی بعد از اربعین کربلا بودم، حرم حضرت ارباب روحی فداه. در ازدحامِ دوست داشتنیِ حرم، یک گوشه ای روبروی بابِ رأس الشریف پیدا کردم و مدتی همان جا عرض ارادت و اظهار چاکری داشتم و زائران حسین را سیر میکردم. کنارم جوانِ موجهی بود که توجهم را جلب کرد. دیدم از همین زاویه از حرم به دفعات عکس می‌گیرد و ویرایش می‌کند و در اینستاگرام بارگزاری می‌کند و لایک ها را می‌شمارد و خسته هم نمی‌شود! راستی چه شد ما این طور شدیم؟ چه شد رسیدیم به جمله ی " در حرم دعاگوییم" ؟ آن جوان که مدت ها مشغول عکس و ویرایش و پست و لایک بود؛ دعاگو بود؟؟ چه لزومی دارد اشتراک این موقعیت؟ چه لزومی دارد کسی بفهمد من الان با مولایم در کربلا خلوت کرده ام؟ چه لزومی دارد شما بدانید من الان در گوهرشاد روبروی گنبد طلای امام رضام؟ این انتشار و افشاء و همگانی کردنِ خلوتِ من از کجا وارد سلوکِ ما شد؟ چرا " امر مستتر" را باید " امر منتشر" کنیم؟ قدیم چه خوب بود. خلوت ها خلوت بود واقعا. از درون و خلوتِ دوست و رفیق و بزرگترت باخبر نمیشدی! به ما می‌گفتند آدم هرچه دارد از خلوت دارد. از چیزی بین خودش و خدا و میان خودش و اهل بیت دارد. ما خبری از زیارت و اشک و نماز شب و حالِ خوش کسی در خلوتش نداشتیم. همه ی حسِّ ما هم این بود که فلانی(مثلا شهید محمدعبدی که مربی و عشق و الگوی ما بود) حتما سِّری و رازی و خلوتی بین خودش با خدا دارد که این طور خوب دارد جلو می رود. آن وقت ها کسی خودش را خلوتش را گریه هایش را شب جمعه ی کربلایش را به اشتراک و به طلبِ لایک ها نمی گذاشت. همین!

  • حسن مجیدیان

کتاب چالش رواقی

شنبه, ۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۴۹ ق.ظ

 

رواقی گری شاخه ای از انواع مکاتب فلسفی است که حدود چهارصد سال پیش توسط زنون پایه گذاری و مطرح شد. رواقی گری بر اساس مستقل بودن و تاثرناپذیری اراده ی آدمی در مواجهه با التهابات بیرونی بنا شده است. یعنی هرچه قدر جان و دل آدم، فارغ از محیط بیرونی و بی توجه به سختی ها و پستی و بلندی های زندگی بار بیاید، زندگی آرام تری خواهد داشت. ظاهرا این دست کتاب ها اخیرا رواج پیدا کرده اند و مورد استقبال قرار گرفته اند. اما پیش می آید که برخی از فرآورده‌ها و خروجی های این مکتب هم زرد و سطحی باشند. این کتاب هم به نظرم همین طور آمد. نزدیک به ۷۰ صفحه از ۱۷۷ صفحه ی کتاب را خواندم و رهایش کردم. دیدم فایده ای ندارد و ارزش ادامه دادن ندارد. قبلا هم عرض کرده بودم که حتما کتابی را که در اوایل یا اواسط آن متوجه بی باری و کم ارزشی اش شدیم؛ بهتر است شجاعانه رها کنیم.

 

 

  • حسن مجیدیان

کتاب کابوس خانه

شنبه, ۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۴۶ ق.ظ

این کتاب را ۱۳ خرداد امسال گرفتم و ۳۰ شهریور تمامش کردم. در طول این سه ماه و خرده ای ، کم کم بالغ بر ۴۰۰ صفحه را خواندم. دوباره به دوستان خوبم عرض میکنم که در حال و هوای شلوغ و پُرمشغله ی ما با همین مطالعات روزانه ی کوتاه و حتی ده دقیقه ای و حتی در متروسواری و...می شود کلی کتاب خواند. رهبر انقلاب جایی گفته اند که کتاب "الاغانی ابوالفرج اصفهانی" که سنگین و ۷ جلدی هست را در ایام تردد از مشهد به تهران داخل قطار خوانده اند. آن هم در اوج مبارزات و شلوغی آن روزهای انقلاب. بهرحال این روش برای مطالعه راهگشاست. حتی می‌توان چند کتاب را همین طور باهم جلو برد. #کابوس_خانه مجموعه ای از داستان‌های کوتاه و خواندنی از آقای #داوود_غفارزادگان است از انتشارات کتاب نیستان. خوبی چنین کتاب هایی این است که هر داستانش را می‌توان مثلا در ۱۰ دقیقه خواند. داستان‌های جالبی در این کتاب وجود دارد که البته همه فهم نیست. بعلت شیوه ی داستان گویی و تعلیق و رمز و رموزی که در برخی داستان ها هست، شاید این کتاب را همه نپسندند. اما داستان آخرش به نام " فال خون" خیلی خواندنی و معنادار است.

  • حسن مجیدیان

کتاب در کمین گل سرخ

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ

بعد از کتاب ناگفته های جنگ که قبلا خدمتتان معرفی کردم؛ حیفم آمد در کمین گل سرخ را هم نبینید. این کتاب را با روش مطالعه ی تدریجی و قطره ای و روزی چند صفحه ، از اول محرم خواندم و امروز تمام شد. بسیار شیرین و خواندنی است و درس های خوبی هم برای بچه های نوجوان دارد. اخلاص و تقوا و مجاهدت شهید صیاد شیرازی، بالا و پایین جنگ و مسائل ارتش و سپاه در عملیات ها، صلابت و تیزبینی امام راحل، دقت نظر و گره گشایی آقاخامنه ای و...در این کتاب به خوبی نمایان است. علی صیاد شیرازی بلاشک از سرآمدان روزگار ما و از والاترین شهدای تاریخ انقلاب اسلامی است. خیلی کار کرده و خیلی به این انقلاب و مردم خدمت کرده. درباره اش بیشتر بدانیم و بخوانیم. به دردِ زندگی امان حتما می‌خورد.

  • حسن مجیدیان

از این زندگی مصنوعی خسته نشده اید؟

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۱۳ ق.ظ

 

علی اصغر کرباسچیان معروف به علامه از قول مرحوم علامه طباطبایی نقل می‌کردند که ایشان می‌فرمودند: اینها خسته نمی‌شوند از اینکه یک عمر مصنوعی زندگی می‌کنند، خنده مصنوعی، سرفه مصنوعی و ... و خطابش به برخی از روحانیون بود!

سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش،

به نقل از: خبرگزاری ایکنا، گفتگو با امیر حسین مناقبی- نوه علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۲۶.

 

  • حسن مجیدیان

بهروز افخمی و تازه ترین مواضع اش

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۰۷ ق.ظ

 

مجله ی سوره گفتگویی خوبی را با بهروز افخمی ترتیب داده. واقعا خواندنی است و بهره بردنی. مواضع او از بعضی به اصطلاح انقلابی ها، بهتر و شفاف تر و محکم تر است. کسی که ریشه در انقلاب ۵۷ دارد و معشوقش خمینی است؛ از او چنین جهانِ فکری ای هم انتظار می‌رود. با وجود چنین مواضعی، خودش در خلال گفتگو توضیح می‌دهد که چرا فیلم هایش در نسبت با انقلاب، یک جور دیگر از آب در می آید. آدم بشدت فعال و دغدغه مند و پرانرژی که برای ماها کلی درس دارد. ماهنامه ی سوره، بدردبخور و گره گشای شماهایی است که دغدغه انقلاب و نظام و هنر و فرهنگ و تربیت دارید.

 

  • حسن مجیدیان

در جوار مولا

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۱۶ ق.ظ

 

در حرم امیرالمومنین علی حیدرکرار روحی فداه که حقیقتا خانه ی پدری است، من محو جملات و هنرمندی های حرم مولا بودم. خودم شوربختانه در حرم ها،هنرِ دعا و شعر و توسل ندارم. خیلی حرف زدن با امام را بلد نیستم. زیارت نامه ای می‌خوانم و بیشتر ساکت، سیر میکنم. در حرم مولا هم کنج به کنج و زاویه به زاویه را می کاویدم و لذت می‌بردم. حرم حضرت بزرگی و صلابت و وقار و صولت و عظمتی دارد برای خودش. کنار ضریح با عظمت مولا دو تا نکته توجهم را جلب کرد. یکی اینکه سیدِ معمم ِ جلیل القدری که به نظرم عراقی بود در اطراف ضریح آهسته قدم بر می‌داشت و مردم بویژه پاکستانی ها با احترام به او تبرک می‌جستند و دست بر شانه ی او می کشیدند. سید هم البته در حال و هوای خودش بود و کاری به مردم نداشت. شوق و علاقه ی پاکستانی ها به سیدی معمم برایم جالب بود. شاید آنها این تیپ افراد را کم می‌بینند و وقتی به امثال این علماء میرسند، تلاش می‌کنند بهره و تبرکی ببرند. مردم عاشقانه به علمایی که قلب شان به بزرگی و طهارت آنها گواهی می‌دهد، احترام می گذارند. دوم هم اینکه یک جوانی از همین هیاتی ها و شلوغ کن ها در کنار آرامش و سکوت مردمِ کنار ضریح، بلند بلند حیدر حیدر میگفت و جمعیت را به سمت ضریح می شکافت و جلو میرفت اما مردم با او همراهی نمی کردند! من هم متعجب بودم که چرا او با هیاهو می‌خواهد خلوتِ مناجات و سکوت زائران را بشکند. علماء و خوبان و بزرگان برای زیارت دستورات خاص دارند. اساسا زیارت ائمه آداب خودش را دارد و فراوان در این باب دعاهای خوب و سنگین مثل امین الله و جامعه و وارث و...داریم که از طرف خودِ اهل بیت علیهم السلام انشاء شده است. خب تو چرا اصرار داری که با شلوغی و داد و بیداد زیارت کنی؟ چرا مثل بقیه در ملکوت ِ سکوت و در خلوت، امام را خطاب نمیکنی؟ بله یک وقت مثل شلوغی حرم اباعبدالله روحی فداه در ایام اربعین، موج جمعیت دارند لبیک یاحسین می‌گویند که آن حالت استثناء است. زیارت باید با ادب همراه باشد. با طمانینه و وقاری که نزد امام، لازم است. وقتی اهل بیت فرموده اند ما را این طور زیارت کنید؛ من چرا باید از خودم کار دیگری را اختراع کنم؟ دل بخواهی زیارت کنم یا همان طور که ایشان فرموده اند؟

  • حسن مجیدیان

یکلیا و تنهایی او

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۱۳ ق.ظ

 

 

قبلا از کتاب " ذهنیت و زاویه ی دید" از مرحوم استاد صفایی کلیت این داستان و نقد آن را خوانده بودم. داستان در مورد دختر پادشاه اورشلیم است که سنت شکنی کرده و به چوپان پدر دل سپرده است و از شهر اخراج می‌شود و کنار رود ابانه با شیطان ملاقات می‌کند و شیطان داستان جذاب میکاه پادشاه بنی اسرائیل و دلدادگی او به دختری را برایش نقل می‌کند و بحث عشق و هوس و تنهایی و... برای فهم حقیقت داستانی که تقی مدرسی نوشته، خواندن نقد مرحوم عین صاد راهگشاست. آدمی هزار معشوق هم که داشته باشد در نهایت تنهاست و حجم تنهایی او را دست ها و بازوهای معشوق پُر نمی‌کند. آدمی بزرگتر از این هستی است و این رازِ تنهایی اوست.

  • حسن مجیدیان

کتاب فلسفه تنهایی

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۷:۱۱ ق.ظ

 

انتشارات گمان مجموعه هایی را چاپ کرده تحت عنوان خرد و حکمت زندگی. از نگاه فلسفه ی غرب و فلاسفه ی متاخر می‌خواهند برخی زوایا و مسائل زندگی آدمی را بررسی کنند. کتاب " فلسفه ی تنهایی" هم به همین موضوع پرداخته و تنهایی و انزوا و خلوت گزینی را بررسی کرده و در هشت فصل راجع به جوهر تنهایی، تنهایی به مثابه احساس، چه کسانی تنها هستند؟، تنهایی و اعتماد، تنهایی؛ دوستی و عشق، فردگرایی و تنهایی، انزوا، تنهایی و مسئولیت گفتگو کرده است. کتاب بدی نیست. شما هم اگر احساس تنهایی دارید یا تنهایتان گذاشته اند و یا احساس تنهایی رنج تان می‌دهد و...شاید بد نباشد این کتاب را ببینید. جمع بندی های نسبتا خوبی دارد و تک جمله های موثر از زبان فلاسفه، کم ندارد. اما من فکر میکنم این دست کتاب ها برای درد و غربت ماها که ریشه هایی در عوالمی دیگر از عالم غربی دارد، چندان راه‌گشا و نافع نیست. تنهایی و غربت و انزوا در منظومه ی فکری و معرفتی ما و در زیست ما، مسأله ی دیگری غیر از کلماتِ این کتاب است. راستی بخش عمده ی این کتاب را در فواصل کوتاه و در مترو خواندم.

  • حسن مجیدیان