حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۷۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن مجیدیان» ثبت شده است

راجع به فهم روابط اجتماعی

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۱:۰۹ ب.ظ

یکی در صفحه ای از قول آل پاچینو بازیگر مطرح سینما نوشته بود:

آدم‌هایی که محبت می‌کنند کم یابند ؛ آدم‌هایی که قدر محبت را می‌دانند نایاب!

نمیدانم چرا یاد خودم و خودمان افتادم. خیلی باربط یا بی ربط. ارتباطات اجتماعی چیزی بوده که غالبا من باهاش چالش داشته ام و سود و زیان هایی دیده ام و همیشه دنبال " نقطه ی تعادل" ی بوده و هستم!

من باور نمیکنم کسی بی اعتنا به روابط اجتماعی باشد. اصلا مگر آدمِ تنها داریم؟ مگر زندگیِ انفرادی ممکن است؟ از من و شما همسر و فرزند و رفیق و همسایه و فامیل و همکار و متربی و نیرو و حتی دشمن مان را بگیرند؛ می‌توانیم زندگی کنیم و دوام بیاوریم؟ می‌توانیم تنهایِ تنها سر کنیم؟ پس مساله فقط محبت داشتن و محبت دیدن و...نیست. مسأله ربط و اتصال به این و آن است که از آن گریز و گزیری نیست. لذا معتقدم همه ی ما بویژه بچه های کارفرهنگی کُن باید در

فهم روابط اجتماعی

در شناخت آدم ها

در نوع تعامل با آنها

در اجتهادات شخصی

در محبت ها

در نگه داشتِ آدم ها و بِداری شان

در تداوم ارتباط

در مساله ی کوچک ترها

در احترام به بزرگترها

در تعامل با نامحرم و حتی محرم

در سلوک خانوادگی

در مواجهه با برادر و خواهر همسایه ها و فامیل ها

و خلاصه در قبالِ محبت ها و دلهایی که به سمت ما آمده ب

اید باید باید تجدیدنظر کنیم

برای من یکی یقین حاصل شده که راهِ ماها و تعاملات مان و محبت ها و ارتباط ها و انتظارات و...پُر از عیب و ضرر و نقصان است! و چقدر همدیگر را آزار می دهیم و خبر نداریم! و مایه ی افسردگی و تنهایی و از دست رفتن اطرافیان مان هستیم و غافلیم. و چقدر کوچک و بزرگ را با بی محلی و بی احتیاطی مان به خرابی و فساد کشاندیم و گردن نمی‌گیریم! و چقدر کم گذاشتیم و ندیدیم و نرسیدیم و چشم بستیم و گذشتیم. خیلی ها کنار ما خسته شدند و از دست رفتند و ما فهم نکردیم که بخشی از این ها ، به واسطه ی ماست. راه این نیست خلاصه و بیشتر از این هم قابل توضیح نیست البته!

  • حسن مجیدیان

همیشه مربی کنج کتابخانه

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

 

وارد اتاقی شوی و ببینی صاحب میز صاحب منصب کتاب شهید عبدی کتاب همیشه مربی را جلوی دید گذاشته و ذوق کنی. به خاطر کتاب نه ها! ذوق از دیدن چهره ی شهید محبوبت...

  • حسن مجیدیان

تقریظ بر کتاب روح الله

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۰۱ ق.ظ

 

متن #تقریظ حضرت آقا برای کتاب روح‌الله:

 

بسمه تعالی ــ این کتاب توانسته است چهره‌ئی نزدیک به واقع از امام خمینی ترسیم کند؛ خردمندی‌، دوراندیشی، ایمانِ ناب،‌ اخلاص در عمل، اراده‌ی پولادین، باور ژرف به گفته و عمل و هدف خود، شجاعت بی‌نظیر، دانش گسترده، روح لطیف و زلال، امید و اعتماد به خدا ... و البته ویژگی‌های دیگری هم هست که این نویسنده به آن دست نیافته است. امام خمینی در این کتاب ــ بحقّ ــ رهبری بزرگ و بی‌نظیر است که باور او به مردمش، نیمی از محصول کار او را تشکیل می‌دهد. من هم مانند نویسنده میگویم: خدا خمینی را تا ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه برای اسلام و مسلمین نگهدارد. مطالعه‌ی این کتاب برای نسل جوان ما بسیار سودمند است.

مرداد ۱۴۰۳

  • حسن مجیدیان

دهان بسته

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۵۸ ق.ظ

یک جا خواندم که شهیدی توی خانه با زبان روزه و بعد از کار سخت جهادی دراز کشیده بود. خانمش گفته بود که چرا به خودت فشار میاری؟ در جواب این شعر را خوانده بود:

 

دلا باید دهن را بسته داری

تنِ خسته دلِ بشکسته داری

که سالک را دهانِ بسته باید

تنِ خسته دلِ بشکسته باید

 

چه جوابی! چه حال و هوایی!

  • حسن مجیدیان

اثر فساد

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۵۷ ق.ظ

 

تصور می‌کنم این ها از بهترین حرفهاست و لازم ترینِ آنها برای ما و نسل حاضر و حتی بعدی ها. استاد صفایی این حرفها را در اوایل دهه ی هفتاد زده، اما می‌بینید که هنوز هم لازم و اثرگزار است. با اینکه هیچکس تام و تمام و مطلق نیست؛ اما به نظرم مربی و مدیرفرهنگی باید روی حرفها و دغدغه‌های آن استاد، تامل و حساب بیشتری باز کنند. راستش ما باید از خوش خیالی در بیاییم...

 

 اثر فساد...

 

وقتى تو فساد را در گوشه‌اى به‌وجود آوردى، در دورترین گوشه‌ها اثر مى‌گذارد و نسل تو مبتلا مى‌شود؛ چون دنیا، دنیاى مترابط و قانونمند است. پس حسابِ نظام‌ها و سنت‌هاى اوست. آنها را به شوخى نگیریم!... خود را از هیچ ذنبى دور نبینید که ما با ابن ملجم‌ها فاصله‌اى نداریم. این حقیقتى است که هر کدام فرعونى هستیم، ولى زمینه‌هاى بروز نیروهاى باطنى ما هنوز شکل نگرفته است... هر چند رحمت حق واسع است، ولى اغترار به آن نداشته باشیم؛ زیرا وصالش مقدماتى مى‌خواهد و مقدمات آن هم شوخى بردار نیست.بحث این نیست که نیّت تو خوب باشد، دلت پاک باشد، که از اینها گذشته، اگر عمل هم خوب بود و احسان هم محقق شد، وصال رحمت، منوط به اخبات و انکسار و خشیت است... مسأله این نیست که ما با رضا و تسلیم و طاعت و نیّت و دلِ خوب و پاک همراه باشیم که این حرف‌ها، حرف بچه‌هاست. حرف خام‌هاست. حرف آنهایى است که مى‌خواهند هر کارى بکنند و بعد با اولیاء خدا هم همراه باشند و از کوثر حق بنوشند. اینها خیال خام است. راهى را که انبیاء با مرارت چشیدند، به من و تو مفت نمى‌دهند و الاّ به عزیزان خدا مى‌دادند! برشی از کتاب اخبات

  • حسن مجیدیان

دیدار با امام

دوشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۵۵ ق.ظ

 

دیروز بعد از سالها به بهانه ی مراسمِ کاری در حرم ، قسمت شد رفتم حرم امام خمینی ره. خیلی باصفاست. مردم هم کم نبودند. یادِ عشق شدید و عجیبِ شهدا به امام افتادم. می‌کشتند خودشان را برای خمینی. برای رهبر. من اما فاصله دارم از این حس و عشق و حال. ان شاالله مثل شهدا به امام و رهبر نگاه کنیم. رضوان الهی بر امام خمینی بزرگ.

  • حسن مجیدیان

جلد دوم راه رشد

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۵۹ ق.ظ

 

این جلد دوم از مجموعه ی چهارجلدیِ راه رشد از بیانات کم نظیر استاد حکیم آیت الله حائری شیرازی است. کتابی لازم و حتی واجب در درجه ی اول برای پدرها. بعد مادرها و سپس مربیان. شما وقتی چنین کتابی را دوره کنید؛ دچار حسرت می‌شوید که چرا این ها را زودتر ندیدم و زودتر نخواندم و چرا دل و ذهنم را دادم به مطالبِ دم دستیِ کانال ها و صفحات مجازی!

آقای حائری آن حکیمِ کم نظیر و آن سلطانِ بکارگیریِ تمثیل، مطالبش بُن و پایه و ریشه ی تربیت است. مثال هایش عالی است. تجربیاتش ناب. هیچ اشکالی ندارد که راجع به چنین کتاب هایی حتی اغراق کنیم! کتاب از قرآن و از سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام، وام گرفته و مطالب زاییده ی ذهن و تخیل و یا اجتهاداتِ بی پروای نویسنده نیست. خط به خطش برای من درس بود. دوست داشتم می‌توانستم هزارجلد ازش تهیه میکردم و میدادمش به والدین به مربیان و حتی مدعیانِ کار تربیتی! خلاصه اگر نخوانید ضرر کرده اید.

  • حسن مجیدیان

انسان بهترین دوست انسان

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۵۷ ق.ظ

 

بهترین دوستِ انسان، انسان است؛ نه کتاب. کتاب‌ها، تا آن حد که رسم دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند؛ تا آن حد که مثل دریایی مرده از کلماتِ مرده، تو را در خود غرق کنند و فرو‌ببرند. تو در کوچه‌ها انسان خواهی شد؛ نه در لابلای کتاب‌ها. تو در کوه‌ها، در جاده‌ها، و در کنارِ ستمدیدگانِ واقعی، رسم زندگی را یاد خواهی گرفت؛ نه با غوطه‌خوردن در آثاری که در اتاق‌های دربسته نوشته شده و نویسندگانش هرگز نسیم را ندانسته‌اند و قایقی در تنِ طوفان را.

از کتاب یک عاشقانه آرام / نادر ابراهیمی

  • حسن مجیدیان

فرزندان تربیتی

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۵۶ ق.ظ

استاد علی صفایی حائری:

 

زیادى فرزندان تربیتى تو، نباید به ولنگارى و سهل‌انگارى منتهى شود. نباید مولودهاى تو، گرفتار آفت‌ها و امراض شوند و پیش از بلوغ بمیرند. تو باید فرزندانت را به بلوغ عقلى و قلبى و علمى برسانى و آن‌ها را تا این سطح استقلال محافظ‌ باشى. کسانى که با رسول هستند، هم‌چون گیاه ریشه‌دار، رشد خود را آغاز مى‌کنند و جوانه مى‌زنند و به استغلاظ‌ و استقلال مى‌رسند و بر ساقه‌هاى خویش مى‌ایستند و دل کشاورز مهربان را شاد مى‌سازند و دشمن را به غیظ‌ و خشم مى‌سپارند: «یُعْجِبُ‌ الزَّراعَ‌ لِیَغیظَ‌ بِهِمُ‌ الْکُفّارَ».

نامه های بلوغ، صفحه 69

  • حسن مجیدیان

داستان دو گرگ

چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۲۰ ق.ظ

روزی روزگاری، یا بر طبق اسطوره‌های سرخ‌پوست‌های «چروکی»، پسر جوانی صاحب یک طبل خیلی زیبا شد. بهترین دوستِ پسر از او می‌خواست که آن را امتحان کند. پسر بسیار ناراحت شد و گفت: «نه!» دوست گریخت. پسر تخته‌سنگی نشست و به فکر رفت. از رنجاندن رفیق ناراضی بود. از طرفی طبل را خیلی دوست داشت و نمی‌خواست با دیگری سهیم شود. بنابراین، پیش پدربزرگش رفت تا چارهٔ مشکل را بپرسد.

پیرمرد گفت: «اغلب احساس می‌کنم دو گرگ در درون من است. یکی خشن و مهاجم و پر از غرور و خودخواهی و دیگری صلح‌جو و بخشنده است. تمام مدت آن‌ها در حال جنگ هستند. تو نیز پسرم این دو گرگ را در درون خود داری.» پسر سؤال کرد: «کدام پیروز می‌شوند؟» مرد پیر خندید: «آن که تو او را بپرورانی.»

(منبع: چگونه خدا مغز شما را تغییر می‌دهد؟، آندرو نیوبرگ، مارک رابرت والدمن، ترجمهٔ شهناز رفیعی، نشر بخشایش، صفحهٔ ۱۷۱)

  • حسن مجیدیان