حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۵۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن مجیدیان» ثبت شده است

نامه هایی به آنا

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۲۷ ق.ظ

خدا رحمت کند حسین پناهی را. آدم خاصی بود که به راحتی فهم نمی شد. اما ریشه در مذهب و همین خاک داشت. اهل درد و رنج بود. نامه هایی به آنا( که احتمالا خطاب به دخترش باشد) حاوی نگاه او به دنیای ماست. دنیایی که برای امثال حسین پناهی جای خوبی نبود‌ . چون پناهی به قول خودش دنبال هیأت گل ها، مهندسی سگ ها، رنگ و فرم سنگ ها، معمای باران و ابرها، سیاهی کلاغ و سرخی گل انار، سماجت گاوها برای معاش و... بود . پناهی دردش این بود که به دلیل خودخواهی های طبیعی و قراردادهای اجتماعی از فراغت روزگار طلاییِ کودکی اش دور افتاده بود و تا همیشه مرثیه خوان آن روزها بود. در ابتدای کتاب حسین پناهی ِ نازنین نوشته است:

" بدبینی های ما عارضه های بدِ حضور و ارتباطات ماست. فقر و بیماری و تنهاییِ مرگِ ما، هیچ گاه به شکوهِ هستی لطمه نخواهد زد. منظومه ها می چرخند و ما را هم با خود می چرخانند. ما در هیأت پروانه ی هستی، با همه ی توانایی ها و تمدن هامان، شاخکی بیش نیستیم. برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد. یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست. اگر ردپایِ دزدِ آرامش و سعادت را دنبال کنیم، سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هر مفهومی نشسته ایم و همه ی چیزهای تلنبارِ مربوط و نامربوط را زیر و رو میکنیم".

 

  • حسن مجیدیان

تالمات یک ملت را باور کنیم

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۲، ۰۸:۲۹ ق.ظ

چند خط برای کتاب وزین »اینجا سوریه است« به قلم زهره یزدانپناه

 

تألمات یک ملت را باور کنیم

 

کتاب وزین و سنگین »اینجا سوریه است« با همه تفصیلش، اجمالی است و اشارهای است به رنج عظیم و محنتهای جانفرسای ملت مظلوم سوریه. بهخصوص زنان و کودکان بیدفاع که همواره خسارت، لطمه، هراس و ضربههای هر جنگ و آشوبی بر آنان مضاعف و محسوس است. این کتاب هم، همین تبعات ناگریز جنگ بزرگ و تحمیلی سوریه بر روان و زندگی زنان سوری با گرایشها و قومیتهای مختلف را مورد بررسی و کنکاش عینی و میدانی قرار داده است و البته به این هدف نائل آمده و در ترسیم آنچه برایش نویسنده و محقق محترم زحمت کشیده است، موفق و سربلند است. محتویات و مستندات کتاب نزدیک به هشتصد صفحهای خانم زهره یزدانپناه که از متبحران عرصه تحقیق و نگارش و آفرینش ادبی است، در دو بخش و طی پاییز و زمستان سال ۱۳۹۶ و تابستان سال ۱۳۹۷ جمعآوری شده است. برای این سفر همانگونه که از متن کتاب گزارش شده است، نویسنده و تنی چند از عوامل و کسانی که این پروژه را همراه و مساعد بودهاند، زحمت و دقت و حوصله فراوان متحمل شدهاند. شهرهای مختلف سوریه از جنگ درآمده در این کتاب سیر و بازدید شدهاند. نام این شهرها اکنون برای ما یادآور مشهد جوانان عزیز مدافع حرم و رزمندگان مظلوم جبهه مقاومت است. این نامها بهسان مناطق جنگی جنوب و غرب کشورمان، راهیان نوری میطلبد به قصد زیارت خاک مهربان و معطر شهیدان مدافع حرم. دمشق، الذقیه، زینبیه، حماه، حلب، ملیحه، صبوره، ُنّبل و الزهراء، حمص، داریا، معلوال و... که در هرکدام از آنها، جانسوز روایتی و جگرخراش خبری در این کتاب مذکور شده. در این شهرها و با مردمان و زنان و کودکان از ورطه مهیب جنگ خالص شده آنها، اگر همراه شوی درد هست و فراق هست و زخم هست و ددمنشی و جهالت و سبعیت دشمنان تکفیری و مسلحین هست اما دل پر از امید به خدا و روحیه حقطلبی و افتخار به جریان مقاومت و فخر به شهید و شهادت هم هست و فراوان هم هست. فجایع واقع شده در هرکدام از مناطق که نویسنده محترم از زبان شاهدان و ماندگان به آن پرداخته است، حقیقتا با روح انسانی و ایمانی در تضاد کامل است و گرچه برخی از آنها در چارچوب و قواعد جنگ مسلحانه حتی نمیگنجد و انصافا جگرسوز و جانگداز و مهیب و هولآور است، اما از دل این معرکه زنانی ساخته است که به غایت، شاکر و استوار و سربلند هستند. از هر طایفه و دستهای و از شیعه، سنی، مسیحی ، علوی و... مادران ، همسران و دختران شهدا، قهرمانان تمام صفحات این کتاب قابل اعتنا هستند. اینجا سوریه است که میخواهد صدای زنان راوی جنگ تحمیلی سوریه باشد، هم سفرنامه است و هم گزارش. گونه جالبی از نمایاندن »تاریخ شفاهی« حوادث سوریه به مخاطبی که به لحاظ اقتران زمانی از این حادثه چندان دور نیست اما از متن وقایع هم چندان مطلع و باخبر نیست. نویسنده در سفرش و در هر گام و اقدامش و در حرص و جوشها و پیگیری و سماجت و ابتکارش، خواننده را با خود همراه و همسفر کرده. کتاب، فقط گفتوگوهای بیواسطه با شاهدان واقعه نیست، بلکه گزارشی است روشن از سیر شکلگیری طرح کتاب، سفر، دیدارها، بازدیدها، حرفها، مواجههها و... به ضمیمه اسناد و توضیحات مکفی در پاورقیها و مقدمه و جمعبندی الزم. به همه اینها اضافه کنید ارائه اطالعات خوب از مناطق مختلف و پیشینه و تاریخچه آنها، روحیات و فرهنگ و کسبوکار مردم و مناسباتشان با یکدیگر و... . با همین حساب، لحن کتاب ضمن رعایت زبان معیار خود را از افتادن در دام لفاظیهای ادبی و به رخ کشیدن کلمات پرچگالی، حفظ کرده است و همین، کتاب را شیرین و روان و خواندنی کرده است. آنجا که راویان روایت میکنند، انگار صدای محزون و صادق و دردمندشان را بیواسطه از میان کلمات صادق کتاب میشنوی و به متن هولانگیز اتفاقات تلخ جنگ میروی و امکان ندارد که از حجم خارج از فهم این همه مظلومیت و تنهایی تکان نخوری و از اشک بر گونهها محروم شوی. مگر میشود زخم و جراحت کودکان و اسارت زنان و مظلومیت شهیدان را خواند و تکان نخورد. نمیشود این حجم از تألمات یک ملت را باور کرد! تحسین باید کرد سراپای این کتاب فاخر را. کتابی که الحمدهلل مورد توجه اهل فن قرار گرفته و به جایزه معتبر جالل نزدیک شده و از همه مهمتر مورد توجه و تقدیر رهبر حکیم ما قرار گرفته است. این تقدیر رهبری، تاج افتخاری است بر سر نویسنده محترم، واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات، انتشارات راه یار و همراهان و همکاران و زمینهسازان شکلگیری این اثر. گوارایشان باد که انصافا از کارهای شاخص دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقالب اسالمی است و جا دارد اهتمام جدی به معرفی، فراگیری و ترجمه آن صورت پذیرد. جنگ سوریه همانطور که از البهالی سطور و پایان کتاب بر میآید نهفقط برای دست یافتن دولتهای قدرتمند به ثروت سرشار آن کشور، بلکه برای شکست و نابودی و متوقف کردن خط مقاومت بوده است. خطی که به لطف خداوند و پایمردی ملت مقاوم سوریه و جانفشانی شهیدان و مدافعان و اهالی مقاومت، همچنان زنده و محفوظ و پابرجاست. این کتاب هم تا وقتی مقاومت و پایمردی هست، خواندنی و زنده و پابرجاست انشاءا... .

  • حسن مجیدیان

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب سرباز روز نهم

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۴۳ ب.ظ

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «سرباز روز نهم»

 

در مراسم پانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و اولین رویداد ملی تکریم فعالان مساجد سراسر کشور باعنوان «مثل مصطفی» تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب «سرباز روز نهم» روایتی از زندگی و زمانه بسیجی مدافع حرم شهید مصطفی صدرزاده منتشر شد.
متن تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر این کتاب به شرح زیر است:

بسمه تعالی

ــ پیش از این کتاب دیگری در شرح حال شهید صدرزاده خوانده‌ام، ولی ابعاد شخصیت محبوب و چندجانبه‌ی این شهید عزیز در این کتاب بیشتر بیان شده است. این چهره‌ی برجسته بیشک یک الگو است برای جوانان امروز و فردا. اراده‌ی قوی، فهم درست، روحیه‌ی ایثار، شجاعت، خستگی‌ناپذیری، ‌ادب، دلِ انباشته از محبت و صفا، و بسی دیگر از خصوصیات برجسته،‌ بخش‌هائی از شخصیت این جوان فداکار و انقلابی نسل‌های دوم و سوم انقلاب است. خواندن این کتاب برای من غبطه‌انگیز است. این گلهای سرسبد به چه مقاماتی رسیدند، و من و امثال من چگونه در این مسیر، ‌پای در گل ماندیم. سلام و صلوات خدا بر شهید مصطفی صدرزاده و همسر صبور و پدر و مادر ایثارگر او.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب وارثان عاشورا

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۴۵ ق.ظ

 

عجب کتابی! دوباره و چندباره هر آدمِ دغدغه مندی باید این حرف ها را بخواند و بنوشد و جلوی چشمش نگه دارد. حقیقت این است که آثار و دغدغه‌ها و کلمات استاد صفایی بزرگ، آدم را به هم می‌ریزد و به راه می اندازد و راهی می سازد و جریانی می آورد. چه عیب دارد همان طور که دوره ی آثار شهید مطهری را بر خودمان فرض می دانیم؛ آثار مرحوم عین صاد را هم یک دوره خوب ملاحظه و در جمع مان مباحثه و مطالعه کنیم؟ کتاب را به مرور در شب های محرم تمام کردم و حسرت بسیاری از فرصت های از دست رفته را خوردم و بر جدایی و دوری خودم از این معارف، شرمنده و شرمسار شدم. این کتاب ها چراغ راه ماست در کوره راه‌های عجیبِ این دوره و زمانه. این کتاب حتی برای جماعتِ نوجوان هم ، هزارها حرف و صدها درس دارد. چه خوب که نوجوان ها زودتر از سن ما به این کتاب ها سری بزنند که در سن و سال ما، فهم و کاربست این درس ها سخت و سنگین است.

  • حسن مجیدیان

مجله ی سوره

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۴۰ ق.ظ

 

سابقه ی این مجله به زمان حیات سید مرتضی آوینی بر می‌گردد. مجله ای خوب و جامع در حوزه ی مباحث فرهنگی و اجتماعی و با روحِ حاکم بر گفتمان انقلاب اسلامی و نگریستن از دریچه ی آن به جهان جدید و مدرن.

من فکر میکنم ماها که دغدغه ی کار فرهنگی و اثرگذاری تربیتی و گفتمان سازی بر مبنای آموزه های دینی و انقلابی داریم، از این دست مجله ها بی نیاز نیستیم.

با ۹۰ هزار تومان در ماه، می‌شود مشترک و مشتری این مجله ی خوب و استخوان دار شد. شماره ی آخر آن مباحث در خور و قابل اعتنایی در حوزه ی حجاب، هیئت و مداحی، نگاهی به مشروطه، علوم اسلامی، هنر دینی، فرم و سینما و کتاب و....دارد.

پیشنهاد میکنم تهیه اش کنید و مباحثش را پیگیر باشید.

  • حسن مجیدیان

سالگرد ورود آزادگان

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۳۷ ق.ظ

 

۲۶ مرداد سالگرد ورود آزادگان عزیز است. نمی‌دانم شما آن روزها را به یاد دارید یا نه؟ آن روزها ما در شرق تهران و منطقه ی خاک سفید بودیم. کلاس اول یا دوم دبستان بودم. در همان منطقه ی ما که حاشیه نشین و مهاجر پذیر و به نوعی دور از فرهنگ انقلاب و جبهه بود؛ گاهی پیش می آمد که آزاده ای را به محل می آوردند. مردم جمع می شدند. محل به یکباره غوغا و قیامت می شد. آدمِ رنجور و آفتاب سوخته و بهت زده و از خوشحالی مدهوشی را می دیدیم که روی دوش مردم، مثل نگینی دوره و احاطه شده است. آن شلوغی و شادی و شیرینی و شربت و داد و قال مردم و اشک ها و لبخندها چقدر برای من جالب و در روح کودکانه ام موثر بود. دائم از بزرگترها سوال میکردیم که این آدم کیست؟ اسیر یعنی چه؟ اگر آزاد شده و به خانواده برگشته؛ چرا پس همه گریه می کنند؟ چه روزهایی! یادش بخیر. آزادگان خیلی مظلوم‌ اند. غریب بودند و غریب ماندند. سهم شان از فیلم و سریال ها و کتاب ها هم کم است. اما ان شاالله در آسمان و نزد اولیای خدا و پیشِ رفقای شهیدشان؛ مشهور و آشنا و عزیز اند.


 

  • حسن مجیدیان

برادرم رامین

يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۳۵ ق.ظ

 

دیروز فهمیدم که حسود نیستم. یا راجع به رفقایم حسادت ندارم. برادرم آقا رامین نادر احمدیان را در برنامه ی تلویزیونی دیدم. نزدیک ۲۶ یا ۲۷ سال است که دوست و رفیقیم باهم. خوب و عالی و پخته و مسلط درباره ی انواع رشته های تحصیلی داشت توضیح می‌داد. خودم از تسلط او در کارش حیرت کردم. یعنی فکر نمیکردم رفیقم این همه در این سالها پیشرفت کرده باشد. خیلی خوشحال شدم و بهش زنگ زدم که تو را در تلویزیون دیدم و بارک الله به تو و گلابی چقدر خوب حرف زدی و...از این تشویق ها

از دیدن رشد و اعتلا و پیشرفت رفقا حقیقتا خوشحال می‌شوم. آن که اولاد دار می‌شود، یا خانه و ماشین می‌گیرد، یا کار و مسئولیتی پیدا می‌کند تا دوستی که کتاب می‌نویسد یا اثری هنری خلق می‌کند یا دکترا اخذ می‌کند و یا جایزه ای دشت می‌کند و...همه و همه انصافا خوشحالم می‌کند و خدا را شکر میکنم که حس حسادت و رقابت با این عزیزان را ندارم. به همین نسبت؛ ناکامی و گرفتاری و مشکلات و ضعف و فقر و خستگی رفقا هم مرا حسابی به هم می‌ریزد. من اینطورم. شما را نمی‌دانم.

آقا رامین احمدیان مشاور تحصیلی و آموزشی است و کارش در این زمینه عالی است. اگر برای خودتان و دوستان و فرزندان، دنبال مشاور خوب و مسلط هستید؛ ایشان را معرفی میکنم. یادم باشد که دوستانم را در این صفحه بیشتر معرفی کنم.

  • حسن مجیدیان

کتاب خلوت فکر

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۴۱ ب.ظ

کتاب خلوت فکر کتابی که نیمه، رهایش کردم

گاهی در محل کار دقایقی محدود، به برخی از کتاب های موجود در قفسه اتاق نگاه میکنم. با همان شیوه ی مطالعه ی ده دقیقه ای، برخی کتاب ها را در محل کار تمام میکنم. کتاب خلوت فکر که برخی از مباحث فلسفی و اجتماعی را متذکر شده است، را می‌خواندم. اما دیدم یا نمی‌فهمم یا بدردم نمی‌خورد یا حالا زود است که بخواهم ذهنم را مشغول به این بحث ها بکنم. می گویند یکی از مغالطات این است که آدم با خودش می‌گوید: حالا که کتابی را شروع کردم؛ نباید نصفه رهایش کنم. حتی اگر بدرد نمی‌خورد، نصفه وِل کردنش نشانه ی تنبلی است و از این حرفها.... اما عقلا می‌گویند که به این مغالطه توجه نکن و کتابی را که مسأله ات نیست را رها کن و تا آخرش نخوان. بهرحال فکر کنم شما هم با من موافق باشید که با این عُمر کم و فرصت محدود و حوصله ی کم، آدم باید روی سوال ها و مسأله هایش تمرکز کند و وقت را از دست ندهد.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب داد از غم تنهایی

شنبه, ۲۱ مرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۳۲ ق.ظ

 

یک کتاب شعر کوچک و خواندنی که مرحوم عباس کیارستمی تدوین و نشر نظر چاپش کرده است. تک بیت هایی خوب و خواندنی از شاعران کهن و معاصر راجع به " تنهایی".

بی تعارف ، تک بیت های شاعران معاصران اصلا قابل مقایسه با قدیمی ها نیست. شعر شاعران کهن از سعدی و حافظ و مولوی و ناصرخسرو و رودکی اوج و بلندی و پختگی ای دارد که تک بیت های شاملو و سایه و نیما و فروغ و....اصلا در مقابل آنها به حساب نمی آید. پ

خیلی جالب بود. عموم بیت ها به دردبخور و مناسب حالِ ماست که عموما تنهاییم.

مولوی گفته: رها کن ناز تا تنها نمانی...

  • حسن مجیدیان

عقیله ی قبیله ی نور

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۴۱ ب.ظ

همه ی آنان که رهپوی ِ جاده ی روشن اما پُر سنگلاخ و خطرخیز حقیقت اند به شناخت زینب نیازمندند و او در مشرق صبوری ایستاده است با سر انگشتی که راه را نشان می دهد و چشمانی خیس که دشت همه ی قلب ها را میهمان طراوت و باروری خواهد ساخت. زینب، بارانی است که بر همه ی هزاره ها خواهد بارید و هر آنکس که این باران را تجربه نکند شکفتن و رُستن نخواهد دید. زینب تنها آموزگار صبوری نیست که همه ی ارزش ها و عظمت ها یکجا در سیرت و سیمای او نشسته است. زینب عقیله ی قبیله ی نور است و دانای رازدان طریق معرفت و عشق و آنان که با اویند، هرگز راه گم نمی کنند و در راه نمی مانند و قافله قلب و اندیشه ی خویش را از کربلا تا شام و از شام تا دوست از همه ی عقبه ها و خطرگاه ها خواهد گذراند.

 کتاب حنجره معصوم

دکتر محمدرضا سنگری

صفحات ۴۰ و ۴۱

  • حسن مجیدیان