این کتاب یک مرور کوتاه و درست و مستند به زندگی حاج قاسم سلیمانی دارد. برای آشنایی با آن شهید بزرگ، و هدیه به کسانی که دوست دارند از شهید سلیمانی، مطلب خوب پیدا کنند، منبع خوبی است و برای نوجوان ها هم عالی است. چقدر بزرگ و چقدر باعظمت بوده و چقدر آن مرد با افق های وسیع، نسبت داشته. اما به شدت در دسترس است. چاره ی رسیدن به او و مثل او شدن در صدق و اخلاص و دویدن بی امان و همت والا و... است که امثال من ندارند. کتاب را انتشارات روایت فتح به تازگی و زیر نظر بنیاد مکتب حاج قاسم چاپ کرده است.
یکی از بهترین منابع شفاهی و مستند راجع به شروع و گسترش جنگ داخلی سوریه همین کتاب است. برای فهم اینکه یک کشور چگونه ویران و نابود میشود؛ خواندن این کتاب عبرت آموز است. اما وجه دیگر کتاب خیلی دلنشین است. عظمت و بزرگی حضرت رقیه سلام الله علیها. جمال فیض اللهی که احتمالا رفقایی که در آن ایام سوریه بوده اند، بشناسندش؛ آدمِ بی اعتقادی نسبت به امام حسین علیه السلام و وقایع کربلا بوده و سر امام به نیزه رفتن و کتک خوردن اطفال امام را داستان و خرافه می دانسته. کارش هم در ترکیه قاچاق بوده و حسابی وضع مالی و امکاناتی اش خوب بوده. اما شبی بطور اتفاقی به حرم خانم سه ساله میرود و حتی زیارت هم نمیکند و گوشه ای از حرم می خوابد. آن خانم کوچک اما باعظمت و گره گشا، به خوابش می آید با او حرف میزند و به جمال میگوید:" همین جا بمان" .
جمال در جریان حوادث سوریه و مشاهده جنایات داعش و سربریدن ها و...چشمش باز میشود و به داستان کربلا و خرابه و حضرت رقیه و...ایمان می آورد و مقیم و خادم حرم و ساکن خیابان الامین دمشق میشود و... بسیار این کتاب را توصیه میکنم به دوستان. برای تقویت ایمانِ ضعیف الایمان ها مفید است و راستِ کارِ عاشقانِ حضرت رقیه سلام الله است. راستش من خودم متنبه شدم که چقدر دور بوده ام از این خانم باعظمت که با دست های کوچکش، معجزه ها بلد است. کتاب را آقای علی اصغر عزتی پاک تدوین و نشر معارف چاپش کرده است. برای نوجوان ها بسیار مفید و مناسب هدیه دادن است.
مرحوم قاضی میفرمودند: انسان باید به خدا پناه ببرد و خداوند خیلی کمککننده و خیرالمُعین و پسندیده و اختیار کننده است. اما دستورالعمل این سه ماه: - علیکم بالفرائض فی أحسن أوقاتها! دستورالعمل آن است که #نمازهای_واجب را در بهترین اوقات خودش انجام دهید همراه نوافل آن! (که مجموعاً پنجاه و یک رکعت میشود، اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت) و اگر شواغل دنیا شما را منع کردند، صلاة أوّابین را که همان نماز ظهر است، ترک نکنید، چون خیلی اهمّیّت دارد! خصوص نماز ظهر خیلی اهمیت دارد و آن بواسطه وقت آن و خصوصیت و موقعیت آن در بین اوقات دیگر است! و «صلاة وسطی» را که در قرآن آمده، تفسیر به نماز ظهر کردهاند، و «صلاة اوّابین» یعنی آنها که خیلی توجه به پروردگار دارند، یعنی رجوعکنندگان به خدا؛ زیرا رجوعکنندگان به خدا به آن تمسک میکنند. - نوافل شب را هیچ چارهای نیست، مگر آنکه آنها را بهجا آورید، نه خیال کنید #نماز_شب ساقط است و آن سد سکندری است که هیچ شکسته نمیشود! عجب از کسانی که قصد دارند، دنبال کنند مرتبهای از کمال را در حالی که شبها قیام نمیکنند؛ ما نشنیدهایم کسی به مرتبهای از کمال برسد، مگر به قیام شب و نماز شب. - علیکم بقرائة القرآن! بر شما باد به #قرائت_قرآن کریم با صوت حزین و باآهنگ و غنا! یعنی با صدای خوش بخوان که تو را تکان دهد و در روایات داریم که قرآن را با تغنّی بخوانید. امام زینالعابدین تغنّی به قرآن میکردند، این تغنی در قرآن برای انسان بسیار مفید است. - بر تو باد زیارت #مشهد_أعظم در هر روز! [که منظور از «مشهد أعظم» أمیرالمؤمنین«ع» است، چون مرحوم قاضی در #نجف بودهاند] و زیارت مساجد معظمه! [که منظور کوفه و سهله است] و در بقیه #مساجد عبادت خود را بهجا آورید! چون مؤمن در مسجد مثل ماهی است در آب؛ همانطوری که حیات ماهی به آب است، حیات مؤمن هم در مسجد است؛ ماهی را از آب بیرون اندازند، میمیرد. - بعد از نمازهای واجب، #تسبیح حضرت صدیقه طاهره«س» را ترک نکنید! زیرا که آن ذکر کبیره شمرده شده و لااقل بعد از هر نماز یک بار بگویید و اگر توانستید دو یا سه بار بگویید بهتر است. - از لوازم مهم، #دعا_برای_فرج حضرت حجت بقیة الله الأعظم است در قنوت نماز وتر، و از آن گذشته در هر روز، و در جمیع دعاها برای حضرت دعا کنید. - زیارت جامعه را روزهای جمعه بهجای آورید! مقصود، زیارت جامعه معروف است: زیارت #جامعه_کبیره. - قرآن که میخوانید، در این سه ماه از #یک_جزء کمتر نباشد، در هر روز یک جزء. - زیارت و #دیدار_برادران خود را زیاد کنید! (مقصود رفقای طریق هستند) خیلی آنها را زیارت کنید و ببینید؛ زیرا اینها هستند برادران طریقی شما که در طریق و عقبات نفس و تنگناها که انسان گیر میکند، کمک انسان میکنند و نجات میدهند.
«در زیارت امام حسین علیه السلام که در اول ماه رجب خوانده میشود که زیارت فوقالعادهای هم هست، تعبیر این است که «لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّه». گویا امام حسین علیهالسلام در آغاز این سه ماه ما را به خدا دعوت میکنند. این خیلی از آن روایت مَلکِ داعی که بزرگان روی آن تأکید کردند مهمتر است و بشارت مهمتری است؛ یکموقعی، یک ملکی از آسمان هفتم صدا میزند، یکموقعی، سیدالشهداء در آغاز ماه رجب ما را به ورود به ضیافةالله دعوت میکند. بنابراین، این ماه ماهی است که با دعوت خاص الهی ما به ضیافت فرا خوانده شدیم. شروع این ماه انشاءالله با امام حسین علیهالسلام باشد و سِیرمان هم در این ماه با سیدالشهداء باشد.»
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِی لا إلهَ إِلاّ هُوَ، وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَتُوبُ إِلَیْهِ» و در پایان صدقه اى بدهد، خداوند کارش را به رحمت و مغفرت پایان دهد و هر کس چهارصد مرتبه آن را بگوید فضیلت شهیدان را دارد.
همچنین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: کسى که در ماه رجب هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» بگوید، خداوند عَزَّ وَجَلَّ برای او صدهزار حسنه بنویسد و برای او صد شهر در بهشت بنا فرماید.
در روایتى آمده است: «هر کس در ماه رجب، در وقت صبح، هفتاد مرتبه و شبانگاه نیز هفتاد مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَأَتُوبُ اِلَیْهِ» و پس از آن، دستها را بلند کند و بگوید: «أَللّهُمَّ اغْفِرْ لی وَتُبْ عَلَىَّ» اگر در همان ماه رجب بمیرد، خداوند از او راضى خواهد بود.
در طول این ماه هزار مرتبه بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ مِنْ جَمیعِ الذُّنُوبِ وَالاْثامِ» تا خداوند رحمان وى را بیامرزد. منبع: مفاتیحالجنان
عسل فروشی از تالش که میخواسته برود اصفهان برای خرید طوطی، در اتوبوس خوابش میبرد و سر از مرز مهران در می آورد و زائر اربعین حسینی میشود و در راه پاهایش تاول میزند و در موکب زمین گیر می شود. او با پیرمردی عطرفروش، دو طلبه ی اهل علم کلام و تفسیر قرآن، مادر و دختری مسیحی و موکب داران عراقی برخورد میکند و در خلال گفتگوها داستان شکل میگیرد و حرف ها و معارف خوبی از دلش بیرون می آید. بیش از آن که سفرنامه باشد؛ نوعی حکمتنامه و درس امام شناسی است. بسیار حال و هوای خوبی دارد این کتاب. از آقای ابراهیم اکبری دیزگاه که همین چند وقت پیش به خاطر رمان" بیروط" جایزه ی ادبی جلال را گرفت و از انتشارات معارف.
«مداح» باید بداند سطح علمی مردم بسیار ارتقا یافته است
بازوبند گفت: مداح باید بداند که سطح علمی مردم بسیار ارتقا یافته و اگر نتواند سطح علمی آنان را ارتقا بخشد، کم کم از این صحنه کنار گذاشته میشود.
خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه- فاطمه علی آبادی: فرهنگ مدح و مداحی یکی از عوامل مهم در ترویج اندیشه اسلامی شیعی و تثبیت آن در طول تاریخ ایران اسلامی به شمار میرود و در طول تاریخ مداحان و شاعران فراوانی با استفاده از اشعار، سیره و رفتار اهل بیت (ع) را با اسلوبهای هنری و قالبهای جذاب پایدار و تأثیرگذار توصیف و به مخاطبان انتقال دادند. هیأت فرصتی برای پرورش انسان و انسانسازی است که اگر به این مقوله بها داده نشود و آموزشهای لازم صورت نگیرد، خسارتی را در پی خواهد داشت و چون مداحان و هیأتهای مذهبی با جمعیت قابلملاحظهای از افراد جامعه بهویژه جوانان و نوجوانان در ارتباط هستند میتوانند نقش مؤثری در تربیت آنان داشته باشند بنابراین اگر محتوایی که مداحان و هیأتهای مذهبی به مخاطبان خود میدهند، غنی نباشد ممکن است تربیت دینی جوانان بهویژه انگیزه حضور مردم در مجالس دینی با چالش روبهرو شود.
در بیست و چهارمین گام با حاج محمد بازوبند پیرغلام اهل بیت (ع) گفتوگو کردیم:
* شما از خانوادهای هستید که روضه خوانی و خدمت آستان اهل بیت علیهم السلام در آن ریشه و قدمت و جریان داشته و دارد. برادر بزرگ شما استاد حاج اکبر بازوبند از بزرگان و سرآمدان روضه خوانی و مداحی در تهران است؛ کمی از پیشینه خانوادگی خود در این باب بفرمائید و آنچه که از حاج اکبرآقا آموختهاید را برای ما بیان کنید؟
سال ۱۳۴۲ بود که خانواده به دلیل سپری کردن خدمت سربازی برادرم از یزد به تهران مهاجرت کردند. پیش از اینکه برادرم برای گذراندن دوره خدمت سربازی به تهران بیاید در مراسم روضههای خانگی که مادربزرگ مادریام برپا میکرد شرکت داشت و به روضه خوانی میپرداخت. برادرم حاج اکبر، مداحی را نزد دو تن از پیشکسوتان عرصه ذاکری از جمله مرحوم شیخ رضا یزدی و توکلی فرا گرفت. ایشان هیچ شاگردی جز مرا آموزش نداد و بنده تنها شاگرد او بودم.
مداح باید بداند سطح علمی مردم بسیار ارتقا یافته است و اگر نتواند سطح علمی آنان را ارتقا بخشد کم کم از این صحنه کنار گذاشته میشود. مداح اگر مخاطب شناسی خوبی داشته باشد و نیاز مستمع را درک کند هرگز از این صحنه کنار نمیرود
خاطرم هست سال ۱۳۴۷ با برادرم حاج اکبر آقا به حوزه میرفتیم و در آن زمان بنده ۹ ساله بودم و در مجالس قریب به دو دقیقه روضه خوانی میکردم. وقتی انقلاب شد ۱۷ سال سن داشتم و کلاس دوم نظری بودم. در آن ایام همیشه در کنار برادرم به مجالس روضه خوانی میرفتم. به یاد دارم سال ۱۳۵۸ توفیق پیدا کردم تا در حوزه علمیه آیت الله مجتهدی حاضر شوم.
بر همین اساس به مدت ۷ سال در محضر آن بزرگ مرد «مرحوم مجتهدی» زانوی تلمذ زدم و حدود یک سال نیز در مسجد امین بازار توفیق حضور در محضر مرحوم آیت الله حقشناس را یافتم. در این حین سه سال هم درس امام شناسی را در محضر شیخ احمد رحمانی همدانی فرا گرفتم. بعد از این ایام بود که در مسیر نوکری اهل بیت (ع) در مجالس و هیأتها شرکت و به روضه خوانی میپرداختم.
* تفاوت نسل قدیم مداحان با نسل امروز را در چه مسائلی میبینید؟
در حال حاضر دهها دانشگاه در تهران به تربیت دانشجویان اهتمام دارند که از بین این تعداد تنها چند دانشگاه انگشت شمار اعتبار بینالمللی دارد؛ معلوم است برای این نوع دانشگاهها انتخاب اساتید و هدایت دانشجویان به سختی و با دقت فراوان انجام میشود. گاهی برخی تصور میکنند تنها با شش ماه آموزش و تمرین میتوانند در عرصه مداحی و ذاکری اهل بیت گام بردارند در حالی که نمیدانند به هر میزان شاگردی اساتید با تقوا، اهل دل و صاحب فن را داشته باشند بیشتر میتوانند بر دلها تأثیر بگذارند. مداحان و ذاکران باید بدانند به هر مرحلهای از ذاکری توفیق یافتند کامل نیستند و هر لحظه نیاز به کسب علم و تجربه دارند.
امام علی (ع) فرمودند مرد زمانه خود باشید؛ این فرمایش بسیار مهم است. ذایقه و سلیقه مستمعان نسبت به چهل سال پیش متفاوت شده است. بنابراین مداحان نباید اثر گذاری بر مستمعان را در هیچ زمانی از دست بدهند. برای مثال در گذشته الفاظی که ذاکران استفاده میکردند هرگز مستمع آن روزگار دلیل استفاده آن را درخواست نمیکردند اما مخاطبان امروز چنین نیستند. مداح باید بداند که سطح علمی مردم بسیار ارتقا یافته است و اگر نتواند سطح علمی آنان را ارتقا ببخشد کم کم از این صحنه کنار گذاشته میشود. مداح اگر مخاطب شناسی خوبی داشته باشد و نیاز مستمع را درک کند هرگز از این صحنه کنار نمیرود.
در این برهه از روزگار مسألهای که برای مردم مهم است صبر در برابر مشکل است. برای اینکه یک مداح بتواند صبر مردم را تقویت کند لازم است برای مردم از سختیهای اهل بیت سخن بگوید تا برای مردم یادآوری شود که پیرو چه مکتب و بزرگانی هستند. بنابراین امروز برای جامعه مداحان شناخت مستمع بسیار مهم و ضروری است.
* حدود پنجاه سال است که در هیأت میخوانید درست است؟
الحمدالله. همین طور است.
* به نظر شما اساساً عملکرد جامعه هیأتی و مجالس مذهبی در افزایش تأثیر در سلوک فردی و جمعی مردم موفق ارزیابی میشود؟ آیا مجالس مذهبی ما مردم را رشد دادهاند؟
هیأت جای رشد است برای همین رشدی که در قدیم بود یک تأثیری داشت و رشدی که امروز شاهد آن هستیم یک تأثیر دیگری دارد. البته به هر میزان منبری و مداح اعتقادش قوی و در مسیر اهل بیت ثابت قدم باشد تأثیر کلام او در مستمع بیشتر میشود و این مساله ربطی به زمان ندارد. کلام مداح باید به روز باشد. امام رضا فرمودند خدا قرآن را برای زمان و جمعیت و مکان خاص قرار نداد بلکه در همه زمانها قرآن زنده است. مداح اگر خودش آیات قرآن را درک کند و وارد این حریم شود میتواند مستمع خودش را هدایت کند از این رو نوع بیان و کلام مداحان متفاوت است اما اساس معنویت تغییری نکرده است.
انسان از عناصر اربعه آب، خاک، هوا و آتش خلق شده است این مهم از قدیم بوده و امروز نیز هست و در آینده نیز خواهد بود آیا علم معنوی انسان به عناصر اربعه است؟ خیر. بلکه علوم معنوی انسان به نَفَختُ فیهِ مِن روحی؛ است. اگر روح انسان به کلام وحی و زندگی اهل بیت آشنا شود میتواند به جایی برسد که غیر از خدا چیزی نبیند.
امام علی میفرمایند مرد زمان خودتان باشید؛ بر اساس این روایت ضروری است تا مداحان مخاطب شناس باشند. نقل میشود یکی از منبریان وقتی برای شرکت در مجالس به مناطق بالانشین شهر میرفت مدام در منبرش از علم و کمالات علمی امام علی (ع) سخن میگفت اما همان فرد وقتی به محدوده مرکزی شهر و منطقه شوش میآمد برای مخاطبان از دلاوریهای امام علی در جنگها صحبت میکرد؛ از او پرسیده میشود این همه تفاوت برای چیست؟ پاسخ میدهد مردم مناطق مرفه نشین به دلیل اینکه اهل تحصیل هستند میطلبد از علوم امام علی سخن بگویم تا مخاطبان جایگاه این بزرگ مرد عالم هستی را بشناسند اما در منطقه شوش روزی چند بار دعوا و نزاع میشود. از این رو برای مخاطب این منطقه لازم است از دلاوریها و جوانمردی امام علی در جنگها مطالبی بیان کنم تا از این طریق امیرمومنان علی را بشناسند. بنابراین مخاطب شناسی برای هر مداح و ذاکری ضرورت دارد.
زمانی که به زندگی اهل بیت نگاه میکنیم میبینیم که در جای جای زندگیشان خدا وجود دارد از این رو امروز من مداح باید طوری زندگی کنم که مردم به امام زمان ارواحنا فداه علاقه پیدا کنند. نه اینکه بالای منبرم با پایین منبرم متفاوت باشد. مداح باید شأن اهل بیت را حفظ کند. ذاکر اهل بیت باید خوش برخورد باشد و برای مستمع احترام قائل باشد نه اینکه به هر قیمتی اشک مستمع را خارج و یا بر لبانش لبخند بنشاند، این مساله به ارباب آسیب میزند. بر این اساس مداح باید ابتدا خودش را حفظ کند و خود سازی داشته باشد تا بتواند روح و روان مردم را طاهر نگاه دارد و جلا دهد.
دردِ زیباکلام چیست که میگوید ترور محکوم است حتی اگر قربانیانش طرفدار جمهوری اسلامی باشند؟ پاسخش یک کلمه است: «نژادپرستی». نکته فقط آنجا است که اینها نژاد غربی را میپرستند و به این نتیجه میرسند که مذهبیها جنسِ پست (انسان درجه سه) هستند. مطلب زیر مهرماه ۹۹ در مکتوبات منتشر شده: بعضی ایرانیها نژادپرستی دارند اما دقیقتر این است که نژاد غربی را میپرستند. ذهنشان یک سلسله مراتب دارد که بالایش غربیها هستند، وسطش خودشان و پایینش عربها و افغانها و چینیها و آفریقاییها و...، نسبت به بالا دست احساس حقارت و چاکری دارند و نسبت به پایین دست احساس تکبر و برتری. اینکه گردشگرهای اروپایی در ایران خیلی بهشان خوش میگذرد یا ایرانیها در غرب خیلی بهتر درس میخوانند و کار میکنند بیشتر از اینکه به مهماننوازی یا ساختارِ تحصیلی و شغلی ربط داشته باشد از خودکوچکبینی در برابر غربیها آب میخورد. ایرانیها حتی به هموطنان خودشان هم آنقدرها خوشخدمتی نمیکنند. بینِ خود ایرانیها احساس حقارت به شکل تظاهر به غربگرایی ظهور میکند، یعنی هر کس ظاهر و ادا و اطوار اروپاییها را بهتر تقلید کند، برتر شمرده میشود و آنهایی که آگاهانه پرهیز میکنند، پست و حقیر شناخته میشوند. دلیل تنفر و خصومت جماعتِ نوکیسه از مذهبیها و آخوندها همین حقارت بومی است. پی نوشت: موضوع فقط شخص زیباکلام نیست، هزاران نفر تأییدش میکنند و ایدههایش (از خودمقصربینی در استعمار تا پست دانستن مذهبیها) جوانان دانشجو را تربیت کرده تا آنجا که خصومت برایشان معیار شده. مسئله این است که اگر دست اینها به قدرت برسد رفتارشان با مذهبیها چقدر متفاوت از رضاخان خواهد بود؟ بخش طنزآمیز، آزاد بودن نژادپرستی در دانشگاههای ایران است. همزمان با اینکه از تهاجم فرهنگی گفتند و دادِ استقلال زدند به غربگراها حقوقهای چرب و شیرین رساندند تا نوکرِ استعمار (انسان درجه دو) تربیت کنند. حالا که توحش و درندگی علیه خودشان نمودار شده مقصر را بیشتر در خارج میبینند نه در وادادن و ندانمکاری.
هنوز نمیدانم داستان این کتاب واقعا برای خودِ نویسنده اتفاق افتاده یا زاییده ی تخیل اوست؛ اما بسیار قوی و خواندنی است. شاید اگر به اجنه و موجودات ناپیدا و آنها که نامحسوس در زندگی ما اثر دارند، علاقه مندید؛ مطالعه ی این کتاب از نشر افق برایتان جذاب باشد. شمس لنگرودی ِ نویسنده؛ کتابی در حال و هوای اجنه نوشته و بعد از آن عده ای ناشناس به او مراجعه میکنند که چرا راجع به کسانی که اطلاع نداری کتاب نوشته ای؟ آنها تا خانه و محل کار و همه جا نویسنده را بدون اینکه دیده شوند دنبال میکنند و او را به مرز بدبختی و جنون و دربدری می برند و آخر سر هم معلوم نمیشود که کی هستند و حرف حساب شان چیست؟ اما همه جا هستند و همه ی زندگی شمس را زیر و رو و دچار سختی و عذاب می کنند. قلم قوی و توصیفات عالی و خودِ کتاب یک دوره آموزش ِ نویسندگی است.