چشم حاج آقا
یکی از کارهای شیرین و خواندنی انتشارات شهید کاظمی، همین کتاب است. خاطرات حجتالاسلام حسین جلالی اهل دیار کرمان. خاطراتی از دهه ی شصت و جنگ و کمی از دهه های دیگر تا میانه ی دهه ی نود. عموم خاطرات و تنوع آن به نحوی است که خنده بر لب خواننده می آورد. طبع گرم و روح طناز و خلق و خوی پُرحرارتِ کرمانیِ حاج آقا، خاطرات بامزه و بعضا باورنکردنی ای را در کتاب رقم زده است. تبلیغ دین و سفرهای تبلیغیِ مختلف، مایه و پایه ی خاطرات را ساخته است. طبیعی است که در ابتدا، چنین کتابی برای طلبه ها و مبلغین مفیدِ فایده است، اما به نظرم عموم مردم و آن دسته از بدبین ها به این صنفِ محترم و نوجوانان هم با چنین کتابی به حال و هوای طلبه ها و زندگی و زیست آنها نزدیک میشوند. خوشا به حالِ اهالی این لباس که عموما از بهترینِ مردمانِ زمانه ی ما هستند. جمع آوری این خاطرات به عهده ی آقای رضا کشمیری بوده که هم اهل قلم است و نویسنده ای خوش سلیقه و هم ملبس به لباس پیامبر.
ممنون از معرفی کتاب. راستی کتاب سه جلدی سید علیرضا هاشمی ارسنجانی رو خوندید؟ اون هم شامل خاطرات استادشون مرحوم علی صفائی حائری هست که خیلی شیرینه. اسم کتاب رد پای نوره